Skip to main content

برخی از دوستان من در ایران از

برخی از دوستان من در ایران از
محسن کردی
عنوان مقاله:
اپوزیسیونی که بعد حادثه زبانش باز می شود!

برخی از دوستان من در ایران از هواداران سابق گروههای چپ و مجاهد هستند و بعضا اعضای خانواده شان هم اعدام شده اند. همه آنها، به جرات میتوانم بگویم که همه آنها در طی سال اخیر از من پرسیده اند

از من پرسیده اند که چرا رضا پهلوی فعال حرکتی نمیکند! آیا میتوان باور کرد که اینها که در ایران زندگی میکنند نمیدانستند چرا با شاه مخالفت کرده اند یا با ساواک آشنایی ندارند که تا صحبت از رضاپهلوی میشود اپوزیسیون خارجه نشین بلافاصله دست روی ساواک و غارت ثروت توسط محمدرضاشاه و این قبیل میپردازند؟ اختلاف مخالفان سابق پهلوی ها در ایران و اپوزیسیون ضد پهلوی در خارج در این است که از نظر داخلی ها اولویت پس زدن جمهوری اسلامی است. آنها با توجه به افکار عمومی که شما بدرستی از تلویزیون منوتو مثال آوردید قضاوت میکنند و راهکار ارائه میدهند و تاکید بر فعالیتهای رضاپهلوی دارند. متاسفانه اپوزیسیون خارج کشور ضد پهلوی این رویکرد مردم و جوانان را با انگ «نوستالژی» میخواهد رد کند. حال چه کسی میگوید که نوستالژی بد است؟ قدر مسلم کسی نوستالژی شکنجه ساواک را ندارد که این دوستان همه مدت بر این قضیه می کوبند. مگر چند هزارم آن 36 میلیون ایرانی سال 57 با ساواک مشکل داشته؟ طبیعی است که نوستالژی آن زمان را داشته باشند. اما نوستالژی چه چیزی را؟ نوستالژی زندگی مدنی و راحت و بی دغدغه را دارند که در زمان شاه برای شان فراهم بود. آنها وقتی به رضاپهلوی نگاه میکنند مطمئن میشوند که حرکتی که این آدم در آن حضور دارد دستکم شرایط اقتصادی و مدنی آزاد را تضمین میکند از همین رو نوستالژی گذشته را دارند. در فیلمهای خبری به سن و سال اینها که شعار چه اشتباهی کردیم که انقلاب کردیم نگاه کنید! چطور است که زمانی که اینها شعار مرگ بر شاه میدادند از یاد اپوزیسیون ضد پهلوی نمیرود اما شعارهای امروز شان میشود نوستالژی؟ بهتر نیست که نظر خود شعار دهندگان را بپرسیم و احترام بگذاریم تا این که تفسیر و مصادره به مطلوب از این وقایع کنیم؟ تا به کی اینها میخواهند خود را فریب دهند. جناب محققی من هم برای مراجعه به افکار عمومی به مکانهای عمومی فضای مجازی سر میزنم و بعنوان یک مشروطه خواه اعتراف میکنم که از میزان «سلطنت طلبی افراطی» برخی از مردم در ایران خودم به حیرت افتاده ام! خوشبختانه نه رضاپهلوی اهل افراط است و نه ما مشروطه خواهان که نظریه حزبی مشروطه خواهی را به مردم ایران ارائه میکنیم لذا از جانب فعالین سیاسی مشروطه خواه خاطرها جمع است. اپوزیسیون ضد پهلوی و ضد رژیم باید از این توان بالقوه رضاپهلوی در راه زدن جمهوری اسلامی بهره ببرد نه این که با آن در بیافتد. خراب کردن رضاپهلوی توسط هر نیروی ضد جمهوری اسلامی خود زنی است.
تا یادمان می آید فعالیتهای جنبشهای رهایی بخش با نام رهبران شان مشخص میشد مثل یاسر عرفات، پرنس سیهانوک و غیره. داشتن یک نام نامی برای یک نیروی سیاسی بسیار تعیین کننده است. و بسیاری امتیازات دیگر که این اپوزیسیون تنها بابت حضور رضاپهلوی در صحنه سیاسی ایران میتواند به آن دست یابد. اگر نیروهای ضد پهلوی را در وقوع انقلاب 57 درک کنیم، اما با نگاه سیاسی صرف و تشخیص دوست و دشمن این مخالفت و گاها دشمنی با رضاپهلوی از جانب برخی کسان برای من قابل درک نیست! بخصوص کسانی که با یک سخنرانی رضاپهلوی از او با «4 توصیه» خواستند که به پای خود به درگاه خامنه ای زانو بزند و ذبح شرعی شود.