Skip to main content

بە نظرم خواندن این برگها از

بە نظرم خواندن این برگها از
Anonymous
عنوان مقاله:
نظر

بە نظرم خواندن این برگها از تاریخ برای تورکها در این سایت لازم است .
جنگ معروف شکریاز و شکست امیر ارشد و ارتش ایران در سال 1300 توسط اسماعیل آقا سمکو
بدنبال شکست های پی در پی قوای دولتی ایران که مخبر السلطنه والی آذربایجان را به سردرگمی عجیبی دچار کرده بود، او به منظور آن شکست ها به فعالیت جدیدی دست زد. با توجه به اوضاع آن دوران که شهر ارومیه کاملأ در تصرف اسماعیل آقا و نیروهای عمر خان بود. پس از عزیمت عمرخان شکاک ، ارشد الممالك از سوی اسماعیل آقا بعنوان نماینده وی در شهر تعیین شده ولی چون مردم ارومیه از طرز رفتار وی خوش بین نبودند و همیشه با هم اختلاف داشتند بنابه تقاضای اهالی ارومیه اسماعیل آقا او را از کار بر کنار کرد و مجددأ عمر خان را به سمت نماینده تام الااختیار خود تعیین و به ارومیه اعزام نمود .

. بار دیگر عمرخان اوضاع شهر را بدست گرفت و در ساختمان حسین خان افشار مستقر گردید، تا اینکه خبر حمله ارتش از خوی به طرف سلماس را به اسماعیل آقا دادند. وی عمرخان را به سلماس احضار و بجای وی تیمور آقا یکی از اهالی کهنه شهر را جهت اداره امورات ارومیه بدانجا فرستاد .
و اما مخبرالسلطنه همانطوریکه لشکر آذربایجان را آماده کرده بود. از مرکز نیز درخواست کمک کرد که بنا به تقاضای وی ١٥٠٠ نفر ژاندارم ورزیده تحت فرماندهی لیندبر ک مستثار نظامی فرانسه به تبریز وارد شدند که پس از کمی استراحت به بندر شرفخانه اعزام شدند. و بدنبال آن سه هزار چریک آذری قره داغی به سرکردگی (امیر ارشد) معروف به امیر ارشد سام خان حاجی علیلو برادر (محمد حسین خان ضرغام) بطرف آذربایجان غربی حرکت و در بلندی های کوه شکریاز سنگربندی کرد. بنابه دستور موکد والی آذربایجان اقبال السلطنه هم با سواران ماکو و لشکر های خوی و ارومیه در گردنه قره تپه که در بین خوی و سلماس واقع شده است موضع گرفتند.
در تاریخ ٢٨ آذر ماه سال ١٣٠٠ نیروی نظامی در دامنه کوه بلند شکریاز که در نزدیک سلماس قرار دارد اردو زدند و تمام اطراف کوه شکریاز و گردنه قره تپه را سنگر بندی نمودند. در این حال ارشد با عده ای از چریکان ورزیده تحت اختیار خود و یک عراده توپ دور زن و یک قبضه مسلسل سنگین که ارشد شخصأ آن را هدایت می کرد در قسمت بالائی کوه شکریاز استقرار یافتند، علاوه برآن ارشد که کنترل چریک ها را بر عهده داشت نظارت کلیه نیروهای مسلح را نیز انجام می داد. در این موقع لشکر اسماعیل آقا که در سلماس و اطراف آن متمرکز بودند، در حالیکه صفوف سواره در پشت سر صفوف پیاده قرار گرفته بودند و گوش به فرمان اسماعیل آقا مبنی حمله به قوای دولتی بودند.البته قبل از شروع جنگ دسته ای از سواران عشیره حسنی (حسنانلو) که اتباع ترکیه بوده و بر اثر فشار ترکها به ایران آمده و به اسماعیل آقا ملحق شده بودند و ریاست آنان را یکی از بزرگ زادگان آن عشیره بنام سرتیپ فرزند فتح الله بیگ که پدرش نیز ریاست عشیره حسنی را اداره می کرد عهده دار بود از اسماعیل آقا اجازه خواستند که به قوای دولتی حمله کنند هر چند اسماعیل آقا بعلت اینکه آنان در ایران مهمان بودند و مایل نبود که به جنگ با قوای دولتی بروند ولی بر اثر اصرار سرتیپ ، اسماعیل آقا راضی شد . سرتیپ با سوارانش که بالغ بر هفتاد سوار بودند به طرف کوهی که ارشد بر روی آن قرار داشت حمله کردند. اگرچه سواران حسنی افرادی جنگجو بوده و در فنون جنگی مهارت کامل داشتند ولی بعلت عدم آشنایی بوضع منطقه بطور مستقیم به طرف کوه هجوم بردند. اما آتش شدید مسلسل که بوسیله ارشد راه اندازی می شد مانع پیشروی آنان گردید و نتوانستندکاری از پیش ببرند و با دادن ٩ نفر کشته ناچارأ عقب نشینی کردند و بدون اخذ نتیجه بطرف لشکریان اسماعیل آقا باز گشتند.
ارتشیان ایران عقب نشینی سواران حسنی را دال بر شکست لشکریان اسماعیل آقا تلقی کدند. بلافاصله در صدد پیشروی به سوی سلماس بر آمدند و مرتب گزارش هایی مبنی بر پیروزی قوای دولتی را پخش می نمودند. اسماعیل آقا از این شکست سواران حسنی بسیار ناراحت شد و پیشروی قوای دولتی را مشاهده می کرد و ارشد قره داغی همچنان در بلندی کوه شکریاز دستور پیشروی می داد و بوسیله توپ و مسلسلی که در اختیار داشت از نیروی مها جم حمایت می کرد.
اسماعیل آقا که شخصأ شاهد پیشروی نیروی دولتی به طرف شهر سلماس بود، از سوارانیکه برای جنگیدن آماده شده بودند خواست هر چه زودتر جلوی پیشروی آنان را بگیرند. وقتی اسماعیل آقا با آن وضع دشوار و خطرناک موجه گردید این بار مأموریت را به عمر خان که داوطلب بود با حدود یک صد سواره آزموده به طرف صفوف ڵشکریان دولتی رهسپار گردید ولی این نکته برایش روشن بود چنانچه در نقش سواران سرتیپ مبادرت به حمله کند بیگمان شکست