Skip to main content

آقای عزیز، شما با واقعیتها به

آقای عزیز، شما با واقعیتها به
سازاخ
عنوان مقاله:
امتناع از مذاکرات روی در روی، نماینگر فرهنگ عقب ماندگی و عشیرتی رژیم ایران است

آقای عزیز، شما با واقعیتها به همانطور که بوده و هست باید صادقانه برخورد کنید، نمی شود شرایط زتدانهای قبل از انقلاب را ملاک قرار دهید، آنموقع تعداد بازجو ها به تعداد انگشت دست بودند، مثل حسینی و تهرانی که بعد از خوردن کلی قرص اعصاب و مشروب می توانستند متهمین را شلاق بزنند، و اگر کسی هم زیر شکنجه می گفت غلط کردم، جاوید شاه، بلافاصله شکنجه را قطع می کردند، ولی بعد از انقلاب، از نوجوان ۱۵ ساله گرفته تا پیر مرد ۹۰ ساله در شلاق زدن به متهم بلاتکلیف با هم رقابت می کردند و اگر هم کسی به غلط کردن می افتاد و زیر شکنجه می گفت خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار، شکنجه را قطع نمی کردند که هیچ، بلکه با گفتن اینکه با آن دهان کثیفت اسم امام را مردار نکن، شکنجه را بیشتر و شدیتر هم می کردند، آقای عزیز اگر شما را جلو زن و بچه ات زیر مشت و لگد می انداختند و با فحش های چارواداری خانواده ات

را زیر و رو می کردند، آنموقع می فهمیدید که یک من ماست چقدر کره دارد؟ و این لنینن دیوث منفور چه تخمی کاشته که در زادگاه خودش پطرزبورگ
( لنینگراد سابق) همه با تف دهان از او یاد می کنند. و من باید تا نصف شب کار می کردم تا نان شب فرزندان شهدای راه لنین را تامین کنم!!!
ادب؟ ها ها ها ها، مودب بودن برای رژیم قاتل آدم کش جمهوری اسلامی؟ شما دیگر کی هستید؟ فکر می کنید چند میلیون نفر در ایران بعد از انقلاب الکلی شدند؟ من این مقاله را برای آنها و مردم عادی کوچه و بازار نوشتم که زندگیشان بدست رژیم داغون شده، نه برای شما روشنفکران مودب، که در ناف دمکراسی آمریکا و اروپا به حیات محترمانه خود ادامه می دهید، و ادب را بهانه قرار داده و همانند مجتهدین تام الاختیار فتوای ارتداد و مرتد مهدور الدم به مخالفین ایدئولوژیک خود صادر می نمائید و با کلماتی مثل خاک بر سر، توهین می فرمائید، در حالی که کسی به شخص شما توهین شخصی نکرده، و اگر هم به رژیم و ایدئولوژی منحوس کمونیسم را زیر سئوال برده توهین شده، قطعا رژیم وکیل مدافع فراوانی دارد که از آنها دفاع کند، و چرا شما بجای آنها سینه سپر می کنید؟
آقای شورباجی، در این رابطه یاد خاطره ائی افتادم، بچه های مرفه شمال شهر تهران در جریان انقلاب می گفتند بگو مرگ بر شاه بگو مرگ بر شاه و بعد سریع می رفتند خانه هایشان، و از لای در یک سنگ کوچلو به اندازه نخود به بیرون می نداختند، و بعد هم می گفتند، اگر شاه امشب استعفا ندهد، فردا خشن تر از این بیرون می آئیم ها.