Skip to main content

دوستان گرامی، پیش از این

دوستان گرامی، پیش از این
تبریزی

دوستان گرامی، پیش از این برایتان نوشتم که دین اسلام در درازنای تاریخ به هر کجا پا گذاشته است آب خوش از گلوی مردم آن سرزمین پائین نرفته است و دین مسیحی با آن که مانند دین اسلام خرافه است اما مانند دین اسلام ویرانگر نبوده است و زن ها را به زنجیر نکشیده است و هنر را نابود نکرده است و خردها را مانند دین اسلام نسوزانده است و مغزها را مانند دین اسلام از کار نینداخته است!

با ارزیابی ایران هنگام بر سر کار آمدن قاجاریان که دین بیشتر مردم آن اسلام است و ارزیابی کشوری مانند روسستان که دین بیشتر مردم آن مسیحی است به این هوده می رسیم که ایران کشوری تیره روز است و یکی از وندهای این تیره روزی مسلمان بودن ایرانیان و مسیحی بودن روس هاست!

از این روی اگر ما همه گناهان را درباره فلان تیره روزی که ایرانیان در فلان تاریخ دچارش شدند و یا از دست رفتن بخش هائی از خاک ایران به گردن فلان .....

..... خاندان پادشاهی که در ایران بر سر کار بودند بیندازیم کارمان برابر است با رها کردن ریشه و پرداختن به شاخ و برگ!

برای نمونه هیچ یک از پادشاهان روس حرمسرائی با صدها زن نداشت اما فتحعلیشاه قاجار که پادشاه ایران بود حرمسرائی با صدها زن داشت و آن چه که به فتحعلیشاه پرک می داد که چنین حرمسرائی داشته باشد دین اسلام بود!

و یا کاترین دختری آلمانی تبار بود که در آلمان زاده شده بود و پس از رویدادهای فراوان شاه روسستان شده بود، کاترین کمابیش با آقامحمدخان قاجار همزمان بود، کاترین پس از آن که شاه روسستان شد بهسازی های فراوان در روسستان انجام داد که پیشرفت روسستان را در پی داشت، سخن درباره کاترین بسی بیش از آن است که در یادداشتی کوتاه بگنجد اما آیا در ایران نیز کاترین می توانست شاه شود و دست به بهسازی های گسترده بزند؟ روشن است که در ایران اگر کاترین می خواست شاه شود آخوندها بی درنگ می گفتند شاه شدن زن خلاف شرع است! سپس مردمی که باورمند به دین اسلام و پارچه پیچ شدن و به زنجیر کشیده شدن زن ها با حجاب سیاهی و تباهی بودند را با خود هماواز کرده و نمی گذاشتند کاترین کدخدای یک ده شود چه رسد به شاه ایران شدن!

هرگز در روسستان زن های مسیحی با حجاب سیاهی و تباهی به زنجیر کشیده نشده بودند و گذشته از کاترین زن های توانای دیگری نیز در روسستان یافت می شدند که به پیشرفت روسستان یاری می رساندند، آیا در ایران و در زمان قاجاریان هم چنین زن هائی یافت می شدند؟ در سایه دین خردسوز اسلام زن در ایران و در زمان قاجاریان جانوری بود که می شد او را خرید و فروخت و حتی پس از انقلاب مشروطیت زن ها نه تنها نمی توانستند شاه و وزیر و وکیل شوند بلکه تا سال ۱۳٤۱ حتی حق رأی نیز نداشتند!

در سال ۱۳٤۱ پس از آن که زن های ایرانی مانند همه زن ها در جهان پیشرو دارای حق رأی شدند روح الله خمینی تلگرافی به محمدرضاشاه فرستاد و در آن گفت که حق رأی زنان موجب نگرانی علمای اعلام است!!!

تلگراف خمینی به محمدرضاشاه:

بسم الله الرحمن الرحیم، حضور مبارک اعلیحضرت همایونی، پس از اهداء تحیت و دعا به طوری که در روزنامه ها منتشر است دولت در انجمن‌های ایالتی و ولایتی اسلام را در رأی دهندگان و منتخبین شرط نکرده و به زن ها حق رأی داده است و این امر موجب نگرانی علماء اعلام و سایر طبقات مسلمین است! بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است، مستدعی است امر فرمائید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامه های دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگوئی ملت مسلمان شوند! الداعی، روح الله الموسوی الخمینی (هفدهم مهرماه سال ۱۳٤۱ - صحیفه نور، جلد اول، صفحه ۷۸)

با این روال هنگام فرمانروائی قاجاریان نباید از جدائی نیمی از خاک ایران شگفت زده شد! چنان که پیش از این گفتم مردم گرجستان با خواست خودشان از ایران جدا شدند و به روسستان پیوستند و مردم بخش های دیگر قفقاز پس از جدائی از ایران چون دیدند که در سایه حکومت پادشاهان روس دچار هزاران تیره روزی در ایران قاجار زده و اسلام زده نخواهند شد و به کشوری خواهند پیوست که با فرهنگ اروپائی گردانده می شود از این پیوستن ناخرسند نشدند!

سخن کوتاه، ریشه تیره روزی ایرانیان پس از تازش مسلمان ها به ایران دین خردسوز اسلام است و بس!