Skip to main content

بچه که بودیم می گفتند دروغ

بچه که بودیم می گفتند دروغ
امیرعلی متولی
عنوان مقاله:
افشای دروغ پنجاه ساله

بچه که بودیم می گفتند دروغ خانه خراب میکند و تا بخواهی بفهمی، روی تلی از خاکستر نشسته ای، مگر ننشسته ایم؟
در تکمیل فرمایش شما، داستان مخنث بودن شاه، حسین فهمیده ها، حضور امام در ماه، جنود غیبی الهی، شمایل قمر بنی هاشم روی دیگ حلیم نذری، یاعلی گفتن معظم له هنگام تولد و دهها مثال اینچنینی باید به کجا ختم شود؟
دروغ در کشور ما قبح خود را از دست داد و دیوار با خشتِ دروغ چیده شد
خشت های دروغ بر روی ِ شالوده ی بی اعتمادی عمارت ساخت و اخلاق مُرد
اعتماد زیر بار دروغ به اغما رفت و ما میخواهیم غیبتِ اعتماد را با اعتقاد پُر کنیم، اعتمادی که قرار بود بنیان این بنا باشد
گرچه بی اخلاقی در جهان اپیدمی شده اما با افتخار میتوانیم خود را از پیشگامان ِ این دستاورد بزرگ احتساب نمائیم
دروغ شد بنیان اقتصاد، سیاست، اجتماع، انسانیت و....
دماغها کوچکتر شد تا پینوکیوهای جذابتری داشته باشیم

ما باختیم چون شتابان "اخلاق" را سر بریدیم تا بی هویت به دیار "هیچ" رهسپار شویم
گیریم شاه بدترین و خمینی بدتر، با خودمان چه کرده ایم؟
شرح حال ما به مرثیه ای می ماند که خود نوشتیم اما توان شنیدنش را دیگر نداریم