Skip to main content

این همه نفرت و دشمنی و تلاش

این همه نفرت و دشمنی و تلاش
سازاخ

این همه نفرت و دشمنی و تلاش برای کوچک و خوار کردن ملت ترک آزربایجان از کجا ناشی شده؟
۵۰ - ۶۰ سال قبل، اکثر دندان پزشکان تجربی بودند و تحصیلات دانشگاهی نداشتند، ولی آنها علاقه عجیبی داشتند که مردم آنها را حتما آقای دکتر خطاب کنند و اگر هم کسی آقای دکتر خطاب نمی کرد جواب نمی دادند، البته افرادی شوخ طبعی هم بودند که سعی می کردند آنها را بدون عنوان و تیتل آقای دکتر صدایشان بکنند و این باعث می شد که آقا علیرضا دندانساز محله ما مرتبا داستان سرائی بکند و آخر ماجرا را هم به آنجا ختم می کرد که، من بعد از پر کردن دندان شهردار، او از من تشکر کرد و گفت: آقای دکتر، من در اروپا هم دندان پر کردم، ولی کیفیت کار شما را ندارد، آقای دکتر کار شما بی نظیر است،، خلاصه این آدم شوخ طبع هم ولکن معامله نبود و مرتب بدون ذکر آقای دکتر می پرسید خوب دیگه چه خبر آقا علیرضا؟ و آقا علیرضا هم شروع می کرد،

به تعریف داستان و افسانه ائی دیگری، و یک پله بالاتر می رفت و از حضور فرماندار و بعد استاندار در مطبش فاکت می آورد و در خاتمه همه تشکر از جناب آقای دکتر و اینقدر داستان آقای دکتر، آقای دکتر تعریف می کرد تا همه را مجبور می کرد که او را آقای دکتر صدا کنند و این چیزی بود که هم خودش می دانست که دارد خودش را فریب می دهد و هم مردم و حالا ماجرای تاریخسازی  پانفارسیست های ایرانی هم دقیقاّ شباهت به این ماجرای دکتری آقا علیرضا دارد که مرتبا با تاریخ سازی جعلی و فاکت آوردن از مراجع دنیا می خواهند خود را بر تاریخ تحمیل کنند و این موقعیت برتر موقت کاذب شانسی را که بطور اتفاقی کسب کرده اند هر روز با چاخان های جدید بادش کرده و بزرگترش کنند، در مورد هر چیزی که صحبت می شود، به افتخارات ایران و جامعه فارس و تاریخ ایران باستان ختم می کنند، هنر فقط در پیش ایرانیان است و بس و زبان فارسی هم شیرینتر از عسل است و لابد دیگر زبانها از جمله ترکی زهرمار است، بطبع بقیه ملتهای دنیا هم از زیر بته درآمده اند و چیزی شبیه علف هرز می باشند، که باید هرس شوند، از قدیم گفتند، آغاج بار گتیردیکجک باشین آشاغی تیکر، درختی که میوه های زیادی بار آورده باشد، سرش را پائین می اندازد و کسانی که زیاد رجز می خوانند و داستان سازی می کنند مثل تاریخسازان جامعه فارسی علتش این است که چیزی در چنته تاریخی ندارند و از درون تهی هستند، و با پول بادآورده نفت میوه چیده شده از دیگر درختان را به شاخه های درخت بی یر خود آویزان کرده و به دنیا فخر فروشی می کنند، (( صد لؤلؤش درون و نگوید به کس صدف، یک بیضه مرغ دارد و صد نعره می کشد )).