ســـلام دوســـلار

به ایران فرار کرد . اسم اون فراری « ولی » بود که در تبریز و در اخر های خیابان شهناز زندگی میکرد . چشمهای زاغ , موهای پر پشت بور و قدی نزدیک دومتر را داشت. و به همی خاطر او را «« اوروس ولی » میگفتند . اوروس ولی در محله لیلاوای تبریز برای خودش یک اسمی داشت. کار های دولتی را به اوروس ولی نمی دادند. موقعی که به ایران فرار کرد زود هم ازدواج کرد و خواست وارد ارتش ایران شود. ولی در موقع مصاحبه و بازدید پرونده اش در تبریز, پرسنل ارتش متوجه میشوند که" اوروس ولی" متولد شهر (( مسکو )) است .پرونده را به زیر بغلش میدهند و ایشان را بخاطر عدم اعتبار در خدمت به ارتش از اداره کارگزینی ارتش به بیرون می فرستند. ولی عموی بابای این لاچین ضد انقلاب خواست یک کمی زرنگ بازی در بیاورد تا باز هم وارد ارتش بشود. او در سند هویّت ایرانی ( شناسنامه ایرانی نداشت ) , شهر متولد شده اش که مسکو بود حرف « م » را پاک کرد و حرف « ا » را اضافه کرد که اسم شهر مسکو به ( اسکو ... یکی از شهرهای آزربایجان ) تبدیل شد. بعد از شش ماه , این دفعه راهی تهران شد تا باز هم تقاضای ورود به ارتش ایران را بکند. ولی این دفعه نه تنها اجازه ندادند به ارتش وار شود بلکه یک ما هم زندانی شد بخاطر (( دست کاری به اسناد دولتی )) .
خلاصه تاراوریش عزیز...این لاچین ضد انقلاب هم در یک خانواده « چپی » بزرگ میشد. همانطور که بهتر میدانید ما بلشویک ها یک پرو پاگاندای جهانی داریم که با دروغ های شاخدار در ممالک جهان سوم , همه را بسوی خود میکشیم. حتی چند تن از خواهران و برادران این ضد انقلاب که در تبریز که در کانون جوانان تبریز فعالیت های هنری میکردند , چندین بار از طرف ساواک بازجوئی میشدند. کتاب فروشی حکمت در تبریز, کانون فکری خانواده گی این ضد انقلاب بود. ولی متاسفانه موقعی که خواهران و برادران این ضد انقلاب به اروپا رفتند دیگر به دروغ های برزرگ کارگری, برزگری , رنجبری, داس و چکشی , بیل و کلنگی , پینه دوزی, کفش دوزی را باور نکردند و بقول خودشان با یک (( رنسانس فکری )) روبرو بودند. این رنسانس فکری عقاید این ضد انقلابیون را کاملآ عوض کرد. این ضد انقلابیون آنقدر شستشوی مغزی شدند که ( دموکراسی از نوع دیکتاتوری پرولتاریائی ) را قبول نکردند و به یک دموکراسی اروپائی از نوع ( بورژوزای) گرویدند. تا به این حدی که شب ها ویسکی اسکاتلندی , شامپاین فرانسوی و بوقلمون سرخ کرده با خاویار میل میفرمایند و صبح هم کلّه پاچه.
تاواریش عزیز... شما چند دقیقه فکر بکنید .. ایا شما در دموکراسی بورژوا و خرده بورژوا با داشتن عقاید مختلف و فضای باز سیاسی که احزاب مختلف با عقاید مختلف فعالیت میکنند , رشد میکنید و یا ودر یکتاتوری پرولتاریا؟ مسلم است که در دیکتاتوری پرولتاریا...ببنید که کوبا, ونزئولا, کره شمالی و.... با چه سرعتی دموکراسی پرولتاریای را در جهان پخش میکنند.
ولی من یک اعتراف بزرگ دارم و آن این است که من, استالین, خروشچف, گورباچف هیچ غلطی نتوانستیم بکنیم که مرزهای کشور ها را از بین ببریم. و از بین ما هم کسی نمانده است که این کار بامسئولیت را به عهده بگیرد. ولی خوشبختانه در سایت ایران گلوبال یک انترناسیونالیست تبریزی پیدا شده است که فکر میکنم از عهده این کار برخواهد آمد. خلاصه من, تروتسکی, بوخارین , و تمام اعدامین استالین و حتی بیش از 100 میلیون قربانی های مکتب کمونیزم در جهان , مشتاقانه منتظر هستیم که این دروغ های بزرگ ما روزی به حقیقت بپیوندد. و همانطور که آقای تبریزی اشاره میکنند مرز امریکا و کانادا از بین رفته و اقای دونالد ترامپ هم دیوار مرزی امریکا و مکزیک را نخواهد ساخت. در هر حال خیلی خوشوقت شدم که با شما اشنا شدم. لطفآ قبل از دیدار مزار من در میدان سرخ مسکو , قبلآ تماس تلفنی داشته باشید تا من آماده باشم.