Skip to main content

ایجادی عزیز، وظیفه یک روشنفکر

ایجادی عزیز، وظیفه یک روشنفکر
سازاخ

ایجادی عزیز، وظیفه یک روشنفکر پیدا کردن ریشه های یک پدیده است، ما می توانیم بدون بررسی علل تاریخی پیدایش اسلام سیاسی بعنوان ابزار مقابله با استعمار، براحتی در این مقطع تاریخی رشد اسلام گرائی افراطی

و تروریستی را زیر ذره بین ببریم،
کشورهای اسلامی در آسیا و آفریقا در همین یک قرن اخیر تحت شدیدترین استعمار اقتصادی کشورهای استعماری واقع شدند، افکار فاناتیک در آن کشورها شدیدا رشد داده شد و روشنفکران آن جوامع بی رحمانه قلع و قمع شدند، در یک نزاع ساده بین دو نفر، طرفین دعوا به اولین ابزاری مثل سنگ و چماق متوسل می شوند، و در اشل بالاتر قشر نسبتا آگاه جامعه با اتکا به یک تفکر جامعه پسند مردم را برای مبارزه با استعمار دور خود جمع می کند، مثلا در خود ایران فقط دو نوع ابزار فکری دم دست بود، دین اسلام و بخاطر همسایگی با شوروی ایدئولوژی مارکسیستی بود، طببعتا تنها احزاب گوناگون اسلامی و چپی در ایران مطرح شدند، خبری از لیبرالیسم و یا سکولاریسم و یا پلورالیسم نبود، من استعمار را جزو ضرورتهای انباشت سرمایه و تکامل صنایع غول پیکر می دانم، ولی به این هم اعتقاد دارم که حاصل این تکامل صنعتی باید بشکل عادلانه به کشورهای مستعمره شده باید عودت داده می شد، و بجای حذف روشنفکران، آنها را برای پیشرفت صنایع کشورشان مورد حمایت قرار می دادند، این که نمی تواند تا ابد ادامه پیدا کند، یکی بیاید همه داشته های با ارزش مردمی را غارت کند، و خودش را به رفاه کامل برساند، و مردم کشور مستعمره هم قدرت سیر کردن شکم فرزندانشان را نداشته باشند، و تنها راه ادامه زندگی فرار از زادگاه و پناهنده شدن به کشورهای غنی باشد، تا زمانی که رفاه بدست آمده از کشورهای مستعمره برای ارتقاع صنعت و رفاه آنها باز نگردد، مسئله پناهندگی همانند کابوس خوب کشورهای غنی را پریشان خواهد کرد، در ضمن نباید فراموش کرد که هیچ پدیده ائی خود بخود بوجود نمی آید و خود بخود از بین نمی رود، متاسفانه کشور های ثروتمند و یا استعمارگران قدیمی بعد از غارت منابع مستعمرات، آنها را به حال خود رها کردند، و در آن جوامع چیزی بجز فاناتیکیسم بر جای نگذاشتند، و متاسفانه مردم آن جوامع تنها ابزاری که برای مبارزه می شناسند فاناتکیسم و اسلام است، همان چیزی که استعمارگران تخم آن را برای تحمیق آن مردم کاشتند، قبل از انقلاب مثل جنگل، هر روز یک مسجد با بلندگوهای چهار باندی در تمام نقاط کشور کاشته می شد، و در مقابل روشنفکران بخاطر خواندن یک کتاب ممنوعه دهها سال حبس می گرفتند. یعنی در دنیا کسی نمی فهمید که آخر و عاقبت این مساجد به کجا ختم خواهد شد؟ و همین مساجد تبدیل به سنگر خواهد شد، و یا در کل ایران کسی بهتر از خمینی پیدا نمی شد،  که به نوفل لوشاتو فرانسه ببرند، و بعد هم در ماه دیده شود، در زمان شاه رساله خمینی در ایران ممنوع بود، ولی برای خبرنگاران تیز بین فرانسوی از جمله شارلی ابدو، که ممنوع نبود، یعنی آنها نظر خمینی در باره زن و وطی از دبر زن حائض کفاره ندارد، را نخوانده بودند؟ خوب هم خوانده بودند، حالا با مسخره کردن انتزاعی و کودکانه سطحی مثلا ریش محمد چه چیزی را می خواهند عوض کنند، آنموقع که فسیل فاناتیک ماقبل تاریخ را سوار هوایمای ایرفرانس می کردند و به تهران می فرستادند، باید حلال بودن عشقبازی مرد با دختر نابالغ را از رساله خمینی درمیآوردند و در کره ماه نشان می دادند، تا مردم بفهمد که چه جانور وارد ایران می شود، در ترکی ضرب المثلی هست که می گوید: دالدان آتئلان داش توپوغا دئیر ، مترادف فارسی: نوشدارو بعد از مرگ سهراب