Skip to main content

به به.. آقا سازاخ! تا به بی

به به.. آقا سازاخ! تا به بی
محسن کردی

به به.. آقا سازاخ! تا به بی ادبی شما اعتراض شد مودب شدین! ماشالله! خب مرد حساب مگه اشکالی داره مودب بنویسی؟ خشم و نفرت و تعصب داری بسیاری خوب اما اینجا که جای فحش و بی ادبی حتا نسبت به آنها که نفرت داری نیست. مثلا این «افشا گری» تو چه چیزی رو حل میکنه: «تاریخ نگاران قشوچی های پهلوی بقول آن مترجم دربار، شاهزاده گدا که نهوه غذا خوردن رضا شاه و محمد رضا شاه چندش آور بود شبیه غذا خوردن یک آدم گدا گرسنه ائی بود که ماهها غذا نخورده، محمد رضا شاه با تمرین هم درست نشد و او در تنهائی به همان شیوه غذا می خورد». غذا خوردن محمدرضاشاه و رضاشاه چندش آور بود؟ محمدرضاشاه با تمرین هم درست نشد؟ در تنهایی شما ممکنه با دست هم غذا بخوری اشکالی داره؟ کارد و چنگال زمان

پهلوی ها به ایران آمد و قبل از آن همه ایرانیان با دست غذا میخوردند و هنوز هم بسیاری با دست غذا میخورند. مرغ سوخاری و مکدونالد رو لابد شما با کارد و چنگال میخورید بله؟ لابد بستنی رو هم با کارد و چنگال میخورید! پز بده دیگه!
این که فتحعلی شاه فلان تعداد زن و صیغه و غیره داشت دروغه و بازگوی عقده های جنسی تاریخ نگاران هست؟ یعنی فتحعلی شاه با آن همه زن و دختر صیغه حال نمیکرده؟ تو بودی نمیکردی؟ خب این یه امر طبیعیه چرا مشکلی داری باهاش؟ یه پادشاه در اون شرایط 200 سال قبل که تعدد زوجین افتخاری بوده البته که از زنهاش لذت میبرده. لابد من هم عقده جنسی دارم دیگه بله؟ لابد اگر شما بودید و این همه زن داشتید همه رو میذاشتید پشت دیوار و خودتون به نماز و ذکر خدا می ایستادید نکه یه وقت محسن کردی فارس فاشیست واسه ات تو ایران گلوبال حرف در بیاره! بی خیال بابا...
این قضیه «ساری قلی خان» رو من اول بار هست میشنوم و تصور نمیکنم که حتا ترکها نیز چنین کسی رو بشناسند. این که شما رفتی زیر زیلو و پتو کهنه های کدام کتابخانه رو جستی یا از خودت در آوردی خدا میدونه اما داستانت مسخره تر از اون هست که یک مشت شهربانی چی بتونن جوک گفتن برای ترکها رو در ایران باب کنند. خود ترکها شوخ هستند. اصلا اولین جوکها رو من در کودکی شنیدم که برای رشتی و ترک در آورده بودند و زمان شاه یادم هست مردم فقط میخندیدن. اما شما ترکهای ایرانگلوبال از دم به اون جوکها باور دارید. ما فارسها باور نداریم. برای همینه سازاخ میگم به روانپزشک مراجعه کن تا بهت حالی کنند که ترک و فارس که جوک ترکی میگفتند اصلا منظوری نداشتند اگرنه این همه وصلت که انجام شده بود و میشه رخ نمیداد. تو مشکل داری مساله توست. یه مراجعه به روانپزشک شاید راه حلی باشه. من مطمئنم کسی مثل تو اگر بشنوه فرزندش عاشق یک دختر یا پسر فارس شده یا بچه اش رو میکشه یا خودشو حلق آویز میکنه. تو برای دیگر ایرانیان خطر هستی آنقدر که نازیسم و فاشیسم برای آلمان. من کتاب سوسمارالدوله رو نخوندم. و در تمام چهل سالی که سیاست و ادبیات رو دنبال کردم مقاله ای ندیدم که اشاره ای به این کتاب داشته باشد یا به آن استناد کرده باشد. اینها رو از کجا میاری من نمیدونم. اما اگر تعصب نداشتی دستکم در این مورد سکوت میکردی. حال بگیریم آن بچه مرشد دروغ بوده. اصلا همه ش دروغ بوده. آیا برای قضیه ملیجک که خاص و عام از آن خبر دارند توضیحی دارید؟ شما حاضر بودید ملیجک در خانه نگه دارید و اگر نه چرا؟ با این وجود.. توضیح صحیح آن است که آن زمان این کارها بد به حساب نمی آمده. حتا امروز در افغانستان هرکس زوری دارد غلام بچه ای در خانه دارد و این حالت همان 100 سال قبل ایران است.
نوشته ای ساختن جوکها برای ترکها نماینگر این است که اینها چقدر از بازگشت ترکها به حاکمیت وحشت دارند،!» یعنی برای جلو گیری از بازگشت ترکها به حاکمیت راه دیگری بجز جوک ساختن وجود نداره؟ یعنی با یک جوک ساختن برای ترکها کار ترکها تمومه؟ واقعا که ترک جماعت باید خیلی بیغیرت و بیعرضه باشه که با دوتا جوک کله پا بشه. اما واقعیت اینه که ذهن شما مریض هست. شما مشکل دوران کودکی دارید. در کودکی جوکها را باور کرده و اذیت شده اید. روانپزشک کمک میکند تا ترومای شما شفا پیدا کند. در ایران البته همه از حاکمیت ترک، یا کرد، یا فارس وحشت دارند. حاکمیت قومی نداریم. حاکمیت ملی داریم. کسی به قومیت شما نگاه نمیکنه.. به وفاداری شما به تمامیت ارضی نگاه میکنه. اگر وفادار نباشی حق حیات سیاسی نداری. حق تبلیغ برای جدایی خاک آذربایجان نداری. همان ترکیه عزیزت چوب تو آستین کسی میکنه که بخواد کردستان ترکیه رو از خاک این کشور جدا کنه و می بینی که دهها سال هست که این کار رو میکنه و شما ترکانگلوبال از این موضع ترکیه حمایت میکنید.