Skip to main content

هم میهن گرامی آقای سعید، از

هم میهن گرامی آقای سعید، از
محسن کردی
عنوان مقاله:
در نقد مقاله آقای تجلی مهر با عنوان « و آن جانهای شیفته»

هم میهن گرامی آقای سعید، از توجه تان سپاسگذارم. لطفا ادامه پاسخ مرا در ادامه نظر مطالعه بفرمایید

روی سخن من با کل طیف چپ است و گفتم این سالها که میگفتند ما به نقد از خود پرداختیم به آن قسمتهایی پرداختند که باهم اختلاف نظر داشتند از جمله ایراد شان به اکثریت که شعار سپاه پاسداران... !
در صحنه سیاسی ایران دو امر «مقدس» بود که نمیشد به ساحت آنها تا سالها پس از انقلاب نزدیک شد. یکی را ولایت فقیه رسوا کرد - علی شریعتی- و سیاهکل را تازه نغمه هایی در نقد آن آغاز شده است که جنگ اش مغلوبه است و این ایراد است. سیاهکل حاصل آگاهی بود؟ این که به زمانه نگاه کنیم همانگونه میتوان سیاهکل را توجیه کرد که شکنجه های ساواک و تیرباران تپه های اوین را. ما همان 40 سال قبل این همه را نقد کردیم و ایراد گرفتیم که نباید این اعمال ناشایست به هر دلیلی انجام میگرفت. صاحبان مراتب و مشاغل در دستگاه دولت از قبیل اقایان آموزگار، داریوش همایون، برخی سفرای پیشین، و بسیاری دیگر که در مورد خانواده سلطنتی از نقد درگذشته به فضاحت کشاندند که انصاف نبود. شکنجه محکوم است و جای بحث ندارد. این که رهبر عملیات ساواک در برنامه پرگار عذر می آورد که اگر شکنجه نمیکردیم جای بمب را لو نمیداد و حتما انسانهای بی گناه کشته میشدند یک عذر غیر قابل قبول است. شکنجه نباید میشد و تمام! «ظرف زمانی و تاریخی» و عذرهایی از این قبیل توجیه عمل ناشایست است. اینچنین است در مورد سیاهکل. صرف نیت خیر اشتباه سیاهکل را توجیه نمیکند. اگر بکند میتوان گفت ساواک هم در شکنجه «نیت خیر» داشت. شکنجه گر ساواک با فرد سیاسی که پدرکشتگی نداشت! گذشته همه جا چراغ راه آینده نیست بلکه تقدیس سیاهکل گمراهی راه آینده است. میتوان گفت نیت خیر داشتند اما این کار اشتباه بود. دیگر تقدیس کردن و دادن شعار «راه شان پر ره رو باد» یعنی.. آنکه نامخت از گذشت روزگار، هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار. در هر دو طیف چپ و راست ایران باید تعصبات را با بیرحمی تمام دور ریخت. جای «مرام گذاشتن و وفاداری به رفیق و همرزم» در سیاهکل و ساواک نیست. این به ما صدمه میزند. برای آینده ایران خطرناک است.
اما در مورد آنها که سیانور و سلاح را کنار گذاشتند، هرکجا داوطلب شدند در این کشور سنگی روی سنگ بگذارند و گوشه ای از کار را بگیرند انصاف را که راه شان باز بود. پرویز نیکخواه و جعفریان دو نمونه بارز بودند. بقیه را هم می شناسیم که البته مورد طعن و لعن و نفرین چپ و راست در این 40 ساله بودند. کسی با آنها همدردی نکرد نه در مشروطه خواهان و نه در طیف چپ. آخر ما فقط برای رفیق و یار «مرام» میگذاریم نه به کسانی که بر اساس اندیشه مستقل شان راه را تشخیص میدهند. خلیل ملکی از این رو نفرین شد.
بازهم از توجه تان تشکر میکنم. دلیل قلم زدن من در این 20 ساله در سایت ایران گلوبال تنها این بود که میدانستم ما با هم فاصله ای نداریم و فقط تعصب است که مانع است. به سهم خودم تلاش کردم و قدم برداشتم در «دهان شیرهای چپ». وقت آن است که دستهای هم را بفشاریم. اگر این را هم درسی نکنیم و به نسل آینده منتقل نکنیم.. دیگر چه داریم به آنها عرضه کنیم؟ ساواک و سیاهکل را؟