Skip to main content

در دوره جمهوری اسلامی خیلیها

در دوره جمهوری اسلامی خیلیها
آشچی
عنوان مقاله:
امتناع از مذاکرات روی در روی، نماینگر فرهنگ عقب ماندگی و عشیرتی رژیم ایران است

در دوره جمهوری اسلامی خیلیها هستند که زندانی و شکنجه و اعدام شدند. از همان سالهای اول انقلاب بگیر تا اعدامهای 67 تا همین امروز. از بین مثالهایی که نوشتم، حمزه فراهتی زندانی اسدالله لاجوردی بود و خیلی مثالهای دیگر وجود دارد. آخرینش که به ذهن من می رسد، اسماعیل بخشی از کارگران هفت تپه که بلایی که سر این بنده خدا آورده بودند را اطرافیانش نقل می کردند. بی اغراق زندگی میلیونها نفر در دوران جمهوری اسلامی زیر و زبر شده. چه بسیار کسانی که با کودک خردسالشان زندان کشیدند، چه بسیار کسانی که در ترورها و قتلهای زنجیره ای کشته شدند، چه بسیار کسانی که در تظاهرات دستگیر شدند و در بازداشتگاههایی مثل کهریزک مود تجاوز قرار گرفتند یا ماشین از رویشان رد شد یا از پل به پایین پرتاب شدند، چه بسیار کسانی که مثل نسرین ستوده سالیان سال بی هیچ دلیلی عمرشان در زندانها گذشت.

خوب، کدام یک از اینها با این ادبیات صحبت کردند؟ کدام یکی از اینها بی دلیل و بی جهت، سوابق زندان و شکنجه خود که با یک اسم مستعار قابل اثبات هم نیست را توی بوق کردند؟ ادب و تربیت یک انسان چه ارتباطی با شکنجه شدنش دارد؟ با شکنجه شدن آدم بی ادب می شود؟ اسماعیل بخشی داخل این مردم نیست؟ یا بچه شمال تهران است؟ این آقا جوری راجع به جامعه ایران صحبت می کند که گویا ما از جزایر سلیمان آمده ایم و جامعه خودمان را نمی شناسیم و ایشان قرار است برای ما نقالی کند!
مبارزه سیاسی یا سندیکالیستی یا اجتماعی مبارزه ایست برای اصلاح جامعه. خاک بر سر آن بدبختی که به سبب رفتار و برخورد اوباش، هم رنگ آنان شود. اتفاقا چون جامعه ای لات و هرزه گو و چاله دهان نمی خواهیم، چون از اوباش سپاهی و بسیجی متنفریم، باید مؤدب باشیم که تمام مبارزین سیاسی واقعی (نه مجازی) که من دیده ام همین طور بودند. من می گویم بهروز دهقانی، ایشان از شکنجه گر ساواکی دفاع می کند! بهروز دهقانی کسی است که زیر شکنجه کشته شد. بالاتر از سیاهی رنگی هست؟
نهایتا، ایشان یک چیزی هم راجع به شمال تهران گفتند و یک کنایه ای خوستند به من بزنند. من جوابی برای این حرف ندارم چون این چیزها برای اشخاص با نام مستعار قابل اثبات نیست. ولی این کار ایشان این حق را به من داد که من هم یک حدسی راجع به ایشان بزنم. حدس من هم این است که ایشان در تمام عمرشان نه یک روز شکنجه شده اند، نه پایشان به زندان باز شده. این جا هم با امر و دستور مافوق، مشغول لجن پراکنی هستند. یعنی می خواهد بگوید که ای ملت! ببینید که اوپوزوسیون جمهوری اسلامی چه اشخاص لات و اوباش و پرخاشگری هستند. فرقی با خود ما ندارند. به علاوه اینکه بی سواد و جدایی طلب هم هستند. جواب من به ایشان: اجرکم عندالله و من الله توفیق حاج آقا. التماس دعا. انشالله به پاداش خدمت برای سربازان گمنام امام زمان، زیارت عتبات عالیات همراه با یک کارتن ساندیس تگری فرد اعلا از بیت رهبری قسمت بشود.
نهایتا، واقعیت این است که نه ادب و تربیت با شکنجه شدن بخار می شود، نه سواد آدم! می بینم که این آقا نوشته اش را ادیت کرده و اغلاط املاییش را اصلاح کرده. بسیار خوب، اگر انتقاد در همین حد نیز تاثیر داشته باشد جای خوشوقتی است.