Skip to main content

از آنجا که در کژراهه طی طریق

از آنجا که در کژراهه طی طریق
آشچی
عنوان مقاله:
اگر اعتقادی به استقلال گفتمانها دارید بدانید که؛ گفتمان من استقلال است

از آنجا که در کژراهه طی طریق می کنید، طبق معمول تشخیص غلط می دهید و زهر را به جای دارو تجویز میکنید. آذربایجان نیازی به قهرمان و لیدر ندارد، نیاز به اندیشه دارد که حداقل شما یکی از آن بهره ای نبرده اید. اولا که آذربایجان مملو از قهرمان و مبارز نیست. نخیر جانم! از این خبرها نیست. این چاه خیلی وقت است که خشکیده. در چاه خالی سنگ می اندازید. آن پتانسیل انقلاب مشروطه خیلی وقت است که مرده. خدا بیامرزدش! هم پتانسیل تولید فکر و اندیشه مرده، هم پتانسیل مبارزه میدانی. حقیقت تلخی است اما متاسفانه حقیقت است. دلیل اینکه از سنگ و دیوار صدا در می آید اما از آذربایجان اعتراضی بلند نمی شود دقیقا این است. بیخود دنبال دلایل من درآوردی نباشید. اما در مورد لیدر، گیریم که نیاز به لیدر باشد. چه کار کنیم؟ لیدر وارد کنیم از خارج؟
بر عکس نوشتار بی پایه شما، گفتمان استقلال خواهی در شرایط فعلی خود مشکل است.

به جرات می گویم، استقلال طلبان آذربایجان احساساتی ترین و سطحی ترین گروههای سیاسی ایران هستند که بجز ایجاد مشکل کوچکترین خیری ندارند. البته که هر کس آزاد است هر اندیشه ای داشته باشد و هر فکری را تبلیغ کند، حزب و تشکل استقلال طلب تشکیل دهد و طالب رفراندوم باشد و اگر رفراندومش رای آورد اعلام استقلال کند. در اینها که بحثی نیست. ولی، هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. در شرایط فعلی که مردم ایران نیاز به یک مبارزه هماهنگ و بسیار جدی برای نجات خود و خانواده و آینده شان از چنگ دیکتاتوری جمهوری اسلامی هستند، گفتمان استقلال طلبی جز آب ریختن در آسیاب رژیم ولایت فقیه و ملعبه اطلاعات رژیم شدن دستاوردی ندارد. یعنی دقیقا همین چیزی که شما شما شده اید. خلاصی از چنگ رژیم ولایت فقیه یعنی خلاصی از جنگ، اشغال، قحطی، آوارگی، سوریه ای شدن، دربدر شدن، کشته شدن در انفجارات انتحاری و ... یعنی یک چیز لوکس نیست. وقتی این بلایا به این مملکت نازل شود، دامان همه را می گیرد. فقط خانه کرد و ارمنی و فارس آتش نمی گیرد یعنی.
وقتی جنابعالی می گویی استقلال، یعنی بلافاصله باید مرزهای کشور مستقلت را مشخص کنی. کرده ای؟ نه! فکری داری در موردش؟ نه! ابزار تحققش را داری؟ نه! یک حزب و تشکیلات جدی داری؟ (توضیح اینکه حزبی که تعداد اعضایش دو رقمی باشد را فعلا از شما به عنوان حزب جدی می پذیریم). نداری... یک مدت رفتی و با مثلا جدی ترین استقلال طلبان همکاری رسانه ای کردی. خودت دیدی چه تحفه هایی هستند. بقیه شان منجمله خودت هم درست مثل دست اندرکاران همان تلویزیون هستید. چرا؟ چون فکر و اندیشه ای وجود ندارد. بیابان برهوت خام اندیشیهای رومانتیک ناسیونالیستی است دنیای شما.
ابدا نمی خواهی متوجه شوی که بلافاصله با گفتن این حرف استقلال، نه تنها رژیم و کل نیروهای مسلح و اطلاعاتش را در مقابلت می بینی که کردها، فارسها، بخش مهمی از مردم آذربایجان که به دلایل خانوادگی، پیوندهای اقتصادی و غیره مخالف چنین چیزی هستند را نیز در مقابلت می بینی. نیرویی هم نداری و متوجه هم نیستی که سیاست مسخره بازی و وراجی نیست. لاجرم به خام گویی از ینگه دنیا قناعت می کنی. چرا؟ چون در زمینه ای وارد شده ای که کوچکترین صلاحیتی در موردش نداری. ولی چون اخلاق آخوند و احمدی نژاد در همه ما کمابیش پیدا می شود، همین طور به حرافی و ایجاد مشکل ادامه میدهی.