Skip to main content

مطلب ِ مطروحه چند وجهی است و

مطلب ِ مطروحه چند وجهی است و
امیرعلی متولی

مطلب ِ مطروحه چند وجهی است و میتوان صدها صفحه در موردش نوشت اما نظرم را خلاصه عرض میکنم
بدواً تبریک جهت تدوین یا تالیف کتاب، و اما بعد، نوشتن کتاب تجربه شیرینی برای نویسنده است و تثبیت رزومه اما اگر قصد ترجمه فارسی کتاب را دارید بیاد داشته باشید :
برای ِ امتی که سرانه ی کتاب خوانی آنان شاید هیچوقت به یکساعت نرسیده، کتاب یک محصول لوکس و فانتزی است پس "کباب" مطبوع تر است
در رابطه با دیانت، باید ابراز نمود که پرستش در طول زندگی بشری یک ضرورت بنظر میرسیده(دلایل مختلف)، بهمین خاطر در طول تاریخ، در هر جغرافیا و اقلیمی به تناسب شرایطش و البته با کاتالیزور ِ قشر متفکرتر، قوانین ابتدایی ِ مرام و مسلک با دیدگاههای متفاوت بنیانگزاری گردیده و به مرور زمان ادامه اش به اخلاقیات منتهی شده است(از پرستش آتش تا محمد) یعنی ترازویی برای نیکی و بدی.

در آغاز یحتمل چون اخلاقیات و قوانینِ حاصله، از ضمانت اجرایی برخوردار نبوده اند، تشویق و تنبیه را به نفر سوم اختصاص میداند که کسی قادر به ارتباط مستقیم با آن نبوده اما او همه را در هر جا تحت نظر داشته است
(از سرخپوستها بگیریم تا ابورجینی ها که قدمتی چند ده هزار ساله دارند)
بنظر من از همین جا(فرم گرفتن اخلاق) شاید قوانین جامعه بشری متشکل تر شده باشد مضاف اینکه بمرور زمان، قوم غالب برای مغلوبین تصمیم گرفته و ظلمش را توجیه کرده و مظلوم نیز برای رهایی از فشار، دست به دامن ماورا شده و مجموعا مبدّع ِ سلسله دستورالعملهایی گشته اند که میتوانسته زیربنای دیانت باشد، بعلاوه افرادی که پرسشگر بوده اند، سوال از کجا آمده ایم را نیز به مسئله افزوده اند و بدینسان کُنده ی قوانین آرام آرام گسترده تر شده و صفحات آن در حال افزایش است
شاید رومیان جزو پیشگامان در ابداع این شیوه بوده اند که الهه های مختلفی داشته اند و از آن در پیشبرد اهدافشان به نحوی از انحاء بهرمند میشدند
نکته سوم، اگر به چند هزار سال اخیر بنگیریم و خاصه در مورد ادیان ابراهیمی صحبت کنیم بازهم خواهیم دید که بنیان ِ کار، همان فرمول اولیه ی قدیمی است فقط نام ِ ناظر (الله، یهوه و روح القدوس)تغییر کرده است.

چهارم، همانطور که میدانیم ادیان ابراهیمی متعلق به خاورمیانه بوده اند ، یعنی محلی با آب و هوای نامناسب و خشک و کمبودهای طبیعی، این حرمان بانی ِ آفرینش حتی بت ها بوده و هر بت برای منظور خاصی ساخته میشده مثلا بت باران با بت آتش یا جنگ تفاوت داشته (میگویند شمار بتها در حجاز به تعداد روزهای سال بوده است)، تا اینکه نهایتاً بشر بفکر تجمیع همه داستان در یک قالب می افتد تا بین مردم به گسترش ِ مشترکات پرداخته و همرزم بیابند(خدا)

نکته ای که در مورد تمام "ادیان الهی" صادق است اینست که همگی غالباً ، در طول ِ گذشت ِ زمان، به شاخ وبرگ، خرافه، منافع، اقتضای زمان و غیرو آلوده شده اند تا کاربردی تر باشند و بهمین دلیل است که هر واعظی فقط تبلیغ ِ مرام خودشان را میکنند، مثلا مولوی یا آیت الله مسلمان، مبلّغ ِ یهوه نیست و برعکس هیچ خاخام یا ربّای ِ یهودی نیز تبلیغ الله نمیکند

پنجم، "مذاهب" که شعبات ادیان هستند مجدداً همین موارد را بوضوح نشان میدهند. در یهودیت(ارتدوکس، اشکنازی، رفرم، حریدی)، مسیحیت (ک ا پ) و مسلمان(ش س ) اختلافات داخلی ِ پایان ناپذیری وجود دارد و هر گروه نیز معتقد است که فقط خودش به حق است

ششم، با پیشرفت روزبروز انسان جدید که فیلسوف، شاعر و دانشمند و غیرو نیز افزایش داشته، وسعت مسائل هم رو به فزونی گذاشته پس به همان نسبت نیز قوانین گسترده تر شده اند (شکل گیری دین در طول زمان منوط به عوامل متعددی بوده که گاه متاخر، متقدم یا همزمان بوده اند)

هفتم، شاید با پی بردن حاکمان به ارزش استفاده از دین، تکوین و تکمیل آن سمت و سوی ِ هدفداری داشته، یعنی هر کس برای کنترل عوام، خودش، یا خدا می ساخته یا حداقل خویش را بنوعی به خدا وصل مینموده تا پس از مشروعیت بخشیدن بتواند زمام امور را محکم تر بدست بگیرد. مثالهایش در طی تاریخ اسلام و مسیحیت بی شمارند (جنگهای صلیبی و گسترش اسلام)

هشتم، اگر صرفا شیعه را محور قرار دهیم خواهیم دید که دهها مذهب از بطن شیعه خارج شده و ماهیت اهل سنت نیز وضعیتی مشابه داشته فقط منسجم تر است. اما در شیعه سیطره این اسطوره سازیها و داستان پردازیها بسیار بسیار وسعت پیدا کرده و هنوز هم ادامه دارد