Skip to main content

دوستانی که در اینجا، از گروه،

دوستانی که در اینجا، از گروه،
محسن کردی
عنوان مقاله:
ما نماد یک طرز فکر هستیم و باهم خرده حساب نداریم.

دوستانی که در اینجا، از گروه، سازمان، سیستم، نظام یا هرچه دفاع میکنیم، امیدوارم مساله را شخصی نکنید. ما نماینده یک طرز فکر هستیم. ما تبادل افکار میکنیم حتا هنگامی که داریم برای هم خط و نشان میکشیم در

حتا هنگامی که برای هم خط و نشان میکشیم در واقع این فکر و موضع هست که خط و نشان میکشد اگرنه شاید ما جایی همدیگر را ببینیم یک قهوه ای باهم بنوشیم و یک دست تخته نرد هم بخوانیم و شوخی کنیم و رجز بخوانیم. نبرد سیاسی جای خود را دارد. لذا قضیه را شخصی نکنیم. طرز فکرها را به جان هم بیاندازیم. حتا آنجا که من میگویم مگر از روی نعش من رد شوید که قسمتی از خاک ایران را جدا کنید این یک طرز فکر حاکم بر بخشی از جامعه ایران را بروز میدهد اگرنه من که در گوشه سوئد نشسته ام و فردا هم قلبم بگیرد بمیرم این طرز فکر سرجایش هست شما هم بمیرید جدایی طلبی بخشی کسان سرجایش هست. این اظهار نظرها و تبادل افکار بیشتر برای روشن شدن صحنه نبرد هست که ببینیم چه میگوییم و چه میخواهیم و برای به انجام رساندنش این نگاه یا طرز فکر چه سلاحی در دست دارد از منطق گرفته تا پایگاه مردمی و یا سلاح واقعی و آتشین. لذا بدون تعارف و بدون پرده پوشی لازم است که کنه و سرشت این دیدگاهها را به نمایش بگذاریم و مثل صفحه شطرنج بازی شان کنیم و آنچه میخواهد در واقعیت رخ دهد را مانند یک برنامه سه بعدی کامپیوتری جلوی چشم مان طرح ریزی کنیم. حال میتوانیم یک برآوردی بکنیم که مثلا جدایی بخشی از ایران به صرف آن بخش است یا نیست. آیا ارزش خون ریختنها و مشکلات بعدی را دارد یا برد بیشتر در چارچوب تمامیت ارضی ایران با همان سیاستهای ارضی زمان شاه است و نه خودمختاری و غیره. هدف این است که مردم در آسایش و رفاه و راحتی خیال به سر ببرند. آنگاه اگر دیدید این راحتی خیال و حقوق با جدایی بدست می آید برایش خون بدهید. اگر دیدید در یک ایران قدرتمند که در مقابل همسایگانی که منتظر دریدن تان هستند آسایش دارید و اطمینان از زندگی و حتا امکانات کار و رفاه زندگی بیشتر است، چرا که نه؟ مگر فرزندان ما که اینجا زندگی کرده اند و زبان فارسی شان تعریفی ندارد ضرر کرده اند؟ من فرزندانم را هرکدام یک سال به ایران فرستادم به دبیرستان رفتند تا کشورشان را بشناسند. شاید در آینده بخواهند در ایران زندگی کنند شاید نکنند اما تجربه زندگی خوبی بود. انصاف را که چند درصد آنان که خواهان جدایی هستند و در خارج به سر میبرند فرزندان شان را به ایران فرستاده اند. نه..؟ دستکم در فراگیری زبان مادری برای فرزندان شان تلاش کرده اند. در سوئد کلاس زبان مادری در مدرسه هست. من میی بینم که بسیاری از اینها که برای جدایی تلاش میکنند حتا به خود زحمت کمک به نوشتن تکالیف زبان مادری شان را نمی دهند. آیا این نقض رفتار و این اصرار بر جدا شدن از خاک ایران بیشتر از سر کینه نیست تا منطق؟