Skip to main content

يك جدالي بين عقل و دين در

يك جدالي بين عقل و دين در
مجید تولّا
عنوان مقاله:
شریعت و مشروطیت

يك جدالي بين عقل و دين در تمام قوانين اساسي ايران، از مشروطه تا ج.ا بدرجات مختلف وجود داشته. درسته كه قانون اساسي مشروطه خيلي از اين منظر بهتر بوده، ولي بازم مصوبات مجلس حق نداشتن خلاف اسلام بوده باشن

هر چند كه اون ٥ مجتهد رو نمايندگان مجلس از بين ٢٠ نفر انتخابي، انتخاب كرده باشن. در پيش نويس قانون اساسي ج.ا هم باز همين اشكال بود و شوراي نگهبان حق وتو داشت. بعد هم كه با ولايت فقيه و مطلقه، بدتر و بدتر شد.
اما از ياد نبريم كه نبايد قانون اساسي كه مهم ترين سند كشور هست رو نبايد بديد نسبي ديد و گفت خب حالا اين بهتر از اونه و اشكلاتش و كمبودهاش اشكالي نداره!

آدم هميشه در همه موارد، و مخصوصا اين مورد كه از همه مهم تره، بايد سعي كنه بهترين كار ممكن و لازم رو انجام بده. در هيچ جاي دنيا، از شرق تا غرب، از شمال تا جنوب، كشورها و مللي كه موفق بودن، اسمي از دين و آئين خودشون در قوانين اساسيشون نياوردن. حالا ما ايراني ها چيمون از دنيا بهتره كه حتما بايد اسلام، اين خشن ترين و ضدانساني ترين دين دنيا رو توي قوانين اساسي مون بياريم؟؟؟!!! ( اين پرسش رو مدعيان روشنفكريمون بايد جواب بدن. نه مردم عادي كه هميشه قرباني اين روشنعنفكران خودخوانده بوده و هستن)

بعدشم استبداد هم مثل خيلي چيزاي ديگه، مثل دروغ و دزدي و... خوب و بد داره. و به شرايط زمان و مكان بستگي داره. به بچه ٥ ساله، نميشه همون اختياراتي رو داد كه به نوجوون ١٧ يا جوون ٣٠ ساله. مخالفان پهلوي، با وجود اينكه خودشون بهيچ وجه دموكرات نبودن و نيستن، اما از دموكراسي و آزادي بيان، يه ايدئولوژي ساختن كه هيچ چيزي بغير از اون ارزش نداره. حتي اگه پيشرفت و رفاه و آزادي هاي فردي و اجتماعي محمدرضاشاهي باشه!

نه شناختي از سكولاريسم داشتن و دارن، و نه از آزادي و دموكراسي. ملي-مذهبي ها و مجاهدين و آخوندا كه خودشون كاملا دين انديش و دين رفتار بودن، و با تمام مظاهر غربي بدرجات مختلف مخالف بودند و هستند، اما الان همشون دارن در غرب زندگي ميكنن! چپ ها هم كه ديگه نگم براتون با امپرياليسم و سرمايه داري مخالف بودن، اما الان دارن در آمريكاي جهانخوار و سرمايه داري زندگي ميكنن، و حتي حاضر نيستن به كشورهاي اسكانديناوي كه سوسياليستي ترن، مهاجرت كنن.

ايران رو دروغ و ريا و خيانت بر باد كه هنوزم دچارشيم. كه از فرهنگ ديني و ذهنيت ديني ناشي ميشه. ما استبداد سكولار نداريم كه اينقد ميخوان شاهان پهلوي رو بهش متهم كنن. استبداد سكولار زماني پيش مياد، كه مردم اون كشور، دين انديش باشن و اون سكولاريسم بخواد بزور حقنه بشه. پس مشكل دين انديشي و دين گرايي مخالفين پهلوي و مردم بود نه استبداد شاه!

حتي در شوروي هم كه بعضي مدعيان دين گراي! دموكراسي ميخوان بعنوان نمونه استبداد الحادي يا سكولار بيارن و بگن مشكل از دين نيست، بازم مشكل از دين بود. چونكه مردم تمام اون كشورها، كاتوليك بودن نه پروتستان. خردگرا نبودن و دين گرا بودن.

پس اينقد هي نگين كه مشكل ما آخوندا بودن! نه جانم مشكل دين بود و هست و خواهد بود. وگرنه كسروي هم آخوند بود. مشكل ملي-مذهبي هاي احمقي مثل مهدي بازرگان ها و سحابي ها و رفقاي غرب نشينشون بودند و هستن كه ظاهرا آخوند نيستن، اما باطنا از آخوند مرتجع ترن. هيچ وقت يك آدم مرتجع نميتونه بلحاظ سياسي آزادي خواه باشه! هر كي ميگه هستم، دروغ ميگه. مردم بايد مراقب باشن و چشم گوششون باز كنن كه دوباره تو چاه نيفتن.

آخه كجاي مريم لچك رجوي و فرقه فاشيستش به دموكراسي و دموكراسي خواهي ميخوره؟؟؟!!! مشكل ما فرهنگ دينيمون، و ذهنيت دينيمون بود و هست. ملي-مذهبي ها در بهترين وضعيت، مثل همون آخونداي مشروطه خواهي هستن كه در مقاله تون بهشون اشاره كردين. كه در تقابل با تقي زاده ها بودن و ميخواستن مصوبات مجلس شرعي باشه!
هرچند مثل شيخ فضل الله خواهان مشروعه و هيئت ٥ نفره نبوده باشن. ممكنه بگيد در كشورهاي غربي هم احزاب ديني هستند. مثل حزب دموكرات مسيحي آلمان يا در آمريكا كه احزاب ديني از طريق حزب جمهوري خواه، مصوباتشون رو به تصويب ميرسونن. اما اولا اونا تمام آزادي هاي فردي رو قبول دارن، و نهايتا ممكنه با ازدواج همجنسگرايان و سقط جنين و ... مخالف باشن، ثانيا جامعه اونا از جامعه ما خيلي پيشرفته تره و از طرف مردم اقبال عمومي نميارن يا خيلي كم اكثريت ميشن يا مردم بخاطر برنامه هاي اقتصاديشون و ... بهشون رأي ميدن.

اما مدعيان دين ما بهيچ وجه اينجوري نيستن و اولا رياكارن و آزادي رو فقط براي خودشون ميخوان، ثانيا در جهت روشنگري واقعي مردم نكوشيدن و نميكوشن، بلكه يا به موندگاري ج.ا كمك كردن و ميكنن، يا اينكه خودشون بر مردم مسلط بشن و ديكتاتوري تشكيل بدن. در ج.ا هم خيلي نسبت به بقيه اپوزيسيون از امتيازات و آزادي هاي بيشتري برخوردارن!