رفتن به محتوای اصلی

گزارش ناصر بلیده‌ای به کنگره‌ی پنجم حزب

گزارش ناصر بلیده‌ای به کنگره‌ی پنجم حزب

۶ ژوئن ۲۰۲۴
از فاصله‌ی زمانی کنگره‌ی چهارم حزب مردم بلوچستان[۱] تا امروز، شرایط در بلوچستان تغییرات زیادی کرده است. جنبش مردم بلوچستان به ویژه مقاومت مدنی رشد قابل توجهی داشته است. رژیم برای سرکوب جنبش مدنی مردم بلوچستان فشار، سرکوب و کشتار را به طور سیستماتیک تشدید کرده است، که از آن می‌توان به عنوان نسل
کشی و جنایت علیه بشریت توسط مقامات جمهوری اسلامی ایران بر علیه مردم بلوچ نام برد.
رشد قابل توجه نقش زنان بلوچ و حضور آن‌ها در خیابان همپای مردان در تظاهرات حق‌طلبانه‌ی جمعه‌های اعتراضی در بلوچستان و همزمان حضور زنان بلوچ درعرصه‌های گوناگون اعتراضی و آگاهی‌رسانی در اروپا حماسه‌ای غرور آفرین است که می‌تواند مبارزه‌ی مدنی را سرعت بخشد. زنان و ملت‌های تحت ستم به عنوان دو بخش از ستم‌دیده‌ترین گروه‌های اجتماعی در ایران هستند که در کنار یکدیگر جنبش مترقی ;زن، زندگی، آزادی را برای رهایی از ستم شکل دادند.

مهر ١۴٠١ نقطه‌ی عطفی در تاریخ بلوچستان است. در این روز مردم بلوچستان در زاهدان همگام با سایر مردم ایران برای حفظ کرامت انسانی، تغییر ساختار سیاسی و تأکید بر همزیستی مسالمت‌آمیز به جنبش “زن، زندگی، آزادی” پیوستند.

در تابستان سال ١۴٠۱ یک دختربچه‌ی بلوچ در پایگاه نیروی انتظامی در چابهار مورد تعرض جنسی قرار گرفت. خانواده‌ی قربانی تجاوز معترض، و مردم بلوچ خواهان محاکمه و مجازات فرمانده‌ی متجاوز این پایگاه شدند. نیروهای امنیتی و قضایی به جای دستگیری و محاکمه و مجازات نظامی متجاوز به خانواده‌ی قربانی تجاوز فشار آوردند که شکایت خود را پس بگیرند و به پیگیری‌ها پایان دهند، در غیر این صورت آن‌ها را بیشتر مورد اذیت و آزار قرار داده، بازداشت و زندانی خواهند نمود.

مولوی عبدالغفار نقشبندی، امام جمعه‌ی موقت راسک در بیانیه‌ی روز دوشنبه ۴ مهر از قوه‌ی قضاییه خواسته بود هرچه زودتر به پرونده‌ی “تجاوز فرمانده نیروی انتظامی به دختر نوجوان” رسیدگی کند و هشدار داده بود که با نادیده گرفتن این موضوع ممکن است شاهد واکنش مردم این منطقه شوند. وی در بیانیه‌ی خود نوشته بود: “به خطر انداختن امنیت مردم آن هم در لباس امنیتی جنایتی هولناک و نابخشودنی است”.

نظر به عدم توجه مقامات قضایی به بررسی پرونده و نادیده گرفتن بیانیه‌ی هشدار آمیز مولوی نقشبندی اعتراضات مردم در چابهار تنها ۲۴ ساعت بعد از آن شکل گرفت. روز سه شنبه ۵ مهر جوانان چابهار به خیابان آمدند و تظاهرات کردند. در این تظاهرات ده‌ها نفر زخمی و ده‌ها نفر دستگیر شدند. در ادامه‌ی تظاهرات چابهار مردم زاهدان برای دادخواهی در مورد دختر بلوچ قربانی تجاوز و در اعتراض به دستگیری، شکنجه و قتل ژینا امینی دختر کرد توسط گشت ارشاد، بعد از نماز جمعه تظاهراتی مسالمت‌آمیز برگزار کردند. نیروهای انتظامی از قبل خود را برای یک کشتار با سلاحهای جنگی در سطح شهر زاهدان آماده کرده بودند.

به تظاهرکنندگان در سطح شهر و به ویژه در مجاورت مسجد مکی حمله کردند. در این کشتار جنایتکارانه‌ صدها نفر کشته و
زخمی شدند. در میان کشته شدگان نمازگزار کودک، زن، مرد، پیر، و جوان وجود داشت. رژیم به جای قبول مسئولیت این جنایت هولناک، طبق روال همیشگی خود گروه‌هایخیالی “تجزیه‌طلب و تروریستی” را مسئول این کشتار دانست و کشتار قربانیان را به آن‌ها نسبت داد. این ادعای دروغین برای مردم موجی از خشم و انزجار را به همراه داشت و موجب تداوم راهپیمایی‌های اعتراضی سیزده ماهه گشت.

مولوی عبدالحمید اسماعیل‌زهی در نقش رهبری این مقاومت‌مدنی ظاهر شد. مردم بلوچ به شکل سازمان‌یافته به مدت سیزده ماه به شکل پیاپی در روزهای جمعه تظاهرات کردند. رژیم برای سرکوب مردم بلوچ این کشتار وسیع را با هدف ایجاد جنگ داخلی در بلوچستان با اتهام دروغین تجزیه‌طلبی انجام داد.

اما آگاهی مردم بلوچستان و درایت و رهبری تظاهرات این هدف جنگ طلبانه رژیم را برای به آتش کشیدن منطقه و کشتار بیشتر نقش بر آب کرد. مردم بلوچ از زن و مرد در کنار مردم ایران، به ویژه مردم کردستان و زنان دلیرش که در صف مقدم تشییع جنازه‌ی ژینا امینی شعار “ژن، ژیان، آزادی” را که در کردستان و در زمان جنگ شیرزنان کرد بر علیه داعش شکل گرفته بود فریاد زدند و این بار آن را به عنوان سلاحی در مقابل زن‌ستیزی رژیم ولایت فقیه در ایران به کار گرفته و به کلمه‌ی رمز یک جنبش سرتاسری تبدیل کردند.

سرکوب‌های شدید که تا هنوز ابعاد آن کاملا آشکار نشده است، هر چند حرکت جنبش “زن، زندگی، آزادی” را کُند کرد، اما مردم بلوچ با از خودگذشتگی‌های فراوان به اعتراضات ادامه دادند. تداوم این تظاهرات و اعتصابات در بلوچستان نشان داد که مردم بلوچستان به حقوق خود آگاه هستند و برای رسیدن به آن آماده‌ی هرگونه فداکاری هستند.

همزمان در طول جنبش “زن، زندگی، آزادی” و در ادامه‌ی آن رژیم ایران سرکوب و کشتار مردم بلوچستان را شدت بخشیده است. در این گزارش به اختصار به برخی موارد اشاره می‌شود.

تبعیض های‌ چندگانه برای فروپاشی ساختار اجتماعی بلوچستان
همانطور که در ابتدا اشاره شد سیاست رژیم در بلوچستان بیش از پیش شوونیستی و نژادپرستانه و جنایتکارانه شده است که می‌توان بدون هیچ چون و چرایی آن‌ها را در زمره‌ی جنایت علیه بشریت و نسل کشی طبقه بندی کرد و از مجامع بین‌المللی حقوقی خواستار تعقیب قضایی رژیم شد. بلوچستان به شکل حکومت نظامی نانوشته‌ای توسط سپاه قدس بخش برون مرزی سپاه پاسداران اداره می‌شود. در جهت اجرای سیاست صدور انقلاب و تهیه‌ی هزینه‌های آن، نیروی قدس سپاه پاسداران از راه قاچاق مواد مخدر، کالاهای لوکس خارجی و اسلحه در بلوچستان عملا شرایط امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بلوچستان را به گونه‌ای شکل داده است، که بتواند پاسخگوی نیازهای امنیتی و مافیایی سپاه قدس باشد.

سپاه قدس از دریای بلوچستان جهت رساندن سلاح به نیروهای نیابتی خود نیز استفاده می‌نماید. سپاه قدس بر بنیاد شوونیسم ملی- مذهبی و ایدئولوژی خمینیسم که به برتری طلبی فرقه‌ای استوار است عمل می‌نماید. در نظر سپاه پاسداران بلوچ‌ها مزاحمانی هستند که طرح کنترل سپاه بر منطقه و به ویژه دریای بلوچستان را با اخلال مواجه می‌نمایند.

سپاه در سال‌های اخیر از روش‌های متفاوتی برای سرکوب مردم بلوچستان استفاده کرده است؛ شیوه‌هایی سیستماتیک که منجر به موارد زیادی از جنایت علیه بشریت و نسل کشی پنهان توسط رژیم شده است. کمپین سرکوب و به حاشیه راندن بلوچ‌ها به اشکال متفاوتی به مرحله‌ی اجرا درآمده است که به عنوان مثال می‌توان از اعدام، کشتار فرا قانونی، مالکیت‌زدایی، جابجایی اجباری، ایجاد فقر اقتصادی، اعمال سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن، و محروم نمودن کودکان بلوچ از دسترسی به تحصیلات مناسب نام برد که در مورد آخر هدف اضافه نمودن به افراد بیکار در بلوچستان است. این مظالم چند وجهی در قانون اساسی ایران تدوین و نهادینه شده‌اند. سیاست‌های تبعیض و سرکوب سیستماتیک و فراگیر وضعیتی آپارتایدی برای مردم بلوچ ایجاد کرده است. زمانی به اهمیت مسئله افزوده می‌‌شود که جنایات دولتی جمهوری اسلامی ایران برعلیه مردم بلوچ به عنوان جنایت علیه بشریت و نسل‌کشی از سوی مجامع حقوق بشری بین‌المللی به رسمیت شناخته‌ شوند.

هم اکنون در جهان سه‌ شکل جنایت بین‌المللی رسمیت دارد:

۱. نسل کشی (Genocide)
۲. جنایت جنگی (War Crime)
۳. جنایت علیه بشریت (Crime Against Humanity)
این‌ها جنایاتی هستند که مرتکبان آن‌ها در سطح بین‌المللی تحت تعقیب قضایی قرار می‌‌گیرند.

جنایت علیه بشریت برعکس نسل کشی و جنایت جنگی دارای مفهوم عمومی‌تری است. برای مثال زمانی که حمله به غیرنظامیان سیستماتیک و گسترده باشد، به صورت جنایت علیه بشریت بررسی می‌‌‌شود. اکنون به مواردی اشاره می‌شود که در بلوچستان و توسط رژیم در حال اعمال شدن هستند که می توانند در زمره‌ی جنایت علیه بشریت و یا
نسل کشی سیستماتیک قرار بگیرند:

کشتار زاهدان جنایت علیه بشریت است
کشتار هدفمند معترضان بی‌دفاع در زاهدان و پس از آن در خاش تنها به دلیل بلوچ بودن به شکل سیستماتیک و گسترده برنامه‌ریزی‌شده بود. قتل عام کور بلوچ‌ها در ساعت‌های نخست تظاهرات در اطراف مسجد مکّی انجام گرفت و سپس در سطح شهر زاهدان ادامه یافت. کشتار هدفمند جمعه‌های خونین با سلاح جنگی توسط رژیم جمهوری اسلامی ایران بر اساس اساسنامه‌ی دادگاه جنایی رم ماده ۷ بند الف، می‌تواند در ردیف مصداق جنایت علیه بشریت شناخته شود[۲].

ضعیف و در فقر نگاه داشتن جامعه‌ی بلوچ
حکمرانان ایرانی در طول تاریخ این امر را پنهان نکرده‌اند که در صدد شکستن ساختار اجتماعی بلوچستان به شیوه‌های متفاوت و اعمال ستم‌های سیستماتیک چندگانه و چند بُعدی می‌‌باشند، تا واحد ملی- فرهنگی بلوچستان از بین برود. سیاست‌های سیستماتیک شوونیستی بلوچ ستیزی از آغاز دوران مدرن حاکمیتی در ایران شکل گرفته و حاکمان ایرانی چه در گذشته یعنی در زمان حاکمیت پهلوی‌ها و چه در زمان حاکمیت جمهوری اسلامی آن‌ها را بارها اعلام نموده و اکنون عملا در حال اجرای آن به شکل تقسیم بلوچستان هستند.

آقای عباس خلعتبری معروف‌ترین وزیر امور خارجه در دوران پهلوی اندکی پیش از انقلاب بھمن ۵٧ در مصاحبه‌ای با آقای سلیگ هریسون خاورمیانه شناس معروف آمریکایی با در نظر داشت نیاز روسیه‌ی تزاری سابق و شوروی پس از جنگ جھانی اول به دسترسی به آب‌ھای گرم اقیانوس ھند از طریق بلوچستان و برنامه‌ریزی‌های آن‌ها، گفته بود که “تصور ما در سنتو همیشه این بود که بلوچ‌ها در فرصتی سعی خواهند کرد با کمک شوروی دولت مستقل خود را ایجاد کنند. بنابراین تلاش ما این بود که تا حد ممکن آن‌ها را از نظر سیاسی ضعیف، عقب‌مانده و نامتحد نگهداریم” [۳].

امیرعباس هویدا که بیش از ۱۰ سال نخست وزیر ایران در حاکمیت پهلوی بود در یک مصاحبه در ارتباط با مردم بلوچ و سرمایه‌گذاری برای رفاه آن‌ها گفته است که “آن‌ها تعداد زیادی نیستند، اما بر حسب تصادف در یک منطقه‌ی استراتژیک از کشور زندگی می‌‌‌کنند. آیا باید به آن‌ها اجازه بدهیم که از این تصادف تاریخی و جغرافیایی استفاده کنند و ما را بر آن بدارند که ما منابع مهمی را برای این بخش از کشور خرج کنیم؟ چرا این‌ها را از این بخش به جای دیگری مهاجرت ندهیم، در جایی که توسعه منطقی‌تر باشد. سیاست عامدانه عقب نگاه داشتن اقتصادِ بلوچستان سبب شده است که امروز بلوچستان بدترین وضعیت اقتصادی در ایران را داشته باشد.

‌اردیبهشت ۱۴۰۳ مركز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی ایران در یک گزارش به مسئله‌ی فقر در ایران پرداخته و اعلام نموده است که استان سيستان و بلوچستان “با اختلاف بسيار بالا” محروم‌‌ترين استان کشور است. [۴] بر اساس گزارش مجلس اختلاف سطح محرومیت سيستان و بلوچستان با استان تهران ۲۸ درصد است. این احتمالا یک گزارش خوشبینانه است و به یقین وضعیت در بلوچستان از این هم بدتر است. نکته‌ی قابل توجه این گزارش این است که کرمان، استان همسایه‌‌ی بلوچستان از لحاظ محرومیت دارای رتبه‌ی دوم است اما فاصله‌ی آن با سیستان و بلوچستان ۲۲ درصد است. لازم است یادآوری شود که چندین شهرستان استان کرمان بخش‌هایی از سرزمین بلوچستان هستند که به کرمان ضمیمه شده‌اند. میزان محرومیت بلوچ‌های ساکن در استان کرمان از مردم بلوچ در سیستان و بلوچستان بیشتر است زیرا بلوچ‌های
کرمان علاوه بر ستم ملی از ستم استانی و بی‌توجهی استانی نیز در رنج هستند.

کنترل آب‌های شرب و کشاورزی
سیلابی که در اواخر اسفند ماه ۱۴۰۲ و در اوایل سال ١۴٠٣ در مناطقی از بلوچستان، به ویژه در مناطق جنوبی بلوچستان رخ داد نشانه‌ی دیگری از سیاست سیستماتیک ستم‌های مضاعفی است که مردم بلوچستان در ایران با آن‌ها دست به گریبان هستند. در ظاهر سد سازی‌ها در بلوچستان به نام توسعه‌ی کنترل آب و آبرسانی با هدف تأمین آب شرب و کشاورزی انجام شده است، اما در واقع بخشی از برنامه‌ی کلی رژیم برای از بین بردن ساختار اجتماعی بلوچستان و در جهت اهداف کلی حاکمیت شوونیستی و نژادپرستانه‌ی مرکزی برای به حاشیه راندن مردم بلوچ و مجبور کردن آن‌ها به مهاجرت، از بین بردن اقتصاد مردم و در نهایت تغییر بافت جمعیتی و از بین بردن واحد فرهنگی، ملی و اجتماعی بلوچستان است؛ واحد فرهنگی‌ای که هزاران سال پیش در سرزمین تاریخی مردم بلوچستان به وجود آمده است. مردم بلوچ این سرزمین را سرزمین مادری خود خارج از هر گونه تقسیم بندی جغرافیایی، سیاسی و استانی در ایران می‌‌‌دانند.

در حالی که مردم بلوچستان به ویژه در بخش جنوبی بلوچستان در حال غرق شدن بودند از امداد رسانی دولتی خبری نبود. نیروهای سپاه و نیروهای امنیتی صندوق رأی بر دوش، با ماشین و قایق‌های موتوری به مناطق سیل‌زده می‌رفتند تا برای انتخابات نمایشی خود رأی جمع کنند. حتی در چنین شرایط بحرانی و حساسی رژیم بدون توجه به سلامت مردم سیل‌زده‌ی منطقه تنها به اجرای سیاست‌های نمایشی خود فکر می‌‌‌کرد.

تبعیض‌ها و نبود زیرساخت‌های استاندارد در امر آموزش و پرورش:
مردم بلوچ از آموزش به زبان مادری و حتی آموزش زبان مادری در مراکز آموزشی محروم هستند. از بدو انضمام بلوچستان به ایران به بلوچ با دیده‌ی‌ امنیتی نگریسته شده است. در نتیجه‌ی این سیاست و سیاست جنایتکارانه‌ی همانند سازی اجباری، به جز در شهرها و مراکز پر جمعیت آن هم به صورت محدود امکانات آموزشی قابل قبولی در
اختیار عموم مردم قرار نگرفت.

در بیش از سه دهه پس از انضمام و ادغام، تعداد اندکی توانستند در حد فهم فرامین و در جهت تصدی مشاغل دون پایه‌ از آموزشی در حد کلاس ششم ابتدایی برخوردار شوند. در مدت بیش از سه دهه تعداد فارغ‌التحصیلان دانشگاهی بلوچ در سرتاسر بلوچستان در حد تعداد انگشتان یک دست هم بوده است. تحصیلکرده‌های بلوچی که با نیروهای امنیتی
همکاری نداشته‌اند یا اقدام به حذف فیزیکی آن‌ها شده و یا در تبعید و تحت نظر اعلام نشده به سر می‌بردند.

به دلیل فشارهای دولتی اکثریت اولین گروه تحصیل کردگان بلوچ ترجیح دادند که به بلوچستان باز نگردند. وضعیت مدارس حتی در شهرها فاقد استاندارد لازم بود. مناطقی که تحت پوشش آموزش و پرورش قرار گرفتند؛ هر چه فاصله‌ی آن‌ها از شهرها بیشتر می‌شد کلاس‌های درس خشت- گلی و کپری می‌شدند و یک آموزگار مسئول آموزش کلاس اول تا ششم می‌شد. در زمان پهلوی پوشیدن لباس بلوچی و تکلم به زبان بلوچی در مدارس ممنوع بود.

با تغییر نظام نه تنها مدارس خشت- گلی و کپری از میان برداشته نشدند بلکه بر تعداد آن‌ها افزوده گردید. دانش‌آموزان فراوانی در مناطق مختلف بلوچستان وجود دارند که در این مدارس غیر استاندارد و نا ایمن در سرما و گرما مشغول به تحصیل بوده و هر از چند گاهی با مخاطراتی روبه‌رو می‌شوند. به عنوان مثال حمیدرضا گنگوزهی معلم جوان بلوچ در دبستان ۵۳ نفری در روستای نؤک جو جان خود را درهنگام نجات دانش آموزانی که بر اثر ریزش آوار یک دیوار در خطر بودند از دست داد.

مسئله‌ی دیگر دوری راه مدرسه و خطرهای موجود در مسیر خانه تا مدرسه در مناطق غیر شهری است. دانش آموزان در این مناطق مجبور به طی کیلومترها مسافت در روز با وجود گرما و سرمای طاقت فرسا بوده و حتی در بسیاری از مناطق مجبور به طی عرض رودخانه‌ها به وسیله‌ی طناب می‌شوند. تحصیل امری شاقّ و طاقت‌فرسا در این مناطق است و این امر باعث می‌شود که دانش‌آموزان بسیاری عطای تحصیل را به لقای آن ببخشند و ترک تحصیل نمایند.

عدم آموزش به زبان مادری باعث شده است که دانش آموزان بسیاری از فهم دروس که به زبان فارسی هستند عاجز باشند و در بسیاری از موارد به دلیل لهجه‌ی بلوچی خود مورد تمسخر معلمین و دانش‌آموزان غیر بلوچ قرار گیرند. در مراکز آموزشی دانش آموزان بلوچ به جز تبعیضات نهادینه شده‌ و بازمانده از دوران پادشاهی دچار تبعیضات
مذهبی سازمان‌یافته نیز شده‌اند.

در دوران جمهوری اسلامی شستشوی مغزی دانش آموزان بلوچ با هدف شیعه گستری و تسریع همانند سازی اجباری شدت گرفت و این امر باعث شد که بسیاری مجبور به ترک تحصیل شوند. نهادینه شدن بیش از هشتاد درصدی فقر در میان مردم بلوچ و بیکاری مزمنی که حاصل نبود زیرساخت‌های صنعتی و اقتصادی در بلوچستان و همچنین واگذاری مشاغل به مردم غیر بومی با هدف تشویق آن‌ها به اسکان در منطقه و در جهت سیاست تغییر بافت جمعیتی صورت گرفته است موجب شده است که امید به آینده و یافتن شغل مناسب و در خور تحصیلات عالی که پرهزینه است در میان مردم بلوچ از میان برود و به جای ادامه‌ی تحصیل، برای امرار معاش به کارهای کاذب و خطرناکی چون سوختبری که سالانه ده‌ها کشته به جای می‌گذارد روی بیاورند.

کشتار خارج از قانون
کشتار فراقانونی در بلوچستان شدت بیشتری گرفته و کشتار کودکان بلوچ، سوخت بران بلوچ از سنین مختلف و کشتار معترضین بلوچ به بخشی از هویت رژیم در بلوچستان تبدیل شده است. عملا امنیت جانی مردم بلوچ در خانه، خیابان، جاده، محل کار و هر مکان دیگری توسط نیروهای نظامی نظام سلب شده است. سیاست کشتار فراقانونی و فراقضایی بخشی از سیاست کلی حاکمان در ایران با هدف نسل کشی مردم بلوچ بوده و تاکنون کسی در نظام جمهوری اسلامی ایران بابت این کشتارها و جنایت علیه بشریت در بلوچستان پاسخگو نبوده است.

بسیاری از پادگان‌های نظامی سپاه و اسکله‌های مخفی با هدف توزیع مواد مخدر و اسلحه در منطقه و جهان در آب‌های بلوچستان ساخته شده‌اند. با توجه به اهمیت سوق‌الجیشی بلوچستان نیروهای انتظامی و نیروهای اطلاعاتی سپاه و وزارت اطلاعات برای کنترل و سرکوب مردم بلوچستان دارای مجوز قتل و کشتار هستند. یکی از فرماندهان نیروهای انتظامی در یک مصاحبه با روزنامه‌ی اطلاعات گفته است: “به ما دستور داده نشده کسانی را که اسلحه دارند دستگیر کنیم و تحویل بدهیم بلکه دستور داده شده است که هر کجا آن‌ها را دستگیر کردیم در همان مکان اعدام کنیم”.

لازم به توضیح است که در سال ۲۰۲۳ هشتاد نفر توسط نیروهای نظامی ایران کشته و ۴۰ نفر زخمی شده‌اند، در سال ۱۴۰۳ که هم اکنون در ماه چهارم آن هستیم پنجاه و چهار نفر توسط این نیروها کشته شده‌اند.

اعدام‌های بی حد و حصر در بلوچستان
ایران نسبت به جمعیت خود بالاترین سطح اعدام‌ها را در جهان دارد. نسبت به جمعیت مردم بلوچ بالاترین سطح اعدام‌ها را در ایران و جهان دارند. یک فرد بلوچ‌ به دلایل متفاوت و در بسیاری موارد بدون دلیل دستگیر و بر اساس جرائم نامربوط و بعضا جرم‌هایی که در قوانین جمهوری اسلامی ایران حکم اعدام ندارند نیز اعدام می‌‌‌شود. کشتار زندانیان بلوچ در راستای سیاست کلی رژیم برای پیشبرد نسل کشی سیستماتیک در بلوچستان بوده و هدف کوتاه مدت آن اشاعه‌ی رعب و وحشت است.

شهیندخت مولاوردی معاون رییس جمهور در زمان حسن روحانی در یک سخنرانی در اسفند ماه سال ۱۳۹۴ شمسی گفته است که ما روستایی را در سیستان و بلوچستان داریم که تمامی مردان آن روستا اعدام شده‌اند. این خود سندی دال بر نسل کشی سیستماتیک مردم بلوچ است. آمار اعدام‌های مربوط به مردم بلوچ در سال ۲۰۲۳ یکصد و هشتاد و چهار نفر
است. هر سال بیش از ۳۰ درصد اعدامی‌ها در ایران از میان مردم بلوچ هستند.

عفو بین‌الملل در گزارش سالانه‌ی خود در ارتباط با مجازات اعدام در سال ۲۰۲۳ در قسمت مربوط به ایران آورده است: “در ایران، مقامات استفاده از مجازات اعدام را تشدید نمودند تا در میان مردم ترس و وحشت ایجاد نموده و قدرت را خود را تحکیم نمایند. آن‌ها اعدام‌ها را در سراسر کشور به اجرا در میآورند.

دست کم ۸۵۳ نفر اعدام شدند که نشان دهنده‌ی افزایش ۴۸ درصدی نسبت به آمار سال ۲۰۲۲ می‌باشد که در آن ۵۷۶ نفر اعدام شدند. این اعدام ها به طور نامتناسبی اقلیت ملی بلوچ در ایران را که ۳۰ درصد از اعدام‌های ثبت شده از میان آن‌ها است، متأثر نموده است، با این که آن‌ها حدود ۵ درصد از جمعیت ایران را تشکیل می‌دهند. دست کم ۲۴ زن و حداقل پنج نفر که در زمان ارتکاب جرم کودک بودند اعدام شدند. از اعدام های ثبت شده در ایران، حداقل ۵۴۵ مورد به طور غیر قانونی در رابطه با اعمالی که نباید منجر به مجازات اعدام مطابق قوانین بین‌المللی شود، از جمله جرایم مربوط به مواد مخدر، سرقت و جاسوسی انجام شده است.

اجرای احکام اعدام مربوط به جرایم مرتبط با مواد مخدر افزایش یافته و ۵۶ درصد از اعدام‌های ثبت شده در سال ۲۰۲۳ را تشکیل می‌دهد که ۸۹ درصد افزایش را نسبت به آمار ثبت شده‌ی ۲۵۵ نفر در سال ۲۰۲۲ نشان می‌دهد [۵]”.

این یک واقعیت است که بالاترین آمار اعدام در جهان به مردم بلوچ در ایران اختصاص داده شده است. این اعدام‌ها توسط یک رژیم شوونیستی و فرقه‌ا‌ی مذهبی در جهت تضعیف خانواده‌ها و درهم شکستن بنیان خانواده و تغییر ساختار اجتماعی جامعه‌ی بلوچستان صورت گرفته‌اند. هدف نهایی پیشبرد سیاست‌های رژیم در تقسیم و کوچک‌تر نمودن بلوچستان و در اقلیت قرار دادن مردم بلوچ در سرزمین خود است. اعدام زندانیان بلوچ سیستماتیک، گسترده و مداوم است و باید طبق میثاق بین المللی رم بند ۷ و پارگراف‌های A و B اینگونه اقدامات تحت عنوان جنایت علیه بشریت بررسی بشوند [۶].

تقسیم بلوچستان هدف استعمارگرایان با هدف در اقلیت قرار دادن مردم بلوچ

بعد از اشغال بلوچستان توسط بریتانیا، پروسه‌ی تقسیم بلوچستان در جهت اهداف استراتژیک بریتانیا شروع شد. بریتانیا دلایل متعددی برای تقسیم بلوچستان به نفع پارس (ایران) داشت. مهمترین آن تحولات استراتژیک در آسیای مرکزی بود؛ روسیه در سال ۱۸۶۰ مَروْ را اشغال و ضمیمه‌ی خاک خود نمود، در سال ۱۸۶۶بخارا را فتح و ضمیمه کرد، و در سال ۱۸۶۹ سمرقند نیز اشغال و تحت سلطه‌ی روسیه در آمد. این زنگ خطری برای منافع بریتانیا در آسیای مرکزی بود و بریتانیا را بر آن داشت تا دو دولت افغانستان و پارس را به عنوان مناطق حائل میان روسیه و آب‌های گرم تقویت کند.

به همین دلیل بریتانیا ادعای ایران بر بلوچستان غربی را پذیرفت تا کشور پارس به صورت منطقه‌ای حائل در مقابل روسیه تقویت شود. جنرال گلد اسمیت اشاره می‌کند که “به دلیل اینکه پارس بخش بزرگی از سرزمین خود را به روسیه در شمال از دست داده است و در غرب به دیوار امپراطوری عثمانی برخورد کرده و در افغانستان توسط بریتانیا محدود می‌شود، تنها راه گسترش زمینی در بلوچستان غربی است. بلوچستان به دلیل اختلافات درونی رؤسای قبایل و حاکمان متعدد طعمه‌ی خوبی برای کشور پارس بود” [۷].

بریتانیا با هدف برقراری حاکمیت قاجار در بلوچستان، به لشکرکشی‌های قاجار کمک کرد. در سپتامبر ۱۸۷۱ گلد اسمیت به صورت رسمی مرز بین غرب بلوچستان با بلوچستان نیمه مستقل تحت حاکمیت کلات را پذیرفت و از آن زمان این مرز به نام گلد اسمیت شناخته می‌شود. پس از آن بود که بلوچستان غربی به بلوچستان پارس در ادبیات بریتانیا تغییر نام یافت.

پس از این قرارداد که منجر به تقسیم بلوچستان شد، ژنرال گلد اسمیت در گزارش خود به بخش خارجی دولت بریتانیا در هند در تاریخ ۹ نوامبر ۱۸۸۷ نوشت: “آن‌ها که توانمندی استقلال دارند، مستقل خواهند بود، اگر گروهی توانمندی استقلال نداشته باشد طعمه‌ای منصفانه برای همسایگان است”.

از دیگر دلایل بریتانیا برای قبول حاکمیت قاجار بر بلوچستان ترس بریتانیا از گسترش شورش‌های قبیله‌ای از غرب بلوچستان به شرق بود. لرد کرزن در سال ۱۸۹۲ نوشت که “گسترش خاک پارس در بلوچستان بدون تأیید بریتانیا اتفاق نمی‌افتاد” [۸].

یک نقل قول از لرد کرزن معروف است که گفته: “باید اعتراف کنم که برای من کشورها مهرهای شطرنج هستند که با آنها
در یک بازی بزرگ برای تسلط بر دنیا بازی می شود” [۹].

کارشناس روس پیکولین که بلوچستان غربی را مطالعه کرده است می‌‌نویسد: “طوایف بلوچ برعلیه این تجزیه‌ی غیر طبیعی و اشغال توسط ایران قیام کردند”. قیام‌هایی در مناطق مختلف بلوچستان اتفاق افتاد که سرکوب‌های شدیدی را از طرف حکومت قاجار در پی داشت.

کشتار دسته جمعی در منطقه‌ی مکران به خصوص در بمپور و منطقه‌ی سیستان انجام گرفت، به طوری که در سیستان کسی از بلوچ‌ها نماند که روی زمین‌ها کار کند. حکومت قاجار با همکاری امیر علم خان سوم تعداد زیادی مهاجر را از منطقه‌ی قاین به نصر آباد (زابل فعلی) آورد که موجب نارضایتی مردم سیستان شد. این اولین اقدام برای فارسی‌سازی این منطقه بود که بخشی از آن واگذاری زمین به مهاجران بود. علم برای حفظ آرامش منطقه و با توجه به ضعیف شدن طوایف بلوچ و دلجویی از آن‌ها رابطه‌ی خویشاوندی سببی با سران بلوچ ایجاد کرد.

کشتار دسته جمعی مردم بلوچ توسط حکومت ایران و ضعف حکومت بلوچستان سبب شد تا اکثر سران طوایف بلوچ در سیستان به افغانستان پناه ببرند. از آن پس دو سوم خاک سیستان جزو قلمرو افغانستان شد که امروز بخشی از بلوچستان افغانستان، شامل ایالت نیمروز و بخش‌هایی از ایالت فرح، هلمند و قندهار است.

از همان ابتدا که بخش غربی بلوچستان در پروسه‌ی سرکوب واحدهای مستقل ملوک‌الطوایفی بلوچستان در منطقه‌ی رودبار، سیستان، مکران و سرحد ضمیمه‌ی خاک ایران شدند، تقسیم و واگذاری بخشی‌هایی از جغرافیای بلوچستان به مناطق همجوار بخشی از سیاست کلی ایران شده است. سازمان دیده بان حقوق بشر نوشته است: “مناطق بلوچ‌نشین به شکل سیستماتیکی، توسط دولت‌های متعدد طوری تقسیم شد‌ه‌اند که یک تناسب نادرست جمعیتی بر علیه بلوچ‌ها ایجاد شود، مناطق مدیریتی و سیاسی طوری تنظیم شده‌اند که از استانی با اکثریت بلوچ جلوگیری شود، تا مانع انتخاب نمایندگان محلی گردد. مهاجرت غیر بلوچ‌ها در طی حکومت پهلوی به این مناطق تا به این حد تشویق می‌‌شد که تقریبا چهل درصد مردم زاهدان مهاجران غیر بلوچ بودند.”[۱] .

در ادامه‌ی این گزارش آمده است که “از اواسط دهه‌ی 1990 یک برنامه‌ی سیستماتیک توسط مقامات در حال اجرا است که تناسب جمعیت را در شهرهایی مانند زاهدان، ایرانشهر، چابهار و خاش تغییر دهد”. افزون بر این، دولت‌های ایران، در کنار دیگر سیاست‌های سرکوبگرانه‌ی خود، به جابجایی مردم فقیر در بلوچستان و تخریب منازل آن‌ها پرداخته‌اند. این سیاست با هدف اختصاص دادن زمین‌های مرغوب به کارکنان غیر بلوچ، به ‌ویژه نیروهای امنیتی بوده که به استان اعزام شده‌اند. سیاست دولت بر مبنای تسهیل فرایند ایجاد کسب و کار و خرید ارزان زمین برای افراد شیعه و غیر بلوچ است. مالکیت زدایی و تصرف اراضی و منازل متعلق به مردم بلوچ، توسط رژیم و به صورت حساب شده عملاً مصداق بند ج ماده‌ی ۶ اساسنامه‌ی دادگاه کیفری بین‌المللی رم بوده و هدف از آن “نسل کشی” مردم بلوچ است. در بند ج ماده‌ی ۶ آمده است: “با یک حرکت حساب شده و به صورت عمدی ایجاد شرایط دشوار زندگی برای یک گروه به قصد نابود ساختن کل و یا بخشی از آنان؛ به عبارتی دیگر ارتکاب هر یک از اعمال ذیل به قصد نابود ساختن کل و یا بخشی از یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی، مصداق نسل کشی به حساب آمده است.

تجاوز و ستم به زنان برای تغییر مرزهای ملی

همانطور که در بالا اشاره شد دولت قاجار با هماهنگی بریتانیا به قصد اشغال بخش غربی بلوچستان در دوران محمد شاه قاجار به بلوچستان حمله کرد. حملات لشکریان قاجار به سرکردگی حبیب الله خان امیر توپخانه و بعدا به سرپرستی ابراهیم خان بمی شدید، غارتگرانه و مهلک بود. لشکر قاجار ثروت مردم بلوچستان را به غارت برد و کشتاری وسیع در بلوچستان انجام داد. از آن زمان تا استقرار حکومت رضا شاه پهلوی قیام‌هایی در بلوچستان علیه حکومت قاجار صورت گرفت و در نتیجه‌ی آن بخش‌هایی از بلوچستان غربی تحت حاکمیت‌های متفاوتی به استقلال نسبی دست یافتند، اما با حمله‌ی نیروهای رضا شاه پهلوی سرتاسر بلوچستان غربی ضمیمه‌ی ایران شد.

حمله رضا شاه به بلوچستان در همکاری و هماهنگی با حکومت بریتانیا صورت گرفته بود. لشکریان حکام بلوچ و نیروهای بلوچی که برای حفظ استقلال سرزمین خود می‌جنگیدند، همزمان با قوای بریتانیا و نیروهای مهاجم رضا شاه پهلوی در بخش‌های مختلف بلوچستان یعنی در رودبار، کهنوج، سرحد، سیستان، بخش‌های شمالی و جنوبی بلوچستان درگیر بودند. آقای رضا دانشور این دوران را در بلوچستان چنین ترسیم نموده است: “تاریخ دوران قاجار غمنامه‌ی بلوچ است. دشمنان بی امان بلوچ‌ها، خشکسالی و بخل زمینند، عصر قاجارهای متحد آخرین ضربه است. آنچه که می‌ماند، همچون لاش‌هایی است که دراز به دراز زیر آفتاب افتاده و خردک تکانی اگر دارد، می‌پنداری که آخرین تکان‌های تَنی محتضر است که می‌کوشد تا بدینسان خود را از مرگ برهاند. اول پای او بود که هنگام لنگیدن در راه دوری از اینجا افتاد” [۱۱].

در کتاب تاریخ کرمان، چنین آمده است: “بیشتر نواحی بلوچستان، بم، نرماشیر و رودبار قاعا صفصفا گردانید. چندین هزار تن از آن طوایف را اسیر و قتیل کرد هزاران تن زن و مرد را کشت، کیفیت آن عجیب است بقول روضة ‌الصفا سربازان او به ناموس بلوچیه خیال تجاوز و دست‌اندازی داشته‌اند. مردان متعصب بلوچ، اول کاری که کردند این بود که تمام زنان خود را از کوچک و بزرگ سر بریدند، مطلب عجیبی است ولی واقعیت دارد، تمام زنان را می کشند تا ننگ دامن آن‌ها را نگیرد، جبهه‌ی واحد در برابر امیر توپخانه تشکیل می‌دهند و طبعا اغلبی به قتل می‌رسند، آنگاه امیر توپخانه باقیمانده را تماما اسیر می‌کند و به سربازان می‌بخشد و سربازان در بازگشت خود آن‌ها را در شهرها به فروش می‌رسانند. چنان می‌شود که جز چند تن کور عجزه در این نواحی باقی نمی‌ماند. دربار تهران متوجه خطر اقدام امیر توپخانه می‌شود زیرا بیم آن می‌رود که بلوچستان یکباره از ایران مجزا بشود ” [۱۲].

همواره لشکرکشی‌های حاکمان تهران به بلوچستان توأم با تجاوز و تعرض به زنان بلوچ بوده و بخشی از هویت لشکریان ایران بوده و هست. آقای باستانی پاریزی در کتاب فرمانفرمای عالم صفحه‌ی ۳۷۶ نوشته است که: “فرماندهان آن روزگار تجاوز به افراد بلوچ را نوعی افتخار می‌دانستند”.

بعد از اشغال بلوچستان توسط حکام قاجار در زمان محمد شاه با همکاری و تشویق انگلیس ابوالفتح‌خان به حکومت بلوچستان گمارده می‌شود. باستانی پاریزی در کتاب فرمانفرمای عالم از یک رساله‌ی خطی نقل قول می‌کند که: “ابولفتح‌ خان برای آرام کردن نواحی بلوچ به آن صوب رفت و هنگام انجام مأموریت قصد تجاوز به یکی از زنان بلوچ کرد، و چون با مقاومت و عکس‌العمل شوهر و بستگان زن مواجه شد، شوهر و زن را به چادر خود دعوت کرد و فرمان داد سرِ شوهر را بریدند و بر سر سینه‌ی زن بدبخت نهادند. در چنین حالتی، در همان چادر به آن زن تجاوز کرد” [۱۳].

بعد از این حادثه که کرامت یک زن بلوچ نقض و از او گرفته شد، حسین‌خان نارویی دست به طغیان می‌زند و قیامی را برای استقلال بلوچستان از حاکمیت قاجار رهبری می‌کند.

گیتا ساهگال کارشناس عفو بین الملل در ارتباط با هتک حرمت و تجاوز به زنان به سایت بی بی سی گفت: “این یک اشتباه است اگر چنین تصور شود که چنین تعرض‌هایی همان چیزی است که غنایم جنگی نامیده می‌شود و یا تنها برای ارضای جنسی است. تجاوز معمولا در درگیری‌های اتنیک از سوی مهاجمان برای د‌ائمی کردن کنترل
اجتماعی و تغییر مرزها است”. [۱۴] (ترجمه از نگارنده).

در ادامه‌ی چنین سیاستی متجاوزان به بلوچستان در کنار سیاست تغییر جمعیتی و تقسیم بلوچستان تجاوز و تعرض به زن بلوچ را بخشی از سیاست خود قرار داده‌اند و در حاکمیت استبداد، تجاوز به زنان بلوچ همچنان تکرار شده است. در ادامه نمونه‌هایی از این گونه تجاوزها آورده می‌شوند که در بلوچستان و در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته‌اند، با این توضیح که در هیچ یک از این موارد جنایتکاران متجاوز مجازات نشده‌اند، بلکه خانواده‌های قربانیان تجاوز مورد اذیت و آزار قرار گرفته‌اند و یا اینکه معترضان به تجاوز که بلوچ بوده‌اند هدف گلوله‌های جنگی قرار گرفته و کشته
شده‌اند:

در سال ۱۳۸۱ یک دختر بچه‌ی زیر سن قانونی بلوچ توسط یک مقام نیروهای انتظامی مورد تجاوز قرارگرفت، همچون دفعات پیشین نه شخص متجاوز دستگیر شد و نه به شکایت خانواده توجهی صورت گرفت. مردم کنارک در اعتراض به این تجاوز دست به اعتراض زدند که در نتیجه‌ی آن تعداد زیادی از معترضان دستگیر شدند. زنده‌ یاد محمد علی آبروان یکی از سازمان‌دهندگان این تظاهرات را دستگیر نمودند و در زندان زیر شکنجه به قتل رساندند؛ امّا متجاوز جنایتکار ارتقاء شغلی یافت و از کنارک به مکان دیگری منتقل شد.

در حادثه‌ای دیگر در تاریخ ۱۶ مهر ماه سال ۱۴۰۱ یک افسر پلیس در شهرستان قلعه گنج استان کرمان یک زن بلوچ را مورد تعرض قرار داده و در پی تجاوز جنسی به آن زن بوده است. وی پس از ناکامی با اسلحه‌ی نیروی انتظامی زن بلوچ را در خیابان به قتل می‌رساند. خانواده‌ی مقتول را تهدید می‌نمایند و به آن‌ها می‌گویند که در صورت ثبت شکایت بازداشت و شکنجه خواهند شد. به این تعرض، قصد تجاوز و قتل زن بلوچ نیز هیچ گونه رسیدگی‌ای صورت نمی‌گیرد.

موردی که بیشتر توجّه عموم را به خود جلب کرد تعرض جنسی فرمانده یکی از پایگاه‌های نیروهای انتظامی در چابهار به دختر بچّه‌ای بود که به قصد بازجویی به پایگاه آورده شده بود. خانواده‌ی دختر بچّه‌ی بلوچ با وجود این که مورد تهدید قرار گرفته بودند اقدام به افشاء این جنایت نموده و موجی از اعتراضات در سراسر بلوچستان برانگیخته می‌شود.

طی این تظاهرات صدها تن کشته و مجروح و معلول شدند و بسیاری دستگیر شده و تحت شکنجه‌های وحشیانه قرار گرفتند. مهمترین و شناخته‌ترین این تظاهرات جمعه‌های خونین زاهدان و خاش نام گرفتند. خانواده خواهان رسیدگی به این پرونده می‌شود اما به جای دستگیری متجاوز، نیروهای انتظامی خانواده‌ی دختر را تحت فشار قرار می‌دهند و از آن‌ها می‌خواهند سکوت کنند و شکایت خود را پس بگیرند، اما خانواده بر دادرسی و دادخواهی خود اصرار می‌ورزد.

همانطور که دیده می‌شود شرایط مردم بلوچستان از زمان قاجار تا به امروز تغییر نکرده و همان جنایات علیه بشریت و نسل کشی در بلوچستان کماکان ادامه دارند. کشتار، تجاوز، استعمار، تحقیر و تبعیض سیاست تغییر جمعیت و خواست‌ مردم بلوچ برای یک زندگی بهتر توأم با احترام و کرامت انسانی چگونه راه‌حلی منطقی می طلبد؟

پرسش از اپوزیسیون چپ، لیبرال، دموکراتیک و مترقی این است که آن‌ها چگونه می‌خواهند به این اجحاف‌ها، تبعیض‌ها و کشتارها واکنش نشان دهند و چه طرح و برنامه‌ای برای پاسخگویی به خواست مردم بلوچ برای زندگی بهتر، حفظ کرامت انسانی و حاکمیت مردم بر سرزمین خود بلوچستان دارند.

عقیم ‌سازی زنان بلوچ

سیاست دیگری که رژیم جمهوری اسلامی ایران برای کنترل جمعیت مردم بلوچ بلوچستان در راستای به اقلیت در آوردن آن‌ها به کار می‌‌گیرد عقیم نمودن زنان است. اقدامی که مغایر با موازین بین‌المللی و حقوق بشری است. ایران نیز یکی از امضاء کنندگان میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی است. طبق قوانین بین‌المللی هیچ فردی نباید برای عقیم شدن تشویق شود و یا مشوق دریافت کند، چه از طرف همسر یا دیگر اعضای خانواده یا از طرف مأموران دولتی یا مقامات حکومتی. تشویق زنان بلوچ به عقیم شدن در حالی است که به دستور علی خامنه‌ای مردم شیعه و فارس برای فرزند آوری به منظور افزایش جمعیت تشویق می‌‌شوند. در رابطه با مردم بلوچ این سئوال به ذهن خطور می‌نماید که چرا و به چه دلیلی زنان بلوچ تشویق به آوردن فرزند کمتر یا عقیم سازی می‌شوند.

احمد سالک نماینده‌ی اصفهان در مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۹۳ گفته است: “خانواده‌های وهابی به ‌سرعت در حال تولید مثل با پوشش اهل‌ سنت هستند و این زنگ خطری برای مردم کشور است” [۱۵].

این گفته‌ها توسط خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران نیز تأیید شده است. کمپین فعالین بلوچ در گزارشی در ارتباط با عقیم سازی زنان بلوچ منتشر شده در سوم تیر ماه ۱۴۰۲ پرده از این عمل غیر انسانی و تبعیض‌آمیز بر می‌دارد. در این گزارش عنوان می‌شود که در بیمارستان امام علی چابهار رحم زنان بدون رضایت آن‌ها و خانواده‌هایشان طی عمل جراحی برداشته می‌شود. همچنین کارکنان مراکز بهداشت زنانی را که سه فرزند یا بیشتر دارند برای بستن لوله‌های رحم تحت فشار قرار می‌دهند. از موارد دیگری که این گزارش به آن‌ اشاره می‌کند تحمیل عمل سزارین به جای زایمان طبیعی در بیمارستان است که نتیجه‌ی آن محدودیت در فرزند آوری است. ماده‌ی ۶ بند د دادگاه بین‌المللی کیفری رُم تصریح می‌کند: “با یک اقدام حساب شده، به صورت عمدی ایجاد شرایط دشوار زندگی برای یک گروه به قصد نابود ساختن کل و یا بخشی از آنان به عنوان مثال تحمیل اقداماتی به قصد پیشگیری از زاد و ولد در میان آن گروه؛ به عنوان یک اقدام نسل کشی بررسی می‌شود” [۱۶].

حراج بلوچستان و سیاست نو استعماری
بلوچستان در نتیجه‌ی امضای قراداد ۲۵ ساله بین چین و ایران شکلی از سیاست نو استعماری New Colonailsim را تجربه خواهد کرد که هدف آن سلب حاکمیت کامل مردم بلوچ، مالکیت‌زدایی، آمایش جمعیتی و کشتار جمعی در راستای تغییر بافت جمعیت بلوچستان توسط حاکمان ایران است. دولت ایران برای درآمد زایی و دور زدن تحریم‌ها بلوچستان را به حراج گذاشته است. به جز قرارداد ۲۵ ساله با چین، قراردادی با هند در تاریخ ۲۴ اردیبهشت امضا نمود که نظارت و مدیریت بندر چابهار را به مدت یک دهه که به صورت خودکار قابل تمدید است به هند واگذار نمود. این در شرایطی است که رژیم نتوانست بخش‌های ابتدایی قرارداد ۲۵ ساله با چین را به دلیل تحریم‌های آمریکا و فساد درونی رژیم به اجرا در آورد.

در حالی که حاکمان افغانستان با استفاده از سد کمال خان مردم سیستان را تحریم آبی نموده‌اند و دریاچه‌ی هامون خشک شده است، دولت ایران برای تأمین منافع شخصی و قشری وابستگان به خود و دور زدن تحریم‌ها هر چند به صورت بسیار اندک، زمینه‌های تجاری و امکانات آبراهی- ترانزیتی را در آب‌های بلوچستان برای افغانستان ایجاد کرده است، بی آنکه بتواند با مذاکره مشکل آب مردم سیستان را حل کند. این نشان می‌دهد که رژیم از بخشی از مردم سیستان که شیعه هستند فقط استفاده‌ی ابزاری نموده و هیچگونه همدردی و توجّهی برای مردم از خود بروز نداده است.

برای ما مردم بلوچستان خارج از اینکه این قرادادها اجرا شوند یا نشوند، پروسه‌ی این قراردادها و ربط آن‌ها با آنچه که رژیم استعمارگر “توسعه‌ی سواحل مکران” نامیده ‌است، قابل توجه است. در پروسه‌ی این قراردادها سرزمین مردم بلوچ توسط حاکمان تهران به حراج گذاشته شده است، این در حالی است که مردم بلوچ هیچگونه مشارکتی در شکل گرفتن این قراردادها نداشته‌اند.

این همان سیاست استعماری است که آلبرت میمی در کتاب خود، “استعمارگر و استعمار شونده” به آن پرداخته و توضیح داده است که استعمارگر این را برای خودش مشخص کرده است که استعمار شونده ناتوان و بی‌بُنیه است که باید تحت حمایت قرار بگیرد. این به ‌نفع خود مردم استعمار شده است تا از اداره‌ی امور کنار گذاشته شوند و اداره‌ی کارهای سخت و مهم برای استعمار کنندگان حفظ بشود. [۱۷]

سیاست مالکیت‌زدایی از مردم بلوچ سابقه‌ای تاریخی دارد که از زمان حاکمیت قاجار در سرزمین بلوچستان رقم خورده است. در سال‌های اخیر به ویژه با سیاست آمایش جمعیتی که به شکل رسمی در دولت روحانی با هدف تسخیر و اشغال دریای بلوچستان و به حاشیه راندن هرچه بیشتر مردم بلوچ در سرزمین تاریخی آن‌ها شدت گرفته است، اعلام شد.

منازل و املاک بسیاری از بلوچ‌ها در شهرهای بلوچستان به ویژه در شهرهای بندری از میناب تا گواتر به وسیله‌ی نیروهای امنیتی به زور تصرف شده است. این در صورتی است که هیچ زمینی برای سکونت به آن‌ها داده نشده است. در تاریخ ۲۰ فوریه ۲۰۱۷ اکبر ترکان رئیس وقت مناطق آزاد اعلام کرد که دولت برنامه دارد جمعیت مناطق ساحلی در دریایی مکران را به سه برابر افزایش دهد. او در ادامه افزود: “بلوچستان استعداد جذب همه‌ی این مهاجران را دارد”.

هدف رژیم از این کار انتقال بیشتر نیروهای سپاه پاسداران، ارتش و سازمان‌های وابسته به رژیم به بلوچستان است که هم اکنون در حال اجرا است. سیاست نو استعماری در مورد تغییر بافت جمعیتی سواحل بلوچستان بعد از قرارداد ۲۵ ساله‌ی ایران و چین که در تاریخ ۲۷ مارچ ۲۰۲۱ امضا شد تشدید شده است. بخش بزرگی از قرارداد ایران و چین در ارتباط با دریای بلوچستان و شهرهای جاسک و چابهار است.

دولت رئیسی در این مورد از دولت روحانی نیز پیشی گرفته و اعلام کرد که زمینه‌ی مهاجرت بیش از ۲۰ میلیون نفر را به مناطق ساحلی و به ویژه به سواحل دریای بلوچستان فراهم می‌کند. به گزارش خبرنگار ایرنا روح الله اکبری روز شنبه در سفر به چابهار اظهارداشت: “طرح هم‌ پیوندی ۲۷ استان کشور با محوریت اقتصادی دریا محور سواحل جنوبی کشور در عملی شدن منویات مقام معظم رهبری در توسعه‌ی سواحل مَکُران گامی مثبت است که سرعت توسعه را دو چندان می‌کند”.

وی بیان کرد: “با توجه به ظرفیت نوارهای ساحلی در شمال و جنوب کشور به طول حدود پنج هزار و ۸۰۰ کیلومتر که حدود چهارهزار و۸۰۰ کیلومتر آن در جنوب کشور از سیستان و بلوچستان تا بوشهر قرار دارد، خود ظرفیت بی بدیل خداوندی است که می‌تواند در توسعه‌ی کشور نقش بسزایی ایفا کند”.

طبق این طرح مالکیت بخش‌هایی از سواحل بلوچستان به استان‌های مرکزی ایران واگذار می‌شود و اداره‌ی این مناطق نیز از مردم بلوچستان سلب می‌شود. در این گزارش دستیار ویژه‌ی وزیر راه و شهرسازی تصریح کرده است که در شهرها و شهرک‌های جدید به ویژه در نوار ساحلی در بحث انرژی، پرورش آبزیان، کشاورزی، میوه‌های خاص این منطقه، علم و فناوری و لجستیک برنامه‌های بلند مدت در نظر گرفته شده که با عملیاتی شدن این موارد در پهنه‌ی سکونتگاهی شاهد تحول بزرگی می‌‌شویم [۱۸].

شرایط ایران
سیستم سیاسی جمهوری اسلامی ایران استعمار و استثمار به شکل امپریالیستی با هژمونی طلبی داخلی است که سعی می‌‌کند یک ملت بر اساس زبان و مذهب واحد به وجود بیاورد. این سیاست همه‌ی گروه‌های ملی را که بخشی از ملت حاکم نیستند صرفا به دلیل تعلق ملی مورد تبعیض قرار می‌دهد. تبعیضاتی که بر مردم بلوچ روا داشته
می‌شود بر علیه ملت‌های دیگری چون ترک آذربایجان، ترکمن، عرب، کرد، لر و سایر گروه‌های زبانی و فرهنگی در ایران تکرار می‌شوند.

همانطور که گفته می‌‌شود سیاست خارجی تبلور و ادامه‌ی سیاست داخلی است. ایران یک نمونه‌ی بارز آن است که در داخل یک سیاست هژمونی طلبی داخلی بر اساس قوم‌گرایی و فرقه‌گرایی تنگ‌نظرانه‌ی مذهبی را به پیش می‌برد و در خارج به ویژه در کشورهای همسایه یک سیاست هژمونی طلبی را پیش می‌برد که منجر به بی‌ثباتی و درگیری‌ها و جنگ داخلی در آن مناطق شده است. با توجه به ادامه‌ی سیاست‌های امپریالیستی و هژمونی‌طلبی جمهوری اسلامی ایران منطقه از آنچه که امروز است، بیشتر دچار آشوب خواهد شد. یا به احتمال زیاد به جنگ منطقه‌ا‌ی با دخالت قدرت‌های
بین‌المللی منجر خواهد شد.

در داخل کشور به جز ارتش و نیروهای انتظامی و سازمان‌ اطلاعاتی که همه کشورها برای حفظ امنیت مردم خود از آن‌ها برخوردار هستند، سپاه پاسداران با شاخه‌های متفاوت بسیج و سازمان‌های اطلاعاتی موازی و مافیایی وجود دارد که برای سرکوب مردم و قاچاق و توزیع مواد مخدر فعالیت می‌کنند. این شیوه از نهاد سازی را در کشورهای دیگری مانند لبنان، عراق، سوریه، یمن و سودان به کار برده و در افغانستان و پاکستان نیز گروه‌های فاطمیون و زینبیون را به
وجود آورده است که در راستای بی‌ثباتی در این دو کشور نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند.

جمهوری اسلامی ایران در کشورهایی که نیروهای نیابتی خود را سازماندهی و حمایت مالی می‌‌کند، عملا دولت‌های این کشورها را فلج و طوری ناتوان می‌سازد که دولت‌ها یا به طور کامل وابسته به ایران شوند و یا کاملا ناکارآمد شوند؛ یعنی عاجز از انجام کارهایی شوند که یک دولت باید انجام دهد. سرمایه گذاری ایران برای سازماندهی نیروهای نیابتی بی‌ثبات کننده در منطقه و اقدامات جهادی صدور انقلاب بر وضعیت اقتصادی ایران تأثیر منفی گذاشته است. تورم دو رقمی است، ریال هر روز و هر ساعت در حال از دست دادن ارزش خود است. تورم و کاهش ارزش پول اکثریت جامعه‌ی ایران را به زیر خط فقر کشانده است.

وضعیت اقتصادی مردم در بلوچستان عملا بدتر از سایر نقاط ایران است و خط فقر می‌‌تواند بیش از نود درصد باشد. مردم منطقه و جامعه‌ی جهانی با مردم ایران منافع مشترک در تقابل با این رژیم دارند، اما در شرایطی که مردم ایران به ویژه مردم بلوچستان و کردستان در جنبش ژینا به شکل مقاومت مدنی در مقابل رژیم استبدادی و امپریالیست منش جمهوری اسلامی مبارزه می‌کردند، حمایتی به جز در حد کلام از مبارزات مردم نشد و رژیم توانست با سرکوب آن را کنترل کند. در این شکّی نیست که مردم منتظر فرصت دیگری برای آغاز مبارزات رهایی بخش بر علیه رژیم جمهوری اسلامی ایران هستند، و این بار امکان پیروزی مردم بیشتر خواهد شد امّا رسیدن به پیروزی همگامی بخش‌های متفاوت اجتماعی را به شکل یک مبارزه‌ی مشترک می‌طلبد.

همانطور که در بالا اشاره شد حزب مردم بلوچستان به عنوان یک حزب در همکاری با ائتلاف‌هایی که در آن‌ها عضو است در راستای ایجاد اتحاد فراگیرتری عمل می‌نماید. در بخش‌هایی از اپوزیسیون ایران گروه‌های تأثیرگذاری وجود دارند که مانند جمهوری اسلامی در تلاش برای تکمیل پروژه‌ی ملت‌سازی هستند، و وقتی می‌‌گویند ایران منظورشان فارس و ناسیونالیسم فارس است.

در پوشش ایران می‌خواهند هویت خود را در کشور همه‌گیر کنند، و همزمان سایر هویت‌های تاریخی، زبانی و فرهنگی جوامعی مانند بلوچ، ترکمن، ترک‌های‌آذربایجان، عرب، کرد، لر و دیگران را انکار می‌کنند. در دوره‌ی معاصر نظام‌های حاکم در ایران درصدد بوده‌اند تا یک ملت بر بنیاد هویت ملت حاکم و با ادغام و استحاله‌ی سایر ملت‌ها در ایران بوجود بیاورند. این شیوه نشان داده است که با نفی دیگران نمی توان ملت سازی کرد و دولت ملی ایجاد نمود. در ایران امکان ایجاد یک دولت ملی بر بنیاد هویت یک گروه اجتماعی امکان پذیر نیست.

در یک جامعه‌ی متکثر مانند ایران تنها ایده و پروژه‌ای می‌تواند موفق باشد که با تکثر فرهنگی، تاریخی، جغرافیایی و زبانی، شمول گرا و در برگیرنده‌ی همه‌ی این هویت‌ها باشد. جنبشی دموکراتیک با تأکید بر حاکمیت ملی ملت‌های ساکن در ایران که خواهان حاکمیت مشترک در سطح فدرال و خودمختاری درونی در واحدهای ملی- جغرافیایی هستند می‌تواند جوابگو و تضمین کننده‌ی همزیستی مسالمت‌آمیز ملت‌ها در ایران باشد.

این دو تفکر عملا خواهان جوامعی متفاوت در ایران هستند یکی شمول گرا و دموکراتیک که خواهان یک دولت با مشارکت تمام ملت‌ها است و دیگری بر بنیاد حاکمیت تک قومی بر اساس مذهب، تاریخ و زبان تنها یک ملت استوار است. این دو تفکر نیاز نیست که همه‌ی ایده‌های یکدیگر را قبول نمایند، اما در یک جامعه‌ی دموکراتیک باید مدارا و تحمل یکدیگر وجود داشته باشد.

در این صورت می‌‌توانند همزیستی مسالمت‌آمیزی را تجربه کنند. بر این اصل اساسی توافق داشته باشند که حاکمیت از آن مردم است و قوانین باید بر اساس منشور حقوق بشر سازمان ملل و کنواسیون‌های وابسته به آن تصویب شوند. رقابت سیاسی را در یک جامعه‌ی دموکراتیک شکل و فرم دهند و با یکدیگر رقابت سالم داشته باشند.

شرایط بین المللی

برخی از کارشناسان وضعیت سیاست بین‌المللی کنونی را به عنوان حالتی از آشفتگی بررسی می‌کنند و معتقدند که سیستم جهانی موجود در حال فروپاشیدن است و سیستم جدیدی تا هنوز جانشین آن نشده است. این در حالی است که در کنار ابرقدرت آمریکا قدرت‌های جدیدی مانند چین، روسیه، هند و قدرت‌های منطقه‌ای دیگر در مراحل شکل
گیری خود هستند.

در این وضعیت آشوب زده‌ی بین‌المللی کشورها و نظام‌های دیکتاتوری قوانین بین‌المللی را که در پروسه‌ا‌ی بعد از جنگ جهانی اول شکل گرفته و پس از جنگ جهانی دوم تدوین و توسط سازمان ملل تصویب شده‌اند، نادیده می‌گیرند. روند دموکراتیزاسیون در دنیا کند شده و در مقابل جهان به سوی استبداد بیشتر و وضعیتی پیش می‌رود که در آن تنش‌های سیاسی و مشکلات جغرافیایی در حال شکل گیری بوده و امکان درگیری‌های بین‌المللی و منطقه‌ا‌ی افزایش یافته است.

در این میان آسیای غربی و آسیای جنوب شرق و آسیای مرکزی در مرکز چنین رقابت‌هایی قرار دارند. سرزمین بلوچستان با توجه به تقسیم آن در سه کشور با حاکمیت‌های متفاوت در این مناطق جغرافیایی و با داشتن سواحل طولانی در مرکز رقابت‌های جهانی قرار گرفته است. اتفاقات و حوادث این سه منطقه‌ی بلوچستان و رقابت‌های خارجی برای حضور در مناطق ساحلی بلوچستان بدون دخالت مردم بومی در تصمیم گیری‌ها و منفعت رسانی به آن‌ها می‌‌تواند بر زندگی مردم بلوچ اثرات منفی بزرگی به جای بگذارد. قرارداد چین با پاکستان که به عنوان کریدور اقتصادی چین- پاکستان شناخته می‌شود سبب درگیری و جنگ چریکی هر چند محدود در پاکستان بین نیروهای مسلح بلوچ و دولت پاکستان شده است.

قرارداد ۲۵ ساله‌ی ایران و چین و اخیرا قرارداد هند و ایران در چابهار نیز بلوچستان را در مرکز رقابت‌های بین‌المللی قرار داده است. ایران امروز پس از جنبش ژینا و مقاومت مدنی بلوچستان در یک حالت انقلابی قرار دارد. در کشورهای همسایه به دلیل دخالت‌های دولت ایران با هدف صدور انقلاب اسلامی بی‌ثباتی و جنگ داخلی در جریان است. شرایط و ژئوپلتیک منطقه و نیز ترکیب جغرافیای سیاسی کشورها و تأثیرات بی ثباتی منطقه‌ای به بی ثباتی درونی کشورها دامن زده است.

ایران در بیشتر این درگیری‌ها به دلیل سیاست صدور انقلاب ایدئولوژیک حضور دارد و در بی ثباتی منطقه نقش دارد. هویت حاکمیت ایران متشکل از دو پدیده‌ی هژمونی ‌طلبی شیعیستی و مشی امپراطوری گرایانه است که ریشه در ایران باستان و سلسله‌ی صفوی دارد و عملا حاکمیت رقبای دیگر چه قدرت‌های منطقه‌ای و چه بین‌المللی را تحمل نمی‌کند . ایران ولایت فقیه کشوری است که در همین سال به سه کشور عراق، پاکستان و اسرائیل با موشک و پهباد حمله کرده است.

در ۲۳ شهریور ۲۰۱۹ با کمک سربازان جنگ نیابتی خود حوثی‌های یمن به تأسیسات نفتی عربستان حمله‌ی پهبادی کرد. ایران عملا با نظم و ثبات منطقه‌ای و جهانی در جنگ است. این در شرایطی است که در سیستم بین‌المللی خلأ قدرت بازدارنده ایجاد شده است. با استفاده از نیروهای نیابتی در صدد هژمونی طلبی در منطقه‌ی آسیای غربی و کشورهای همسایه در جنوب و آسیای مرکزی است.

بعد از حمله‌ی غافلگیرکننده‌ی ۷ اکتبر حماس به اسراییل که در آن حدود هزار و دویست نفر از افراد غیرنظامی به شمول زنان و کودکان کشته شدند، اسراییل برای سرکوب حماس و آزادی گروگان‌ها به غزه حمله نمود. مردم صلح دوست جهان خواهان توقف جنگ و صلح بین دو ملت اسراییل و فلسطین شدند.

ایران بر طبل جنگ می‌کوبد و خواهان نابودی اسراییل است این در حالی است که رژیم حاکم بر اکثریت مردم بلوچ، کرد، ترک، عرب، ترکمن، لر و اکثریت جامعه‌ی فارس که خلاف گفتمان حکومت عمل می‌کنند هر گونه ستمی را روا می‌دارد و به بهانه‌های مختلف آن‌ها را سرکوب می‌کند. این نشان می‌دهد که رژیم جمهوری اسلامی ایران طرفدار حقوق فلسطینی‌های مسلمان نیست، بلکه از جنبش فلسطین برای اهداف بی‌ثبات کننده‌ی خویش و صدور ایدئولوژی مخربش استفاده می‌کند.

نظر اکثریت مردم بلوچستان را مولوی عبدالحمید که جهان را به خوبی می‌شناسد و به عنوان یک بلوچ می‌‌داند که کشتار جمهوری اسلامی ایران چه بر سر مردم بلوچ آورده و جنگ داخلی در افغانستان و عراق چه فجایعی برای این کشورها در پی داشته است، با تأیید نکردن حمله‌ی حماس و کشتار مردم غیرنظامی اسراییل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بیان کرد [۱۹].

او ضمن در نظر داشت حقوق انسانی دو ملت فلسطین و اسراییل خواستار همزیستی مسالمت‌آمیز مسلمانان و یهودیان در کنار یکدیگر شد و از جامعه‌ی بین‌المللی خواست که در جهت رفع اختلافات بین آن‌ها اقدام نماید.[۲۰].

این در حالی است که بسیاری از رهبران مذهبی از کشورهای مختلف حمله‌ی حماس به مردم اسراییل در ۷ اکتبر را اقدامی مثبت و شهادت طلبانه عنوان نمودند و از آن حمایت کردند. حمله‌ی روسیه به اوکراین با هدف اشغال و ضمیمه کردن آن شرایط بین‌المللی جدیدی ایجاد کرده و سیستم قبلی که بر بنیاد حاکمیت دولت‌ها و عدم تغییر مرزها از خارج از کشور بود را زیر سوال برده است. این که روسیه جزو پنج عضو دائمی سازمان ملل و دارای حق وتو است، موضوع را بغرنج‌تر نموده و یافتن راه‌ حل برای پایان دادن به درگیری‌ها را مشکل کرده است.

حمله‌ی روسیه به اوکراین با هدف اشغال و ضمیمه کردن آن شرایط بین‌المللی جدیدی ایجاد کرده و سیستم قبلی که بر بنیاد حاکمیت دولت‌ها و عدم تغییر مرزها از خارج از کشور بود را زیر سوال برده است. این که روسیه جزو پنج عضو دائمی سازمان ملل و دارای حق وتو است، موضوع را بغرنج‌تر نموده و یافتن راه‌ حل برای پایان دادن به درگیری‌ها را مشکل کرده است.

در کشورهای مختلفی از قارّه‌ی آفریقا مانند سودان، نیجر، کُنگو و اتیوپی جنگ‌های داخلی در جریان هستند که برای مردم آن مناطق فاجعه بار است. متأسفانه برای حل مناقشات از طرف سازمان ملل هیچ گونه اقدامی صورت نگرفته است. به دلیل فقر و بی ثباتی در آمریکای جنوبی مسئله‌ی پناهندگان و مهاجرت به آمریکای شمالی هم باعث بی‌ثباتی منطقه‌ای شده است و هم سیاست داخلی آمریکا را تحت تأثیر قرار داده است.

کشور ونزوئلا کشوری ثروتمند از لحاظ منابع طبیعی است اما به دلیل سیاست‌های غلط حاکمان آن کشور دچار فقر شده است. ونزوئلا در زمره‌ی کشورهایی است که چندین میلیون نفر از جمعیت آن به کشورهای همسایه و یا به آمریکا مهاجرت کرده‌اند. ونزوئلا برای سرپوش گذاشتن به مشکلات داخلی مدّعی نصف خاک کشور همسایه گویان Guyana است.

در ۳ دسامبر ۲۰۲۳ رفراندمی در ونزوئلا برگزار شد که در آن اکثریت مطلق رأی دهندگان ونزوئلایی موافقت خود را با اشغال و ضمیمه نمودن منطقه‌ی اسکیبو Essequibo که دو سوم خاک گوان است اعلام نمودند. در هفته‌های اخیر ونزوئلا آرایش نظامی خود را در مرز گویان تقویت کرده است. در بین کشورهای قدرتمند جهانی اجماعی بر سر نظم و سیستم جدید جهانی مشاهده نمی‌شود به همین دلیل نظام جهانی در آشفتگی به سر می‌‌برد. هژمونی طلبی چین در منطقه‌ی آسیای جنوب شرقی کشورهای آن منطقه مانند کره جنوبی، فلیپین، ژاپن، مالزی و استرالیا را در شرایط بی‌ثباتی قرار داده است. چین تایوان را تهدید به اشغال و ضمیمه کردن به خاک خود می‌کند.

فعالیت‌های بین‌المللی حزب مردم بلوچستان
حزب مردم بلوچستان از همان ابتدای اعلام موجودیت خود در سال ۲۰۰۳ در کنار سازماندهی بخش‌های متفاوت در داخل کشور، فعالیت‌های بین المللی خود را به شکل کار ترویجی (Advocacy) برای مطرح کردن مشکلات مردم بلوچستان از جمله سرکوب رژیم و خواست مردم بلوچستان برای دستیابی به حاکمیت را به شکل سازمان‌یافته مطرح، ارائه و پیش برده است.

با کشتار تظاهرات مسالمت‌آمیز مردم بلوچ بویژه در جمعه های خونین زاهدان و خاش فاز جدیدی از مقاومت مدنی مردم بلوچ آغاز گردید. حزب مردم بلوچستان با توجه به ارتباط‌های بین‌المللی در کنار حمایت از تظاهرکنندگان بدون استفاده جناحی و حزبی سیاست کشتار رژیم و سرکوب تظاهرکنندگان بلوچ و همچنین خواستهای مردم بلوچ و تظاهرکنندگان و رهبری این تظاهرات را به طور سیستماتیک به گوش کشورهای دمکراتیک جهان شامل کشورهای منطقه‌یی، سازمان ملل و دیگر سازمان‌های حقوق بشری رسانده است، خواهان حمایت اخلاقی و عملی برای خواست‌های مشروع مردم بلوچ شده است.

در خارج از کشور در کنار متحدان خود در کنگره ملیتهای ایران فدرال و همبستگی فراگیر برای آزادی و برابری، برای افشاگری و جلب نظر مردم جهان کنفرانس برگزار کرده و یا در تظاهرات ویا کنفرانس‌های گروه های دیگر شرکت فعالانه داشته و صدای
قدرتمند مردم بلوچ بوده است.
حزب مردم بلوچستان با توجه به گسترش فعالیت‌های اپوزیسیون ایرانی در طی جنبش “زن زندگی آزادی” در کنار شرکت در کنفرانس‌ها، سمینارها و نشست‌های اپوزیسیون، تظاهرات اعتراضی گوناگونی را جهت آگاهی افکار عمومی در کشورهای جهان مانند آلمان، انگلیس، سوئد، دانمارک، نروژ، فرانسه بلژیک و برگزار کرده است، و یا در کنفرانس و تظاهرات دیگر گروها فعالانه شرکت کرده است.
با توجه به اینکه شرایط بین المللی و جغرافیای سیاسی در حال تغییر و شکل گیری جدید است، حاکمان ایران بلوچستان را با یک سیاست استعماری و نو استعماری به کشورهایی چون روسیه و چین به حراج گذاشته‌اند. رژیم سیاست نسل کشی، جنایت علیه بشریت و سیاست تغییر جمعیتی را شدت بخشیده است، برای مقابله با آن کار ترویجی و ارتباطات بین‌المللی وسیعتر اهمیت بالاتر و ویژه پیدا کرده است. حزب مردم بلوچستان امیدوار است با حمایت بیشتر مردم بلوچ این فعالیت های ترویجی بین‌المللی را گسترش و تقویت نماید.

سخن پایانی

در جنبش ژینا همه‌ی گروه‌های اجتماعی و ملت‌های ایران از هر جنسیت و طبقه‌ا‌ی هویت مشترک ضد استبدادی یافتند. اما این هویت مشترک ضد استبدادی به شکل هماهنگ پیش نرفت و به همکاری مناسب بین تشکل‌های سیاسی و صنفی و جامعه‌ی مبارزان مدنی منجر نشد. همانطور که از اسم جنبش “زن، زندگی، آزادی” بر می‌آید، این جنبش ضمن این که یک جنبش آزادی‌خواهی و ضد استبدادی بود جنبشی زن محور بود و بر برابری جنسیتی نیز تأکید داشت.

زنان در کنار ملت‌هایی چون بلوچ و کرد نقش مرکزی و رهبری در آن داشتند. زنان بلوچ بر خلاف تصور تبلیغ شده در خارج از بلوچستان که عمدتا از طرف حکومت و رسانه‌های آن‌ها بر علیه مردم بلوچ و به ویژه زنان بلوچ ایجاد شده بود که فعالیت‌های
اعتراضی ندارند به جنبش اعتراضی پیوستند. زنان بلوچ از بدو انقلاب ژینا و در طی آن نشان دادند که اقتدار و توان زن بلوچ بر اساس فرهنگ برابری طلبانه‌ی تاریخی ملّت بلوچ، توان بنیادی خود را در زیر چکمه‌های ستم ملی و مردسالارانه و قوانین زن ستیز جمهوری اسلامی حفظ کرده است. با حفظ هویت ملی و برابری‌طلبی اجتماعی طبقاتی و ملی و بر اساس ایده‌های فمینیستی برابری‌طلبانه در مقابل جامعه‌ی مردسالار شده‌ی بلوچستان و قوانین مذهبی ضد زن جمهوری اسلامی ایران استوار ایستاده است و مبارزه می‌کند. نه تنها درمبارزه شرکت می‌کند بلکه تمایل دارد رهبری جنبش را نیز در دست گیرد.

هم‌اکنون ما شاهد آن هستیم که زنان بلوچ در دو سوی مرز در ایران و پاکستان با تأثیر از فرهنگ اصیل بلوچی و الهام گرفتن از نقش زن در تاریخ بلوچستان چنان عملکردی در حوزه‌ی حقوق بشر و مسائل سیاسی و اجتماعی از خود نشان داده‌اند که زبانزد عام بوده و نام آن‌ها را در سطوح بین‌المللی مطرح نموده است. فریبا بلوچ، دکتر مهرنگ بلوچ، سمی دین بلوچ و بیبو بلوچ چهار زن تأثیر گذار از دو سوی بلوچستان هستند که شهرت جهانی کسب نموده و جوایزی بین‌المللی را به خود
اختصاص داده‌اند.
حوادث جمعه‌ها‌ی خونین زاهدان و خاش که در آن‌ها صدها نفر از شهروندان بلوچ توسط نیروهای نظامی و امنیتی کشته و زخمی شدند و دیگر حوادث انقلاب “زن، زندگی، آزادی” در بلوچستان و دیگر نقاط ایران مولوی عبدالحمید اسماعیل‌زهی را بر آن داشت تا علیرغم فشارهای حکومتی در کنار مردم معترض بلوچستان و معترضان جنبش ژینا در دیگر نقاط ایران بایستد و همزمان جنبش دادخواهی کشته شدگان و زخمی شدگان جمعه‌های خونین زاهدان و خاش را به پیش ببرد.

در حالی که موج خروشان خیزش “زن، زندگی، آزادی” در دیگر نقاط ایران به خاموشی گراییده بود و اعتراضات خیابانی به دلیل سرکوب شدید تداوم نیافت، مردم بلوچستان با درایت جوانان و مدیریت فوق‌العاده‌ی توانستند با بهره‌گیری از تاکتیک‌های مختلف مقاومت مدنی و به حداقل رسانیدن آسیب‌ها در جریان اعتراضات خیابانی، شعله‌ی انقلاب “زن، زندگی، آزادی” را تا مدت‌ها روشن نگاه دارند [۲۱].

سرکوب بیشتر و دست نیافتن مردم بلوچ به حقوق حداقلی و خواست آن‌ها برای دستگیری، محاکمه و مجازات عاملان و آمران جنایت‌ها در جمعه‌های خونین زاهدان و خاش سبب شده است تا در کنار جنبش مقاومت مدنی در بلوچستان، مبارزه‌ی مسلحانه نیز تشدید بشود.

به ویژه در چند ماه اخیر مبارزات مسلحانه در بلوچستان خود را در قالب حمله به نیروهای نظامی و امنیتی نشان داده است. ادامه‌ی سیاست نو استعماری رژیم ایران در تغییر بافت جمعیتی بلوچستان و به حاشیه راندن هر چه بیشتر مردم بلوچ به ویژه طی قراردادهایی که دولت ایران با کشورهای خارجی از جمله با چین و هند امضا کرده و می‌تواند موجبات تشدید ستم ملی در بلوچستان را فراهم آورد، مردم بلوچ را در شرایطی ویژه قرار داده است. برای اولین بار در تاریخ چند هزار ساله‌، بلوچ با مشکل وجودی existential مواجه است و هویت ملی و تاریخی و سرزمینی او توسط حکومتی استعمارگر در همکاری با قدرت‌های منطقه‌ مورد تهدید قرار گرفته است. قرارداد چین با پاکستان که به عنوان کریدور اقتصادی چین- پاکستان شناخته می‌شود سبب درگیری و جنگ چریکی هر چند محدود در پاکستان بین نیروهای مسلح بلوچ و دولت پاکستان شده است.

سیاست نو استعماری ایران در همکاری با چین و هند که معنای آن مالکیت‌زدایی و حاکمیت‌زدایی بیشتر از مردم بلوچستان توسط حاکمان تهران از طریق واگذاری بخش‌هایی از شهرهای ساحلی بلوچستان به این دو کشور است و به شکل فاشیستی در حال اجرا بوده است ممکن است مردم بلوچ را مجبور به روی آوردن به مبارزه‌ی مسلحانه و دفاع مشروع در ایران نیز بکند.

ما مردم بلوچستان هم‌اکنون احساس می‌کنیم که در مرحله‌ی سرنوشت سازی از تاریخ اجتماعی خود قرار داریم که حیات واحد ملی و تاریخی ما از طرف حاکمان شوونیست در تهران تهدید می‌‌شود. حاکمان شوونیست ایران هم‌اکنون در حال نسل کُشی در بلوچستان و جنایت علیه بشریت در سطح وسیعی هستند. مردم بلوچستان باید با افزایش توانمندی و مقاومت مدنی از اجرای این طرح شوونیستی جلوگیری کنند. حزب مردم بلوچستان برای یک جامعه‌ی دموکراتیک سکولار و فدرال در ایران با شدت بیشتری مبارزه کنیم تا همه‌ی هویت‌ها و حاکمیت مردمان متفاوت در کشور چند ملیتی ایران
حفظ شود.

حزب مردم بلوچستان با همکاری متحدان خود در کنگره‌ی ملیت‌های ایران فدرال و همبستگی فراگیر برای رسیدن به آزادی و برابری در تلاش است تا بر بنیاد اتحادی مثبت با گروه‌های همفکر برای گذار به حاکمیتی مردمی و دستیابی مردم بلوچستان به حقوق خود ائتلافی فراگیرتر برای گذار از جمهوری اسلامی ایران ایجاد شود.

منابع:

[۱]https://www.ostomaan.org/%da%af%d8%b2%d8%a7%d8%b1%d8%b4-
%d8%b3%d8%ae%d9%86%da%af%d9%88%db%8c-%d8%ad%d8%b2%d8%a8-
%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85-
%d8%a8%d9%84%d9%88%da%86%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d9%87-
%da%a9%d9%86%da%af%d8%b1/
-[۲]https://iranhrdc.org/fa/%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-
%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-
%D8%AF%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-
%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%85/
-[۳] Selig S. Harrison, In Afghanistan’s shadow : Baluch nationalism and Soviet temptations, p. 158-
1159
[۴]https://www.asriran.com/fa/news/961505/%D9%85%D8%AD%D8%B1%D9%88%D9%85%E…%
8C-%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%88-
%D8%A8%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D
9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-
-[۵] https://www.amnesty.org/en/latest/news/2024/05/global-executions-soar-h…-
decade/
-[۶] https://www.un.org/en/genocideprevention/crimes-against-humanity.shtml
[۷] https://www.oocities.org/azadbalochistan/dob.htm
[۸] https://www.oocities.org/azadbalochistan/dob.htm
[۹] John Pilger, The New Ruller of the World,Verso 2016, P.101
[۱۰]Human Rights Watch: Religious and Ethnic Minorities Discrimination in Law and Practice, September 1997
Vol. 9, No 7 (E)
[۱۱]رضا دانشور، درآمدی بر تاریخ بلوچستان (در دوران قاجار)، کتاب به نگار به کوشش علی دهباشی، انتشارات به نگار، تهران 1368
[۱۲] تاریخ کرمان، تالیف احمد علی خان وزیری، تصحیح و تحشیه‌ی باستانی پاریزی، انتشارات علمی، صفحه ۶۴

[۱۳]باستانی پاریزی، محمد ابراهیم، فرمانفرمای عالم چاپ ششم، ۱۳۹۳ چاپ گلرنگ یکتا صفحه‌ی ۳۷۶

[۱۴] http://news.bbc.co.uk/1/hi/4078677.stm
[۱۵] https://iranwire.com/fa/isfahan/12769
[۱۶] https://iranhrdc.org/fa/%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-
%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-
%D8%AF%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-
%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%85/
[۱۷] Memmi, Albert. The Colonizer and the Colonized (p. 29). Profile. Kindle Edition[۱۸] https://38003991.khabarban.com

[۱۹] https://www.iranintl.com/202310135377
[۲۰] https://ir.voanews.com/a/moulavi-abdul-hamid-islamic-republic-iran/7310…
[۲۱] https://abdolhamid.net/persian/2023/10/13/29176/
[۲۲]https://abdolhamid.net/persian/2023/06/16/13921/

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید