Skip to main content

ســـالام دوســـلار

ســـالام دوســـلار
lachin
عنوان مقاله:
نوشته ای از شقایق کمالی در باره سیاهکل............

ســـالام دوســـلار...
برای روشنگری آن دوستانی که به نشان دادن بعضی وقایع تاریخی در نور روشن و زیبا و به جشن گرفتن آنها اسرار فراوان دارند، متن زیر را از ایمان کمالی سروستانی به اشتراک می گذارم. تا

تا صادقانه تاریخ سرزمینمان را به بحث ننشینیم و نقد نکنیم، تنها به درجا زدن و به چرخش در دور باطل اسبتداد کمک خواهیم کرد. شقایق کمالی.

شبخوسلات
واقعه سیاهکل که در سیاهکل شروع نشد, در شبخوسلات شروع شد. میپرسید شبخوسلات کجاست؟
جانم برایتان بگوید که در سال ۱۳۴۹ که واقعه سیاهکل اتفاق افتاد, سیاهکل شهر نبود بلکه روستای کوچکی بود. اگر این اتفاق نیافتاده بود, شاید شما همین امروز هم که سیاهکل شهر شده اسم آن را نشنیده بودید. درست مثل شبخوسلات که (احتمالا) اسمش را نشنیده اید. شبخوسلات الان ده است. اما سال ۱۳۴۹ حتی ده درست و درمانی هم نبود. شبخوسلات "حومه" ده سیاهکل محسوب میشد. چند کیلومتر با سیاهکل فاصله داشت.
چریکها با خودشان فکر کرده بودند که نبرد را از "محرومترین" بخش گیلان شروع کنند. از شبخوسلات. با خودشان تحلیل کرده بودند که محرومانی که از ظلم و جور ارباب به تنگ آمده اند بدون شک به پشتیبانی ایشان برپا خواهند خواست و "انقلاب خلق" از شبخوسلات به سیاهکل و از سیاهکل به لاهیجان و لنگرود و رشت خواهد کشید و نهایتا ایران را آزاد خواهد کرد. چریک ها در تحلیلشان اشتباه کردند. نه یک اشتباه لپی, که یک اشتباه استراتژیک و بسیار بزرگ کردند. آنها فکر کردند که اگر بگویند "درود بر خلق", خلق هم در پاسخشان خواهد گفت: "درود بر فدایی". خوب نگفت. الان پنجاه سال است که میدانیم نگفت.
فکر میکنید رد چریکها را ساواک پیدا کرد؟ فکر میکنید سی آی ای چریکها را شناسایی کرد؟ فکر میکنید ارتش و گارد جاویدان و ژاندارمری متوجه طرح چریکهای فدایی خلق شدند؟ جواب منفی است. دو نفر از دهاتی ها نقشه ایشان را شناسایی و نقش بر آب کردند. یکی از چریکها به نام هادی بنده خدا لنگرودی به شبخوسلات آمده بود تا با یکی از اقوامش به نام قربان مسعودی دیدار کند. نه تنها دیدار او, که کلا تشکیلات چریکهای جنگل از چشم ساواک پنهان بودند. اما از چشم دهاتی ها نمیشود چیزی را پنهان کرد. دهاتی ها میدانستند خبری هست. دو تا از همسایه های قربان مسعودی به نامهای نصرالله تالش‌پور و غفار قدیمی پیشاپیش از آمدن هادی خبر داشتند. برایش کمین کرده بودند. آنها نه به ساواک خبر داده بودند و نه به ژاندارمری. دونفر از همان محرومانی که قرار بود به حمایت چریکها "برپاخیزند" برای هادی چریک دام چیده بودند. با بیل زدند توی سرش خرکشان بردندش پیش کدخدا برای خودشیرینی. کدخدا هادی را تحویل ژاندارمری داد. هیچ کارگر و برزگری هم جلویش را نگرفت. شاید اگر دستشان (پایشان) رسید, لگدی هم به او زدند.
وقایع بعد از آن البته بین چریکها و ژاندارمری و ساواک و ارتش گذشت و طی آن چند نظامی, چند غیر نظامی و چند چریک کشته شدند. یازده چریک هم دستگیر شدند که ده تایشان به ضرب گلوله اعدام شدند و یکی هم زیر شکنجه جان سپرد. اما سرکوب قیام سیاهکل از شاه شروع نشد. از رعیت شروع شد. از محرومترین شان. از همانی که قرار بود پایه و اساس آن قیام باشد.
امشب چهل و نه سال از آن واقعه میگذرد. چپ نه تنها در ایران که در کل دنیا هنوز فکر میکند کارگر و برزگر به دنبالش راه خواهند افتاد. نیفتادند. کارگر و برزگر دنبال خمینی رفتند که دنبال جزنی نرفتند. کارگر و برزگر دنبال ترامپ رفتند که دنبال سندرز نرفتند. چپ از این اشتباه خود دست نمیکشد. چپ هنوز فکر میکند محرومان حمایتش خواهند کرد. چپ اشتباه میکند. چپ از شبخوسلات درس نگرفته است.
اشتباه نکنید, این فقط چپ نیست که اشتباه میکند. خیلی های دیگر هم همین اشتباه را میکنند. به نظر من, "پشتیبانی مردمی" یک توهم بزرگ است: برای چپ یا راست (یا وسط یا بالا). خیل بزرگی از مردم پشتیبان هیچ چیزی نیستند. پشتیبان خودشان هم نیستند چه برسد به پشتیبانی از من یا شما یا دیگری. این پیش فرض که مردم همه با عقل دکارتی تصمیم میگیرند سرآغاز اشتباهات بسیار بزرگی بوده و هست. مردم دکارت نیستند. مردم الزاما با پارامترهای منطقی که من و شما در دانشگاه فرامیگیریم رفتار نمیکنند. اگر به مردم بگویی, حتی بهشان نشان بدهی, که به نفع شان کار میکنی بازهم الزاما حاضر به پذیرش شما نیستند. مردم برای خودشان هم الزاما تصمیم منطقی نمیگیرند چه برسد برای شما. مردم را هزار و یک پارامتر غیرمنطقی و غیر دکارتی کنترل میکند که نمیتوانی ندیده بگیری.
به نظر من, کسی که فکر کند "به پشتیبانی مردم مستظهر" است, دیر یا زود متوجه اشتباه مهلک خود میشود. مردم پای هیچ چیزی نیستند. میگوئید نه؟ از شبخوسلات بپرسید.