Skip to main content

داور عزیز، بطبع دوران پهلوی

داور عزیز، بطبع دوران پهلوی
سازاخ

داور عزیز، بطبع دوران پهلوی برای عده خاصی بهترین دوران بود، ولی من شاهد صحنه های دردناکی بودم، مادری که با پای پیاده کودک مریضش را برای معالجه به شهر می آورد بین راه یخ زده بود، و صدای فریاد او، ای وای بالام اولدی در کوهها پیچید،!!! آنها جاده نداشتند، حتی مدرسه و بهداری نداشتند، در همان زمان توالت پارک فرح را با گرانترین کاشیها تزئین می کردند، من باید ساعت پنج صبح بیدار می شدم و با اتوبوس خودم را از جنوب شهر برای کار به پل سید خندان می رساندم و بعد از ظهر برای تحصیل خودم را بدانشگاه می رساندم، و بدنبال خوردن لقمه نانی بودم، در حالی که دختران و پسرانی که با اتومبیل های شخصی و یا با شوفر پدرشان آمده بودند، و در رستوران به موسیقی گنجشکک حشین مشین گوش می کردند و انواع خوراکی سفارش می دادند، در حالی که در سر کلاس فرق بین انتگرال و دیفرانسیل و یا سینوس و کیسنوس را نمی دانستند،