Skip to main content

ادعای «نفی ملت کرد » هم بدون

ادعای «نفی ملت کرد » هم بدون
آ. ائلیار

ادعای «نفی ملت کرد » هم بدون فاکت و نادرست است.
تنها عنوان این مقاله نادرستی « ادعای نفی» را نشان میدهد:
«جاودانه باد، دوست همگان، برادر ما کردستان»
https://iranglobal.info/node/68094
سخن بدون فاکت ، حداقل ، یعنی « مزاحمت ».
--
مزاحمین کاری با فاکت و تعقل و استدلال ندارتد.
کار آنها « پروپاگاندا»ست! و اختلاف و جنگ افروزی.
و درنهایت خدمت به دوام عامل بدبختی خود و جامعه، یعنی حکومت!
----
کسی که « اورمیه و آذربایجان غربی» را میخواهد بگیرد، اگر توانست برود بگیرد.
نیازی به مزاحمت نیست.
آذربایجان در جیب من نیست. اگر توانستی برو بگیر! ( شیوه گرفتن هم ، مال خودت!
با خرید زمین، یا با رفراندوم، تفنگ و...)
مسئله شما « گرفتن» است، نه « زندگی».
اما بر خلاف آن ( گرفتن) ، قانون اساسی جدید « شکل زندگی» را تعیین خواهد کرد.
**

*قانون اساسی آینده خودش تعیین خواهد کرد جامعه 80 میلیونی به چه شکلی اداره شود.
و مردمان مختلف به چه شکلی زندگی کنند.

- حالا جمهوری اسلامی حاکم است. و شکل متمرکز. برای آینده : باید دید چه شکلی انتخاب میکنند:
شکل متمرکز ؛ غیر متمرکر، فدرالیسم، یا چه؟
( و هیچ هم بعید نیست که جامعه را توسط جنگ دولتها به کویر لوت تبدیل کنند و بگویند، بفرما!).
----
اشتباه یا درست پیشنهاد من :
شکل غیر متمرکر، سکولار، و صورت مشخص آن فدرالیسم است. باید دید دیگران چه انتخاب میکنند. و بیشترین رای را چه شکلی میاورد.
مهم قانون و دموکراسی و آزادی و رفاه و امنیت و سلامتی همه شهروندان است. و حفظ حقوق همه.
شکل و نام فرع مسئله است. محتوا اصل. حالا هر نامی میخواهی روی آن بگذار. مهم سعادت عمومی ست.( نسبی) . و تحقق آن. نه در حرف. در عمل.
---
اگر حکومت کنونی، سعادت عمومی را فراهم میکرد، آیا کسی ایراد می گرفت؟
نکرد. شکل های دیگر هم نکنند باز باید « بروند». جامعه قبول نمی کند.
قبول کردن من و شما، این دسته و آن دسته، کلیت جامعه را راضی و سعادتمند نمی کند.
**
----
چرا «حداقل سعادت عمومی» در جامعه فراهم نمی شود؟
هر حکومتی که از راه میرسد، میگوید « من فراهم میکنم» ولی در عمل فراهم نمی کند یا نمی تواند بکند. علت چیست؟
-هر دسته ایکه از راه میرسد، میخواهد« بر جامعه حکومت کند»
و سعادت نسبی هم با « حکومت کردن یک یا چند دسته» فراهم نمی شود.

لازم است جامعه خودش، به خودش حکومت کند.
یعنی خودش را اداره کند. و حکومت « مردم بر مردم» یا دموکراسی نیز در واقع
حکومت جامعه به خودش، است.
نه اینکه دسته هایی قدرت بگیرند و مردم را محروم و نابود کنند.
---
لازم است « جامعه توسط خودش اداره بشود.»
نه توسط من و شما. این و آن دسته و دسته ها.
دسته ها « همه چیز را خودشان صاحب می شوند» و جامعه فقیر میماند.
جامعه یعنی همه. ( همه با تمام روابط موجود در اجتماع)
لازم است همه ( داوطلبانه ) در اداره جامعه و حل مشکلات، شرکت و کار کنند.
جامعه ضغیر و یتیم نیست سرپرست داشته باشد. خودش سر پرست خودش است.
--
جوامع متمدن، نسبت به « درجه و میزانی» که خودشان خودشان را اداره میکند، به همان میزان هم
از سعادت نسبی برخوردار اند. در جوامع پیشرفته مردم در اداره جامعه، در حل مشکلات، داوطلبانه
شرکت و کار میکنند و زحمت میکشند.
و به مقداری که از عهده حل مشکلات برمیایند از نتیجه آن نیز بهره می برند.
و در هر نقطه ای از جامعه هم که« حق اداره و شرکت و کار و تلاش» ندارند، از « بهره آنجا » نیز محروم اند. و ستم می کشند.