Skip to main content

یکی از خانه های دانشجویی من /

یکی از خانه های دانشجویی من /
نظرات رسیده

یکی از خانه های دانشجویی من / ما در شهر اراک کمی از خونه تیمی شما نداشت، وقتی مازوخیسم و خودآزاری بخشی از رفتار فرهنگ چریک شدن می بایست باشد، همه اینها نرمال و جواز ورودی فرقه انتحار بود . ......

Hoas Asadi
یکی از خانه های دانشجویی من / ما در شهر اراک کمی از خونه تیمی شما نداشت، وقتی مازوخیسم و خودآزاری بخشی از رفتار فرهنگ چریک شدن می بایست باشد، همه اینها نرمال و جواز ورودی فرقه انتحار بود . ......
در کامنت بخش اول نوشتم که همسایه اتاق بغلدستی ما اسبی بود از گاریچی صاحبخانه که در طول شب ما را بیاد می آورد ،با سم کوبیدن هایش ...و با سروصدای نرمال حیوانی خود ....
راستش لازم نبود کسی من یا ما را حکمی براند، تشویق کند یا منتقد باشد ، وقتی «ماهی سیاه کوچولو» به خودکشی و دگر کشی دست میزد برای اینکه به آرزوهای خود برسد، وقتی رادیوی چریکها با صدای .. «ایران ای وطن من، از خلیج خونینت تا کوههای سر بلند کشیده البرزت صدای پارس سگان زنجیری می آید ......» خوب چه انتظاری از جوان بیست و یک ساله میشود داشت که تمام عقده های درونی خود را در محو نظام سیاسی حاکم ببیند ... عقلی وجود ندارد ... غلیان احساسات انتحاری شهدای داوطلب راه کربلا، به راهی جز نابودسازی خود نمی اندیشید..ماهی سیاه کوچولو صمد تصمیمش را گرفته بود ،صمد مجوز این انتحار را داده بود ....برای آزادی بود ...برای اینکه بیهوده نگویم از شکنجه و خودسوزی چیزی بگویم تا دیگران هم جرئت کنند، از این بیمار بنویسند ‌‌..
با دوست و دوستانی مسابقه می گذاشتیم که تا چه مدت زمانی میتوانیم کارد سرخ شده را روی پوست دست خود نگه داشته باشیم... تا مثلا بتوانیم میزان تحمل خود را در زیر شکنجه احتمالی ساواک بالا ببریم ....و این البته یکی از تمرینات ما بود، چربی گیری ، کتک خوردن و..هم وجود داشت ...عکس زیر را می گذارم تا سندی باشد... البته در عکس خوب دیده نمی شود ، مهم نیست فقط خودم می دانم برایم کافیست ... هنوز اثرش زیر موی دست دیده می‌شود ...