Skip to main content

ar-an آر-آن: آران

ar-an آر-آن: آران
آ. ائلیار

ممنون از توجه عزیزان به مقاله ی " ...گیومه" .
--
معنی چند لغت

ar-an آر-آن: آران: جلگه
0- معنی aran در ترکی کنونی: جلگه، دشت،زمین پست،گرمسیر، مناطق جلگه ای و شکارگاه که در تابستان هوای گرم و در زمستان معتدل دارد. آران چی: جلگه نشین. آران-لی : اهل جلگه، اهل آران.

1- ara-n مکانی که آب و هوای معتدل ( متوسط) دارد. ara وسط.، دیاری که شرایط اقلیمی و جغرافیاییِ در میانه قرار گزفتن، را داراست. یا تاریخاً چنین ارزیابی شده.
اسم. n- وند اسمی، از اسم اسم ساخته. لغت ترکی. معنی: واقع در وسط.
arada olan ؛ اسم فاعلی با حالت گرایش. علامت an؛ و n- ؛ عمل فعلی: انجام عملِ " در میانه قرار گرفتن".
اینجا وندهای an, -n-دلالت بر مکان هم دارند.

2-
ar-lı آر-لی در ترکی کسی ست که " خصوصیات اخلاقی مثبت و قابل ستایش" دارد. فرد قابل ستایش. با شرم و با حیا.
اصطلاح: آرلی(ar-lı) ناموس لی.


کلمه ی " عار"، عربی( عیب و ننگ) معنی میدهد.
ریشه ar-lı به لغت قدیمی ar (ستایش) بر میگردد. ربطی به عار ندارد.
ar همان کلمه ای ست که در ar-az نیز می بینیم.
---
3-
ar2--sar نوشتن یک نیایش.
sar/sər در ترکی : تکه های چیزی را کنار هم چیدن( کلمات جمله. خوشه های انگور). چیزی را پهن کردن (لباس).
sır-a /sı-ra ردیف چیزی. sıra sözlər ردیف کلمات ( قطعات یک چیز که کنارهم چیده شده اند.)
سومریsar-an/sər-ən = sar ( ترکی) ردیف و پهن کننده، چیننده.
---
dub-sar لوحه نویس. کسی که کلمات را کنار هم می چیند و ردیف و پهن می کند.( نویسنده لوحه).
-sar سومری : در ترکی : sar/sər بن فعل. معادل: düz بچین. düzən, sərən ردیف و پهن کننده.
---
دو گانگی نامها
در میان نامهای جغرافیایی، تاریخاً به انواع مختلف اسم گذاری بر میخوریم:
- سرزمین یا محل زندگی به نام طایفه و قوم خوانده شده. مانند : چونقارالو ( روستای طایفه چونقارالو. اورمیه)، گرجستان و غیره.
- سرزمین به نام خود حاکم یا به نام طایفه و قوم حاکمان خوانده شده . مانند ممالک محروسه قاجار (نام ایل).
یا مانند روستای حسن آباد. ، نام یک شخص..
- یا نسبت به یک " مشخصه ی خاص" نام گذاری شده: قوشا بولاق( دو چشمه).
- محل بین حکومت و مردم دو نام مختلف داشته: شاهپور، سالماس. رضائیه ، اورمیه. و غیره.
- در گزارشات عناصر دولتی، یا اهل کتابت " نامهای حکومتی" یا " نامهای حاکمان، حاکم" ذکر شده، و اینکه " مردم، محل زندگی خود را چه می نامیدند" معمولاً مطرح نبوده و یا کمتر به قلم آمده است.
-
اینکه حاکمان زرتشتی ، یا بزرگان دین ، یا عناصر دولتی و اهل قلم، با وجود آتشکده ها در آذربایجان، یا با وجود روابط سیاسی-نظامی با یونان، در گزارشات رسمی و نویسندگان یونانی،نام این سرزمین را " آتورپاتگان، آذرآبادگان" و مانند اینها نوشته و گزارش کرده اند،گویا دلیل بر این است که " به یقین نام این سرزمین بین مردم" نیز همان بوده که گزارشات رسمی نشان میدهند.

نه، اینها اسامی دولتی و گزارشات رسمی اند. میتواند در برهه ای در میان دولتیان، و در رابطه با یونان چنین بوده باشد. اما نام اصلی همان است که خلق خود، خویشتن را با آن خوانده است.
"سرزمین خلق " Az/As" .
این خلق مناطق وسیعی را در اختیار داشته و نام خود را بر این سر زمین جاودانه ساخته است.

نام دریای کاسبی، رودخانه آراز، نام خود آذ-ار-بایجان، اسم شهر Gəzvinگزوین( قزوین)، و شهر kaspı در گرجستان، روستای As در دامنه Has dağı ( کلیبر، آذربایجان شرقی has/as)، و جاهای بسیار دیگر در دو طرف آراز همه بر قدرت خلق آذ\آس دلالت می کند که نام اش در کتیبه های گول تکین نیز ذکر شده است.
نام این خلق و سرزمین ربطی به اسم گذاریهای گذشته و کنونی حکومتیان ندارد.
-
در دوره مقدونی ها این سرزمین، تحت رهبری حاکم سیاستمداری،که نام اش را آتورپات نوشته اند، و جانشینانش ، حدود دو قرن ، وضعیت " نیمه استقلال و استقلال" را تجربه کرد. اینکه نام واقعی او چه بود، از کدام قبیله بود، و اینکه در این دوره رسماً این سرزمین به نام او خوانده شده یانه، نمی تواند هیچ ربط و نفعی به "فارسیسم و ایرانیسم" داشته باشد. او خواسته آزادیخواهی خلق را تحقق بخشیده است، و در تاریخ آذربایجان در کنار بابک خرمدین،و ستارخان،جاودانه است. اگر هم نام اش با نام خلق آذ یکی شده،
شایسته آن بوده است.

kaş-ka
kaş-ka/kaş-qa/qaş-qa/qaş-ğa یعنیqaç-an.کا\قا\غا\ وندی ست که اسم فاعل درست کرده از بن فعل کهkaş یا قاش باشد.
نام خلق قاشقایی\قشقایی با نام خلق کاس\کاسی هم معنی ست. و به معنی " کؤچری" یا کؤچرگی می باشد.
kası, kaspı, kasbi, xəzər , kaş-ka/qaş-qa/qaş-qa-ı /gəzər همه یک معنی دارند:کؤچری köçəri/köçərgi کوچ کننده