Skip to main content

سالام دوسلار

سالام دوسلار
lachin

سالام دوسلار...
دوست گرامی ع.ب.تورک اوغلی عزیز...
یکی از اشتباهات خاندان غیر قانونی پهلوی دوم این بود که می بایستی مرز ایران و شوروی را باز نگه میداشت تا کمونیست های دوآتشه وطنی با خیال راحت به این سرزمین ( قبله زحمتکشان جهان ) رفت آمد می کردند تا بفهمند در این سرزمین چه جهنمی بر پا بود. هرچند که دولت های تک جزبی کمونیستی و رستاخیزی سر و ته یک کرباسند. یکی از دوست های نزدیکم در اسکاتلند یک بخش کوچکی از سندیکا های معدنچیان ذغال سنگ اسکاتلند را به عهده داشت . او در جبهه چپ افراطی حزب کارگر انگلستان هم فعالیّت میکرد . در اعتصابات سراسری معدنچیان انگلستان سال های 84-85, او بخاطر کمک و همدردی از طرف معدنچیان لهستان و شوروی , برای تشکر از این کارگران به مسکو رفت . البته این سفر یک بار (( پروپاگاندا )) را هم به یدک می کشید. ولی بعد گذراندن 3 هفته در کشور شورا ها و در گهواره انقلاب

کارگران جهان, طرز فکر و عقیده خود را عوض کرد. او آنچه که در شوروی در سه هفته با چشم خود دید و با پوست خود لمس کرد , کافی بود که عقاید خود را عوض بکند.
سه هفته پیش در یکی از استخرهای آپارتمان های محله , با یک خانواده آلمانی آشنا شدم. البته لهجه انگلیسی ایشان نشان میداد که آلمانی زبان هستند. بعد فهمیدم که ایشان و تمام خانواده اهل آلمان شرقی بودندکه بعد از فرو ریختن (( دیوار کشی کمونیستی برلین )) به امریکا مهاجرت کرده بودند. خیلی جالب بود که میگفت تقریبآ 15 سال در « نوبت » تلفن کشی به خانه ام بودم و وقتی 3 ماه مانده بود تا کابل های سیم تلفن را به خانه ام به کشند, سیم ها را به خانه همسایه , که تازه وارد سازمان جاسوسی آلمان شرقی شده بود کشیدند. با آه و حسرت می گفت که آرزو داشتم در زندگی در خانه تلفن داشته باشم.
شما فکرش را بکنبد , در قرن بیست و در یک کشور اروپائی از برکت حزب کمونیست, آرزوی یک خانواده داشتن تلفن بود....همانطور که اشاره کردید , وظیفه ما ست که آن دروغ های را که مغز مان چپانده اند, مو شکافی بکنیم تا نسلهای بعدی, اشتباهات نسل ما را نکنند. بهترین ها را برایتان آرزومندم..
دئیـــرَم قَبــــری قــــازان بیــــر یورولـــوب بیــــر دایـــانئیـــدی....
جســــدیم گــــژ یئتیشیــــدی, کَفَــــنیـــم بیــــر یـــوبانئیــــدی...
کَفنیـــــمه بـــوکـــولر کَـــن گــــوزلیـــم سَنـــده گـــلئیـــدون...
حســـرتـــوندن داغ اولان سینــــه مــــی بیــــر دفعـــه گورئیـــدی...
نمی دانم از کدام شاعر است.....