Skip to main content

ســــــلام دوســــلار

ســــــلام دوســــلار
lachin
عنوان مقاله:
فمنیست بودن فردوسی و گذشتن تهمینه از 700 خوان و... من آنم که رستم بوَد پهلوان

ســــــلام دوســــلار...
کاربری بنام ترک وشاهنامه علت فمنیست نبودن فردوسی را اگر بدلیل غرض ورزی نباشد ,بخاطر « نادانی » ما می داند..
و اما در بارع فمینیست بودن فردوسی...
همانطور که میدانیم در این کتاب « شگفت انگیز » آمده است که رستم تنها یک شب با تهمینه نزدیکی کرد که حاصل این نزدیکی پسری است به اسم « سهراب » که بعد از چندین سال بعد ,بوسیله پدر و یا رستم پهلوان کشته میشود..
1- ما نمی دانیم که این یک شبه نزدیکی و یا بقول معروف one-night stand با میل تهمینه هم بوده و یا اینکه این آقا پهلوان به تهمینه تجاوز جنسی کرده بود.
2- اگر تهمینه هم میل به این کار داشت و باکره هم بود, لاقل پدر و مادر تهمینه هم در جریان بودند و برایش عروسی میگرفتند.
3- چون هیچ حرفی از پدر و یا مادر و یا فامیلی از تهمینه سخن به میان نیامده است, پس تهمینه یک فرد ( بدون فامیل ) بوده است.
4- 700 خوان تهمینه

از آنجا شروع میشود که این آقا پهلوان رستم , بعد از اینکه کار خودش را تمام کرد , بیچاره تهمینه را تنهای تنها میگذارد و به دنبال کار خودش میرود تا (( شگفتی های دیگری )) را به انگیزد. البته فراموش نشود که این آقا رستم پهلوان همچون نامرد نامرد هم نبود که تهمینه را همینطوری ول بکند..نه خیر... ایشان یک بازوبند هم به تهمینه میدهد اگر پسر ایشان بزرگ شدند این بازوبند را هم به بازویش ببندد.( البته نمی دانیم رستم پهلوان از کجا میدانست که بچه اش پسر خواهد بود .. شاید باز هم یکی از این شگفتی ها باشد )
5- آن زمانها که متاسفانه نه از دارو های ضد بارداری خبر بود و نه از کلینیک های فامیلی, تهمینه خانم باردار میشود.
6-و باز هم آن روزها چون از (( رایانه ها )) خبری نبود و دولت هم به تهیدستان کمک مالی نمیکرد , بیچاره تهمینه مجبور میشود که شروع بکار بکند تا هم غذای خود و غذای بچه اش را تامین بکند..
7- تهمینه در دوران حاملگی خیلی به دنبال رادمردان, غیرت مندان , پهلوا نان سلحشور میگشت که با او ازدواج بکند تا زندگی نرمالی را داشته باشد ولی هیچ کس مثل پهلوان رستم نمیشد.
8- بیچاره تهمینه مجبور میشود دوران حامله گی را تنهائی بگذراند و هم کار بکند. و بعد از تولد سهراب , باز هم کار بکند و هم سهراب را بزرگ بکند.
9-خلاصه یک مادر تنها بعد از گذشتن از چندین خوان , سهراب را بزرگ می کند تا آقا رستم پهلوان در یک ( نبرد شگفت انگیز ) سهراب را بکشد.
10-خلاصه همانطوری که آقای اقبالی اشاره کردند حماسه و پایگاه زن در شاهنامه آنچنان بالاست که یک مادر , بچه « جوانش » را که با هزاران زحمت و بی پدر بزرگ کرده بود به وسیله یک « پیر » کشته میشود. و بدین جهت داستان رستم سهراب یکی از فمنیست ترین بخش زندگی فردوسی تبدیل میگردد.
ولی متاسفانه فردوسی در سال های آخر عمر که بخاطر بدست نیاوردن پول و طلا از شاهنامه که پادشاههان غزنوی برایش قول داده بودند خیلی متاثر می شود و توبه نامه مشهور خود را می سراید....
..............................................................................................................



به نظم آوریدم بسی داستان****ز افسانه گـــــفته باســــتان...........

ز هر گونه ای نظم آراستم****بگفتم درو هر چه خود خواستم.......

اگرچه دلم بود از آن بامزه****همی کاشتم تخم رنج و بزه..............

از آن تخم کشتن پشیمان شدم****زبان را ودل را گره بر زدم...............

نگویم کنون نامه های دروغ****سخن را به گفتار ندهم فروغ..............

نکارم کنون تخم رنج و گناه****که آمد سپیدی به جای سیاه...............

دلم سیر گشت از فریدون گرد****مرا زان چه؟ کو ملک ضحاک برد؟..............

ندانم چه خواهد بدن جز عذاب****ز کیخسرو و جنگ افراسیاب..............

برین می سزد گر بخندد خرد**** زمن خود کجا کی پسندد خرد؟..............

که یک نیمه عمر خود کم کنم**** جهانی پر از نام رستم کنم؟.............

دلم گشت سیر و گرفتم ملال**** هم از گیو و طوس و هم از پور زال..................

کنون گر مرا روز چندی بقاست****دگر نسپرم جز همه راه راست..............

نگویم دگر داستان ملوک****دلک سیر شد زآستان ملوک.......................

دوصد زان نیارزد به یک مشت خاک****که آن داستانها دروغ است پاک............
..................................................................................................................
بهترین ها را برایتان آرزومندم.........