Skip to main content

قسمت آخر

قسمت آخر
Anonymous
عنوان مقاله:
نظر

قسمت آخر
پنجم، علیرغم تمایل برخی فعالین چپ به پذیرفتن این واقعیت، دوگانه ی شرق-غرب توضیح دهنده و توجیه‌کننده‌ی پیچیدگی‌های نظام سرکوب‌گر و سلطه‌جوی کنونی (که از تفاوت های نژادی-قومی-ملی تغذیه می کند) نیست. در عمل هم به خاطر شرایطی که جریان‌های رادیکال و اقلیت‌ها در آن دوست و هم‌پیمان قابل اطمینانی ندارند، تنها فرصت­های پیش رو برای این جریان‌ها استفاده از شکاف‌های نظم سیاسی و ژئوپولیتیک موجود است. گزاره‌ی استفاده احتمالی نیروهای سیاسی کردستان از خلا قدرت در ایران در صورت حمله‌ی آمریکا – احتمالی که دولت مرکزی را آشفته کرده است – فاقد هرگونه جانبداری از حمله نظامی آمریکا به ایران است. این صرفا بیان مصداق یک واقعیت و اصل اساسی در مناسبات قدرت و حیات سیاسی‌ست که نیروهای سیاسی عملگرا از چپ تا راست به آن واقف‌اند.

به عنوان مثال، تحولات انقلاب فرانسه، روسیه یا چین بدون استفاده از رقابت‌ها و منازعات ژئوپلیتیک مختص زمانه‌شان به ثمر نمی‌رسیدند. تقریبا تمامی جنبش‌های آزادی‌بخش‌ ملی جهان، از جمله فلسطین، از این قبیل رقابت‌ها و تضادهای ژئوپلیتیک بهره می‌گیرند. در جامعه‌ی کردستان هم مانند جامعه‌ی ایران، طیف وسیعی از موافقان و مخالفان حمله ی نظامی آمریکا وجود دارند، اما نوع و مختصات پیش‌بینی‌های اینان برای استفاده از چنین خلا قدرتی کاملا متفاوت است. بنابراین اگر اپوزیسیون ایران می‌خواهد از احتمال وقوع چنین وضعیتی جلوگیری کند بهتر است به سمت تغییر درک سیاسی خود از مساله‌ی ملت، مفهوم آزادی و حق ملیت‌های ایرانی در تعیین سرنوشت خود حرکت کند. در غیر این صورت، به سیاق نکته‌ی پیشین، حق انتقاد از اقلیت‌های ملی برای استفاده از خلا قدرت احتمالی را پیشاپیش از خود سلب کرده است.


ششم، مساله ملی کرد، و مساله ملت‌ها در ایران به طور کلی‌تر، از مبارزه و ساختار طبقاتی، و نیز سلسله مراتب جنسیتی، جنسی و مبارزه علیه آنها جدایی ناپذیر است. تمامی اجتماعات سیاسی "انگاشته" هستند. آنچه "ملت" مدرن (به مثابه یک اجتماع انگاشته) را از اشکال پیشین هویت جمعی متمایز می‌کند شکل سیاسی ابراز حاکمیت آن است که مبتنی بر حق حاکمیت مدرن (sovereignty) است. امری که به نوبه خود مبتنی بر توسعه نظام‌مند روابط‌ سرمایه‌داری – به طور معین روند به اصطلاح "انباشت اولیه سرمایه" (Primitive Accumulation of Capital) – است. همانطور که اشاره شد، دولت-ملت ایران همانند تمامی دولت-ملت‌های متاخر نه برخاسته از توسعه روابط سرمایه‌داری در سطح‌ داخلی بلکه در مقابله با گرایش‌های استعماری سرمایه‌داریِ خارجی تشکیل شد. بنابراین، همانا این دولت-ملت مدرن آغاز کننده و پیش‌برنده اصلیِ انباشت اولیه (اصلاحات ارضی) و توسعه سرمایه‌داری در ایران بود. دولت-ملتی که هویتش مبتنی بر تحمیل همسان‌سازانه و خشونت‌بار یک زبان و فرهنگِ خاص (فارسی-تشیع) بر زبان‌ها و فرهنگ‌های دیگر بود. به این ترتیب، جغرافیای سیاسی ساختار طبقاتی سرمایه‌داری در ایران، و نیز مولفه‌های جمعیتی طبقات کارگر و زحمتکش و سرمایه‌دار و فرادست متاثر از، و منعکس‌کننده، توازن قوای نابرابر سیاسی بین هویت ملی غالب و هویت‌هایِ جمعی مغلوب است. و حاصل این امر مرکزی فربه و قوی و حاشیه‌‌هایی نحیف و مکتوم بوده است. در واقع، دسترسی به مناصب سیاسی مهم و تعیین کننده، که در یک اقتصاد سیاسی رانت‌مدار شرط لازم برای برخورداری از امکانات انباشت و دسترسی به منابع ثروت است، کاملا متاثر از فاصله افراد و گروه‌های از هسته سیاسی-فرهنگی-ایدئولوژیک دولت-ملت‌ موجود است. این امر به شکلی اجتناب ناپذیر ملت‌های غیر فارس و غیر شیعه را همواره در موقعیتی مادون قرار می‌دهد. به علاوه، این شرایط ترکیب جمعیتی طبقات فرودست و تحت استثمار را به شکل نامتوازنی به ضرر غیر فارسها و غیر شیعیان شکل می‌دهد. بی‌دلیل نیست که جغ