Skip to main content

آقای هادی خرسندی در این 42

آقای هادی خرسندی در این 42
محسن کردی
عنوان مقاله:
هادیا.. تو حرف نزنی کسی نمیگه لالی

آقای هادی خرسندی در این 42 سال بجز لودگی در قالب طنز، حتا یک مقاله جدی در مورد سیاست ایران ندارند. اما عین خرمگس معرکه هرکجا خبری میشود خودش را وسط میاندازد. در هیچ حرکتی

در هیچ حرکتی حضور نداشته و هیچ مبارزه جدی بر علیه رژیم اسلامی را صورت نداده است. در مقام شاعر فقط به مخالف خوانی در قالب طنز بسنده کرده است. میدانم که در پاسخ خواهد گفت از هرکس در مقامی و جایی که هست باید انتظار داشت. بسیار خوب. تو اگر بیل زنی به همان خامنه ای بسنده کن. به سیاست مبارزان کاری نداشته باش. اگر سنگی روی سنگ نمیتوانی بگذاری سنگی هم سر راه دیگری نینداز.
ایرج میرزا شاعر روشن فکر در اواخر دوره قاجارها زمانی که کشور ایران رو به نابودی و بدبختی و گرسنگی فقر رفته بود در مورد سردار سپه چنین سرود : تجارت نيست، صنعت نيست، ره نيست‌... اميدی جز به سردار سپه نيست
تاریخ تکرار میشود. اکنون هم همان شرایط هست .همان بدبختی و بیچارگی اواخر قاجار بر سر مردم ایران آمده و با وجود این همه قیام راهی به جایی برده نشده است. بر هادی خرسندی حرجی نیست و در اندازه های ایرج میرزا نیست که نیاز زمانه را درک کند. او آنچه را که مردم در صف نانوایی و داخل تاکسی گلایه میکنند را در قالب طنز عرصه میکند. دستش درد نکند. اما دیگر سنگ انداختن ات چیست؟ هنگامی که شاه سرگردان بود از لندن متنی را از او در رسانه های ایران چاپ کردند. زمانی بود که خمینی گفته بود شاه باید به ایران باز گردد و محاکمه شود. و هادی خرسندی متنی به تمسخر از قول شاه نوشت که در آن آمده بود: ما اعلیحضرت محمدرضاشاه نمیدانیم چه کنیم. یک زمان حکم میکنید که ما باید برویم و حالا میگویید باید بیاییم. بالاخره تکلیف ما را روشن کنید که برویم یا بیاییم (نقل به مضمون). هادی خرسندی درست در زمانی که خلخالی در بیدادگاه هایش سران خدمتگذار دولتهای شاه را تیرباران و اعدام میکرد هیچ اعتراضی نکرد و طنزی نسرود. اما در خوش خدمتی به آدمخوران اسلامی تا توانست شعر سرود. شرمت باد.