Skip to main content

گاهی آدم کاری میکند که نتیجه

گاهی آدم کاری میکند که نتیجه
Anonymous
عنوان مقاله:
"می نهم پریشانی بر سر پریشانی". شیخ بهائی.*

گاهی آدم کاری میکند که نتیجه معکوس میدهد و از شکری که خورده است پشیمان میشود و البته "پشیمانی سودی ندارد". همه آتش ها از آتشکده جنابان ازیز بلوچ دادیار و ازیز دادیار بر می خیزد که هم نوا با آریا پرستان و دیگران و در لفافه پاک سازی زبان, منظور نژاد پرستی خود را پنهان میکنند و میخواهند زبانشان را از زبان عربی " که زبانی تهاجمی و بیگانه بوده و هست" پاک کنند و الفبایشان را تغییر دهند. و شما میخواهی بگویی عزیزان, ما مشکلات مهمتری داریم که محتاج اصلاحند تا بخواهیم این پریشانی را بر آن پریشانی ها اضافه کنیم. مثلا در انگلیسی حرف "ش" را به بیش از ده دوازده شکل مینویسند و کسی در صدد قانون مند کردن آن بر نیامده است و یا کلمه wind که با معانی مختلف, ویند و وآیند تلفظ میشود و یا کلمه sanction که به معنی اجازه و قدغن بکار میرود و مغز انسان قدرت آن را دارد که بر این ناهمواری ها غلبه کند. این

همه میگویی که درخت دوستی بنشانی, غافل از آنکه آینه به دست کسانی میدهی که باز به تعریف جمال بی مثال خود به پردازند. میگویند بکنی وایه, نکنی وایه. انگلیسی قدمی فراتر می نهد که بکنی و نکنی به هر حال ملعونی. به قول هم ولایتی های ما "حالا بیا درسش کن". نمیدانم.

*ساقيا! بده جامي، زان شراب روحاني, تا دمي برآسايم زين حجاب جسماني
بهر امتحان اي دوست، گر طلب کني جان را, آنچنان برافشانم، کز طلب خجل ماني
بي وفا نگار من، مي کند به کار من, خنده هاي زير لب، عشوه هاي پنهاني
دين و دل به يک ديدن، باختيم و خرسنديم, در قمار عشق اي دل، کي بود پشيماني؟
ما ز دوست غير از دوست، مقصدي نمي خواهيم, حور و جنت اي زاهد! بر تو باد ارزاني
رسم و عادت رنديست، از رسوم بگذشتن, آستين اين ژنده، مي کند گريباني
زاهدي به ميخانه، سرخ روز مي ديدم, گفتمش: مبارک باد بر تو اين مسلماني
زلف و کاکل او را چون به ياد مي آرم, مي نهم پريشاني بر سر پريشاني
خانه دل ما را از کرم، عمارت کن! پيش از آنکه اين خانه رو نهد به ويراني
ما سيه گليمان را جز بلا نمي شايد, بر دل بهائي نه هر بلا که بتواني