یکی از بینندگان در "صفحه شما"

..... یکسان نبودند! برای نمونه پرودون کتابی به نام: "فلسفه فقر" نوشت و کارل مارکس در مخالفت با پرودون کتابی به نام: "فقر فلسفه" نوشت در حالی که هم پرودون و هم مارکس هر دو کمونیست بودند! کشمکش های دور و دراز میخائیل باکونین و کارل مارکس نیز پر آوازه تر از آن هستند که نیازی به یادآوری داشته باشند در حالی که هم مارکس و هم باکونین هر دو کمونیست بودند!

در جهان کنونی نیز به جز کسانی که دچار خشک اندیشی (دگماتیسم) هستند چپ ها و کمونیست ها کاستی های فراوان در مارکسیسم کهن و کلاسیک یافته اند که این کاستی ها نیاز به ویرایش دارند و کوتاه سخن آن که چپ گرا بودن و کمونیست بودن برابر با آن نیست که ما همه سخنان کارل مارکس را مانند آیه های قرآن قرائت و تلاوت کنیم و چپ گرا بودن و کمونیست بودن برابر با آن نیست که ما همه سخنان مارکس را بی چون چرا بپذیریم!

دیگر آن که در این نوشتار از کارل مارکس نامی برده نشده است و نویسنده این نوشتار نوشته است: (..... چپ ها پیش بینی می کردند فلسفه رهائی بخش ماتریالیستی دیالکتیکی بعد از پایان وجود طبقات اجتماعی و رسیدن به بهشت سوسیالیسم منحل خواهد شد! .....) کدام چپ ها؟ روشن نیست!

درباره فلسفه و فراز و فرود و آینده اش نیز باید گفت که فلسفه یکی از رشته های علوم انسانی است که جهان و پدیده هایش را به گونه ای فراگیر بازمی شناساند و هر گاه در سرزمینی خردورزی و خردورزان چیرگی داشته اند فلسفه پیشرفت کرده است و هر گاه در سرزمینی بی خردی و بی خردان چیرگی داشته اند فلسفه پسرفت کرده است و چون جهان رو به خردورزی می رود از این روی آینده فلسفه نیز نیکوست.