Skip to main content

اکنون که روی دنده تنقیح و

اکنون که روی دنده تنقیح و
Anonymous
عنوان مقاله:
ز مرغ صبح, ندانم که سوسن آزاد, چه گوش کرد, که با (ده زبان), خموش آمد؟

اکنون که روی دنده تنقیح و تنقید کامنت های سایت افتاده ام یک نکته دیگر را ذکر کنم. زنده یاد مادرم که خون ترک فارس و احتمالا عرب و دیگران در رگهایش جاری بود به ما فرزندان خود, با خون کرد و فارس و ترک و عرب و دیگران در رگ ما, میگفت "خاله سوسکه به بچه ش که از دیوار بالا میره, میگه 'قربان پاهای بلوریت برم' ".

بعضی از کامنت گذاران هیچ فرصتی از دست نمیدهند که بگویند قربان پاهای بلوری زبانشان بروند. مثلا در کامنت اخیر: "نقل به مضمون "" کون به مانای باسن و کون به مانای هستی و جهان. رود به مانای رود خانه. همچنین: رود به مانای رفتن ـ و نیز شود که به مانای شدن هست ولی ـ شود می نویسند. شد ـ شد ـ که به مانای شدن هست و شَد که به مانای تشدید می باشد. "".

خب, بسیاری از زبان ها سماعی ( موقوف به شنیدن، بی قاعده، غیرقیاسی، قاعده ناپذیر) میباشند که یکی از بی قاعده ترین آنها زبان انگلیسی ست. محال است

کسی تنها با فراگرفتن نوشته, بتواند انگلیسی مفهوم صحبت کند. و این که یک کلمه در هر زبانی ممکن است معانی متفاوت و گاه متضاد داشته باشد, چنان فراوان است که احتیاج به ارایه نمونه ندارد. انگلیسی با این همه نقایص, نه تنها رایج ترین زبان دنیاست بلکه تقریبا زبانی بین المللی میباشد. نمیدانم فایده این فخر فروشی برای پای بلوری زبان افراد چیست؟ سروران, فکر نان محبت و دوستی و رفاقت و اتحاد و احترام کنید که پای بلورین زبان, آب است.

ز فکر تفرقه بازآی, تا شوی مجموع, به حکم آن که چو شد اهرمن, سروش آمد.
ز مرغ صبح, ندانم که سوسن آزاد, چه گوش کرد که, با ده زبان, خموش آمد؟