Skip to main content

سالام اليكيم

سالام اليكيم
Anonymous

سالام اليكيم
مقاله بسيار جالوب در تلگرام ديدم در پايين بطور ناقص درج ميكنم اميد مفيد افتد

سالام اليكيم
مقاله جالبى است ( پروژه پدر سازى عدهاى لى پدر) در تلگرام إستاد هوشنگ جعفرى به قلم طاهر نقوى
‍ ‍ ‍ پروژه ی«پدر سازی»عده ای«بی پدر»



طاهر نقوی ⬇️⬇️⬇️



کسی که «پدر» ندارد سعی دارد برای خود«پدرسازی»نموده ویک اصالتی جعل کند و برای اصالت جعلی خود ،پدری جعلی بسازد.

«محمد قوچانی» در روزنامه ی حزب مطبوعش«سازندگی»،«دهخدا»را پدر روشنفکری ملی«پارسی»ایرانی نامیده است.و در ادامه یاد آور شده است که دهخدا پروژه ی نیمه تمام فردوسی را تکمیل نموده است ونگذاشت فارسها به عرب تبدیل شوند!!!
سوال اینجاست حال ترکها که فردوسی نداشتند و بیشتر از فارسها نیز با زبان عربی و دین اسلام انیسبودند چگونه زبانشان به عربی تبدیل نشده است؟؟؟

بگذریم...



از آریایی پنداری های کذایی تا رضا شاه را که پدر مدرنیته ی ایران مینامند هر کدام حکایتیست عجیب وخنده دار...

دیوان لغت ترک«محمود کاشغرلی»که قریب به هزار سال پیش که به صورت علمی نگارش یافته و مدون گردیده است.
این فرهنگ لغت نه برای مقابله با نفوذ «اعراب»که برای تسهیل روابط دوستی بین اعراب و ترکها صورت یافته است.

فرق بینش ملتها را از اینجا میشود فهمید به ادعا نیست،شعار حقوق بشر کورششان گوش عالم را کر کرده است،ماندیم دم خروس را باور کنیم یا قسم...

حاکم شدن نگاه غلط«پارس محور» از دوران حکومت رضاشاه پهلوی در یک کشور «چند ملیتی»و«چند زبانه» و سکوت دیگر گویش وران «غیرفارس» پرده ی توهم «خود حق پنداری» را در ذهن و خیال پان فارس ها را شکل داده و تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند این توهم را کنار بگذارند. حتی به قیمت نابودی این سرزمین...

براحتی و آشکارا و با وقاحت تمام بر هموطنان عرب و ترک این کشور توهین میکنند ودم از وطن دوستی میزنند گویا این سرزمین صرفا یک سرزمین پارسیست و دیگر ملل نه تاریخی و نه فرهنگی و نه حقی در این کشور دارند و نه سهمی!!!
وگاها این توهم عود میکند و یک تنه دنیا را حریف میشوند که تاریخ وتمدن از آن پارسهاست و فقط اصفهانشان نصف جهان را حریف است ودیگرجهان هیچ...


دیگری به خیال خویش قلم به دست گرفته است و از تریبون«شهرداری بزرگترین شهر ترک نشین کشور و پرطرفدار ترین شهر تیم تراکتورسازی » بر علیه تیم ترکهای این کشور فحاشی و لجن پراکنی میکند...

«چرا تراکتور را دوست نداریم؟»

عنوان مقاله ی «رسول بهروش» برای حمله به تیم تراکتورسازی انتخاب شده است.
از ریخت و پاش های آقای مهندس زنوزی « مالک جدید تیم تراکتورسازی» سخن گفته والی آخر...
گویا مالک دوباشگاه «تراکتورسازی و ماشین سازی» بودن آقای زنوزی آقای بهروش را خیلی ناراحت کرده است اما ظاهرا آقای رسول بهروش نمیداند که مالک تیم «پرسپولیس» و «استقلال» یک شخص هست و آنهم کسی نیست جز «وزیر ورزش وجوانان»...
فرق مهندس زنوزی با وزیر ورزش و جوانان و تیمهایشان در این است که زنوزی شخصیتی حقیقی هستند و آقای وزیر شخصیتی حقوقی دارند و جناب زنوزی از محل جیب خویش تیم داری میکند و برعکس جناب وزیر از محل بیت المال...




ماهم ازشعارهای نژادپرستانه ی تیمهای دولتی مرکز گرا بیزاریم، شعارهای تراکتورسازی بغض فروخفته ی صدساله ای هست برعلیه سیاست های «فارس محور» که از دولت پهلوی ها شروع گردیده و پاسخی بر شعارها و فحاشی های تیمهای پارس گراست ولاغیر...

آقای رسول بهروش باید بداند ما از سیاست های پارسی گرای وزارت آموزش و پرورش بیزاریم، آموزش و پرورشی که زبان نیمی از گویشوران غیر پارس را ممنوع کرده است ما هم این وزارتخانه را دوست نداریم...

ما هم از رئیس جمهوری که وعده احیا دریاچه ی ارومیه را میدهد قول تاسیس فرهنگستان زبان و ادبیات ترکی و مدرسه به زبان ترکی میدهد وبدان عمل نمیکند بیزاریم ودوستش نداریم...