Skip to main content

سالام دوسلار

سالام دوسلار
lachin
عنوان مقاله:
آقای تبریزلی... جان سنه قوربان...

سالام دوسلار..
آقای تبریزلی... جان سنه قوربان...
خیلی می بخشید که من موزاحیم میشوم. من یک کارگر بی ساوادی هستم که خواندن و نوشتن را اصلآ بیلمیرم بدان جهت از میرزای سرکوچه خواستم این نامه را برای شما بنویسد..
سلام.. همانطور که گفتم من یک کارگر بی سوادی هستم که از شب تا صبح با داس , چکش , بِل ( بیل ) و کولونگ ( کلنگ ) جان میکَنم , عرق میریزم و بیر قیران ( یک ریال ) هم در نمی آورم. پولی ندارم که « لاواش » بخرم چه رسد به « بربری » . من اصلآ نه بوقلمون سورخ کرده دیده ام و نه خاویار طلائی. نه شامپاین فرانسوی دیده ام و نه ویسکی اسکاتلندی.. اصلآ نمی دانم آن ها خوراکی هستند و یا اسباب بازی.. چون که من اشراف زاده نیستم و در صدر اشراف ها در این طبقات اجتماعی هم جائی ندارم . پسر همسایه ما که کتاب های کومونیستی می خواند میگوید که من به طبقه (( قعر المسکین )) یعنی طبقه پائین فقرا که

مخالف با ( صدرالاشراف ) است , تعلق دارم. پسر همسایه ما چیزی های می گوید که خیلی فکرم را قاراشمیش کرده است. او می گفت که در آلمان و روسیه پی قنبرانی ( پیغمبرانی ) ظهور کرده اند که انسان ها را نه تنها به راه راست هدایت میکنند بلکه ادعا می کنندکه تمام مردمان جهان « مساوی » خواهد شد و روزی تمام مرز های کشور ها را از بین خواهند رفت.
آقای تبریزلی ... جانیم سنه قوربان ...
نمی دانی که از شنیدن این خبر چه لذتی می برم. شما فکرش را بکنید که من دهکده ام را در اطراف ( قره چمن ) ول بکنم و به واشینگتن بیایم و در باغات این شهر به درختان (( امیشی )) بزنم بدون اینکه از آقای ترامپ اجازه بگیرم..
اسامی پی قنبران روسی را پسر همسایه خیلی تکرار کرده است ولی درست یادم نیست. می گفت اسم یکی ( لو لئین.. لولهنگ در تورکی ...و یا نعلئین ) است و دیگری (( بوستالین )). فکر میکنم آقای بوستالین از همین آزربایجان و از شهر (( بوستاناوا ... بوستان آباد )) خودمان باشد . ولی اسامی پی قنبران آلمانی خیلی سخت است که تکرار بکنم. فکر کنم یکی از از این پی قنبران «« انگلیسی »» باشد چون به کلمه (انگلیس ) خیلی نزدیک است. من هرچه به پسر همسایه گفتم این پی قنبر بایستی انگلیسی باشد , قبول نکرد . دو پایش را به یک ( باشماق ) میکرد و اصرار داشت که آلمانی است. اسم پی قنبر دیگر هم که یادم نیست , پسر همسایه میگفت که اگر اسم دامن بلند (( ماکسی )) را در نطر داشته باشی این اسم این پی قنبر را از یاد نخواهی برد. ولی متاسفانه من اسمش را از یاد برده ام..
آقای تبریزلی.. من سنه قوزبان...
تنها چیزی که از یادم نرفته است , کتاب های آسمانی این پی قنبران است. پسر همسایه می گفت که از پی قنبر با دامن بلند , ماکسی , کتابی است بنام « سرمایه». و خیلی اصرار می کند که من این کتاب را بخوانم.. و به این خاطر برای شما نامه می نویسم..
جانیم تبریزلی... باشوا دولانیم...
من که ساواد ندارم و برای خواندن این کتاب بایستی به کلاسهای اکابر بروم و خواندن و نوشتن زبان « فارسی » را یاد بگیرم . فکر نمی کنید که اگر این کتاب آسمانی با زبان تورکی چاپ می شد و من هم با زبان (( آنا دیلی .. زبان مادریم )) آشنا بودم , این کتاب بر روی من بیشتر تاثیر داشت ؟ آیا فکر نمی کنید که خواند این کتاب های آسمانی با زبان مادری ,مرا زودتر و سریعتر به این مکتب نزدیکتر میکرد؟ شما فکرش را بکنید اگر من تمام کتاب های آسمانی این پی قنبران را با زبان مادریم می خواندم , این کتاب ها را به دایی قیزی هایم, خالا قیزی هایم , عمو اوغلو هایم هم سفارش میکرد و تمام مرزهای کشور ها زودتر از بین میرفت و همه هم آسوده با خیال راحت مساوی باهم زندگی میکردیم. در هر حال منتظر جواب نامه هستم . چوغ ساغ اول...
(( ای نـــامه کـــه میـــروی به ســـویش...... از جــــانـــب مـــن ببـــوس رویــــش ))..