Skip to main content

خیلی مغرور شده بودیم

خیلی مغرور شده بودیم
سازاخ
عنوان مقاله:
خیلی مغرور شده بودیم

خیلی مغرور شده بودیم

خيلی مغرور شده بوديم ، خيلی مشغول شده بوديم ، در تخريب و تصرف طبيعت خيلی بی پروا شده بوديم ، به چيزی جز منافع خود نمي انديشيديم ، ضعيف را پامال مي كرديم به صاحب قدرت و ثروت برای ارتقاي مال و موقعيت كرنش م كرديم ،
باور داشتيم قاعده دنيا همين است و اينگونه خواهد ماند.

آسمان را از دود و سرب و گازهاي سمی سياه كرده بوديم ،
دريا را از ماهی تهی و از زباله و نفت و فاضلاب پر كرده كرده بوديم.
بنام دين ، بنام دمكراسس ، بنام حقوق بشر مي كشتيم ، اسير می كرديم ، غارت می كرديم و حتی از کشتن زنها و بچه ها شرم نمی كرديم.

صبر طبیت هم حدی دارد ، تحمل كائنات هم حدی دارد ،ظرفيت زمين و آسمان هم حدی دارد.
بالاخره بايد كسی پيدا می شد و به انسان مست و مغرور فرمان بدهد ايست. !!!؟؟؟
و اين ماموريت به يك ويروس كوچك غير قابل رويت واگذار شد تا به معنای واقعی انسان طغيانگر را سر جايش بنشاند.
و بدرستی به او بفهماند كه ای انسان :

تو خيلي ضعيفی
تو خيلي تنهايی
تو خيلي ترسويی
همه هواپيماها و قطارها را زمين گير كرد
همه تجارتخانه ها و همه بازارهاي بورس را تعطيل كرد.
درهای استاديومها ، اماكن تفريحی ،رستورانها، كازينوها، سينماها ، پاركها کلیساها، مساجد را به دست خود انسان بست.

و به كره زمين گفت حالا نفس بكش ، به آسمان گفت حالا آبي شو ، به خورشيد و ماه و ستاره ها گفت حالا بچرخيد و برقصيد.
به حيوانات هم گفت حالا بدون ترس از شكار شدن بدست انسان آنگونه كه در ذات و ميل شماست زندگی كنيد.
و به انسان دستور داد در خانه بمان و به آنچه داشتی و به آنها ناسپاس بودی بيانديش شايد هنوز فرصتی برای زيستن عاشقانه پيدا كنی.