در تاریخ ادبیات سیاسی ایران ما با واژه خلق ها و ملیتها پس از جنگ دوم و اشغال ایران از سوی ارتش سرخ روبرو میشویم .نه اینکه پیش از ان در ایران مردمان گوناگون زندگی نمیکردند .از دیرباز تا کنون این مردمان در کنار هم زندگی مسالمت آمیزی داشتند .پس از انقلاب اکتبر مردمان قفقاز مایل به ماندن در اسارت دولت بلشویک نبودند که بدستور لنین با کشتار وحشیانه بلشویکها روبرو شدند .از شمال روسیه تا جنوب ان قفقاز دولت بلشویک مورد تنفر این مردمان مسلمان و ایرانی تبار بود.
با اشغال ایران از سوی ارتش سرخ هدف استالین بزرگتر کردن روسیه و ضمیمه ساختن اذربایجان ایران به روسیه بودونه بیشتر .
برای این کار بلشویکها از شعار ملیت های تحت ستم استفاده کردند و در دواستان اذربایجان وکردستان با این شعار گروهی بی خبر را در دشمنی با نظام قانونی کشور کشاندند.اکنون پرسش این است چرا این شعار خلقهای در زمان
مردم اروپای شرقی بیشترین ستم را از دولت تزار و بلشویک ها در یافت کرده اند و روس هرگز قابل اعتماد نبوده است .
پیروی از شعار خلقهای تحت ستم در حقیقت اب به اسیاب سیاست خارجی روسیه ریختن است . کشور های اروپایی شرقی برای حفظ استقلال خود وارد بازار مشترک اروپا وناتو شده اند .تجزیه گرجستان باید برای ما کافی باشد .