Skip to main content

رفیق گرامی آقای چنگائی با

رفیق گرامی آقای چنگائی با
سعیدرضا
عنوان مقاله:
شب و خفاشانِ دین سوار

رفیق گرامی آقای چنگائی با سلام،

خمینی و اعوان و انصارش به خوبی توانستند از غفلت تاریخی توده های توهم زده استفاده کرده و مسیر بر پائی حکومتی سرمایه داری در پوشش دین را به نتیجه مطلبوشان برسانند. متاسفانه در این میان، لااقل بخشی از روشنفکران چپ با تحلیلی اشتباه از خمینی و تکیه بر تزهای کذایی ( راه رشد غیر سرمایه داری) در تثبیت استبداد مذهبی نقش افرینی کردند. عناصر مشکوکی که همین امروز هم بعد از چهل سال جهل و جنایت هنوز هم سعی در اثبات نظر خود در کبوتر زائی افعی دارند و خاک به چشم مردم میپاشند.
به نظر من، تنها راه اصولی برای رهائی از این نکبت تاریخی، ایجاد جبهه ای مرکب از آزادیخواهان و برابری طلبان تمام ملل ایرانی و پیوند ارگانیک آنها با مبارزات کارگران، دهقانان، معلمان، دانشجویان، زنان و تمامی ستم دیدگان ایران است.

در زیر قسمتی از شعر ایران را به مبارزان کشورم تقدیم میکنم.


بیتهای مربوط به "مقطع انقلاب ۵۷" از شعر ایران
سعید رضا
(زمستان ۱۳۹۵)


....

اینک دوباره شور قیام است و انقلاب
بنگر چگونه اب به سردابه می غلد
هر گوشه وطن شده دشت شقایقی
له گشتگان نسیم بهار است هان به پیش

در گیر و دار جنبش و طوفان انقلاب
جنگی میان کهنه و نو در گرفته بود
نو گر چه آسمان همه غرق ستاره کرد
کهنه همان که چهره به مه داشت برد پیش

از ماه آمد و به زمین استوار شد
بر موج انقلاب چو بختک سوار شد
مست از غرور و دولت بی اعتبار شد
بیگانه گشت هر که، که با او نبود خویش

زان قولهای داده به زیر درخت سیب
شیخک به هیچ وعده و عهدش وفا نکرد
نامش نهاد خدعه و ننگش به جان خرید
معیار شیخ بود داغ نماز و بلند ریش

باز آن شبان روان متحیر به راه بود
حیران از آن که خلق به بیراهه میرود
ملای نابکار غرقه به سرکوب انقلاب
هم کورد را بکشت و هم ترکمن پریش

اینک دوباره داغ و درفش است و چوبه دار
یخ بست غنچه ها همه در مطلع بهار
هر کس که ریش به رویاند برد پیش
هر کس که عشق وطن داشت خورد نیش

......