Skip to main content

کدومو باور کنيم؟ - به قلم

کدومو باور کنيم؟ - به قلم
Anonymous

کدومو باور کنيم؟ - به قلم احمدرضا هاشمی
بعد از اعلام رسمی خارج کردن نام سازمان مجاهدين از ليست تروريستی وزارت خارجه و وزارت خزانه داری آمريکا، قشقرقی در درون رژيم ولايت فقيه به پاشده که نگو! همه مار و مورهای عمامه دار و بی عمامه، با ريش و سبيل و بی ريش و سبيل، يقه بسته و يقه باز يا با کراوات و بی کراوات، از سوراخها بيرون ريخته اند و از صفحات روزنامه ها و سايتها تا قاب تلويزيونها و آنتنها را سياه کرده اند.

از اعضای مجلس ارتجاع، تا اعضای دولت و معاونان آنها تا رئيس آن، احمدی نژاد، تا مقامهای بلندپايه وزارت اطلاعات در تهران تا مستخدمان و پادوهای دون پايه اش در داخل و خارج کشور، تا امام جمعه های ريز و درشت تا انجمن های ضداسلامی در اين گوشه و آن گوشه کشور، همه و همه به ميدان آمده اند، ذکر مصيبت می خوانند و بر سر و سينه می کوبند.

خب شما ممکن است بپرسيد، اين همه جانوران ريز و درشت و رنگ به رنگ که بيرون ريخته اند و اين همه قشقرق که بپا کرده اند، حرفشان چيست؟ هيچی! حرفشان اين است که هيچ اتفاق مهمی نيفتاده، چون خود مجاهدين اصلاً مهم نيستند در نتيجه توی ليست بودنشان يا نبودشان هم مهم نيست. بخدا مهم نيست! به حضرت عباس قسم مهم نيست! همچنين هيچ ضربه ای هم به نظام مقدس جمهوری اسلامی وارد نشده، بخدا به پير به پيغمبر وارد نشده. بلکه اين سازمان مجاهدين است که دچار بحران است و دارد از هم می پاشد؛ اين آمريکاست که شکست خورده و رسوا و بيچاره شده.

قبل از اين که چند مورد مشخص را مورد توجه قرار بدهيم، خوب است بعضی ويژگيهای مشترک اين کر ناهماهنگ و اين ارکستر گوشخراش را ذکر کنيم.

اول اين که در حرفها و استدلالهای اين جماعت، نبايد دنبال منطق و انسجام و اين که سر و ته حرفها با هم بخواند، باشيد. اينها صرفاً جيغ و فرياد و لجن پراکنی و آشفته گويی کسی است که ضربه محکمی که به ملاجش خورده، هوش از سرش و برق از چشمش پرانده و فريادش را بی اختيار به آسمان رسانده، مرتب پرت وپلا و هذيان می گويد، از غيظ سر به ديوار و پا به زمين می کوبد، اما در عين حال قسم و آيه می خورد که هيچ طورش نشده. مثلاً:
از يک طرف روزنامه رسالت تيتر می زند که: «منافقين و آمريکا بار ديگر به هم رسيدند» و يکی از مهره های رژيم به نام فواد ايزدی پا را از اين هم فراتر می گذارد و می گويد: «آمريکا که خود بانی اصلی تشکيل اين گروهک بوده (!) » و از طرف ديگر با انبوهی جيغ و ويغ از همه جانب مواجه هستيم که می خواهد آمريکا و وزارت خارجه را متوجه کند که اشتباه کرده ای! اين مجاهدين همانها هستند که در دهه 70 ميلادی آمريکايی کشته اند!

مثلاً روزنامه حکومتی ابتکار 11مهر می نويسد: «شايد بتوان سرگذشت سازمان منافقين را روايت تبديل شدن يک مخالف سرسخت به يک متحد عزيز برای آمريکا توصيف کرد، مخالفتی که اين سازمان در اوايل زمان تشکيل و تنها تحت تاثير فضای دو قطبی وجود داشت. سازمان منافقين که در دهه ۱۹۶۰ به عنوان حامل يک ايدئولوژی ضدامپرياليستی جذاب در محيط های دانشگاهی ايران شکل گرفت، يک سازمان با گرايش های سوسياليستی بود، اما… تبديل به يکی از متحدان واشينگتن در منطقه گرديد».

و اين وسط ما نمی دونيم که بالاخره کدوم رو باور کنيم، اين که سازمان مجاهدين از اول آمريکايی بوده و اصلاً توسط آمريکا درست شده، يا مجاهدين اول ضد آمريکا بودند و حالا از اصول خود دست کشيده اند. يا اين که آمريکا از اول حامی مجاهدين بوده و در ليست گذاشتن مجاهدين فريب و ظاهرسازی بوده، يا حالا بر اثر فشارها از آنچه می گفت و می کرد، عقب نشينی کرده و به رژيم خيانت کرده است؟!

يک نمونه:
شبکه خبر تلويزيون رژيم شب 10مهر دو نفر را به برنامه «دو نيم ساعت» خود آورده بود، يکی را به نام دکتر ايزدی مدرس دانشگاه معرفی کرد و ديگری را به نام تبريزی، به عنوان پژوهشگر تاريخ معاصر! البته اگر آنها را ديده و حرفهايشان را شنيده باشيد، لابد پی می بريد که اين موجودات، مدرس کدام دانشگاه و پژوهشگر کدام تاريخ و در کجا هستند؟

اما در انبوه اباطيل و مجعولاتی که اين دو نفر و مجری مربوطه سر هم می کنند، بعضی نکات و اعترافها قابل توجه هم مشاهده می شود. مثلاً در حالی که تمامی تبليغات و دجالگريهای رژيم بيان اين است که آمريکا مجاهدين را از ليست خارج کرد تا آنها را در جهت اهداف خود و اقدامات تروريستی عليه نظام به کار بگيرد، ببينيد در اين برنامه «دو نيم ساعت» چه اعترافی می کنند:

مجری: اين گروهک از نظر فکری ابتدا چپگرا و مارکسيست بود، حالا بعد التقاطی شد، چه عواملی باعث شد که غرب به رغم تفاوت ايدئولوژيکی که با اين گروه داشت از ابتدا پذيرای اون بود، تا الآن که با اين اقدام آمريکا دارند به اين حمايت خودشان از اين گروهک تداوم ميدن و اصولاً اهداف اعلام نشده آمريکا از اين که اين گروهک را از ليست گروه های حامی تروريسم خارج کرده چيه؟»

ايزدی:
«من فکر می کنم که راجع به اين گروهک و اين جريان خيلی گفتنيها هست که پرده از ماهيت اينها و هويت اينها اعم از فکری و تشکيلاتی و ارتباطی با قدرتهای بين المللی يا دشمنان در حقيقت اين ملک و اين ملت، نه فقط يک نظام، خيلی فراتر از اينها راجع به اين گروهک ميشه صحبت کرد ولی از همين بيانيه وزارت خارجه آمريکا هم ميشه به نحو احسن استفاده کرد برای معرفی اين جريان که اعلام می کنه که ما همه اينها را گفتيم و از ليست خارج می کنيم ولی درعين حال، گذشته اينها قابل فراموش شدن نيست. خيلی نکته مهميه. يعنی نشون ميده که اولاً اين خروج از اين ليست سياه، بسيار با اکراه و تحت فشاره باصطلاح، کاملاً هم مشخصه. وزارت خارجه به عنوان يک ادمنيستريشن (اداری) حاضر به اين کار نبود.

… وزارت خارجه هم با اين اوصاف شما می دونيد که دستگاه ديوانی دادگاه آمريکا اعلام می کنه که تا يک ماه ديگه اگر اقدام نکنيد خودمون وارد ميشيم. يعنی به رغم همه اينها باز اين سيستم بوروکراتيک آمريکا حاضر نيست که تن به اين ريسک بده و بعد هم ديديم مجبور شدند 9روز قبل از چيز اعلام کردند که اين اتفاق می افته. اين راجع به تشکيلاتيه که خيلی مدعی هست نسبت به آينده و نسبت به رويکردش…».

بله، در حالی که عمده تبليغات رژيم در رابطه با خروج مجاهدين از ليست آمريکا، بيان اين است که آمريکا، مجاهدين را به خدمت گرفته، به آنها در ازای اطلاعاتی که می دهند، ميليونها و بلکه صدها ميليون دلار پول و امکانات می دهد و در حالی که تبليغات رژيم روی اين متمرکز است که خروج مجاهدين از ليست هيچ اثری ندارد… ببينيد کارشناسان رژيم در همين برنامه چه اعترافی می کنند:

مجری:
«خب پيامدهای اين اقدام چه ميتونه باشه، وقتی آمريکا يک گروهک تروريستی با اين پيشينه می آيد از اين ليست خارج می کنه، خوب چه پيامدهايی حقوقی ميتونه برای اين کشور و برای جامعه بين الملل داشته باشه؟

ايزدی:
ببينيد، اگر خاطر مبارک باشه، چند سال قبل، اروپاييها اين کار را کردند. اينها را از ليست تروريستی خارج کردند. منتهی اروپا چون خيلی تحت تأثير آمريکاست، آزادی عملش زياد نبود، به علاوه، دولت آمريکا را هم در صحنه بين الملل نداره که بتونه از اين تشکيلات در شرايط مختلف بتونه استفاده بکنه. اين رو تقريباً همه می دونيم. اين اتفاقی که افتاد تا اندازه يی دست اروپاييها را هم باز می گذاره، هم برای به اصطلاح تعامل با اينها، هم برای فضا سازی و امکانات رسانه يی و تبليغاتی و فلان و اينها. از منظر ديگر هم اين تشکيلات بعد از اين که از ليست سياه خارج می شن، در واقع يکی از کارهايی که ميتونند بکنند، لابی گريه. کاری که توی اين دو سه سال اخير من نگاه می کردم در واقع به طور اکمل اين کار را می کردند. مثلاً در سلسله جلساتی که می گذاشتند، چيزی در حدود ۶۵۰۰دلار برای يکی دوجلسه فقط خرج کردند تا بعضی از مقامات پيشين آمريکا بيان، مثلاً از هويت اينها دفاع کنند. يا تبری بجويند از به اصطلاح اقداماتی که قبلاً شده و با اينها ميتونند وارد معامله بشند، و اينها می تونند سفر بکنند، داراييهايی که مسدود شده، خارج ميشه، يک توانی ميده به اين تشکيلات برای يک سلسله کارهای موازی کاری، که خودشون هم ميگن که موازنه قوا به نفع ما برقرار ميشه، توی اين شرايط وقتی که به اصطلاح کانونهای فشار زياد هست، اين بحث لابی گری را من با تأکيد عرض می کنم که بسيار اثرگذار است».

پس تا حدودی معلوم می شود که خروج از ليست، چرا اين قدر باعث وحشت رژيم شده، چون آثار و پيامدهای آن نه تنها در آمريکا به صورت باز کردن دست مجاهدين و حاميان و هواداران آنها ظاهر خواهد شد، بلکه در اروپا هم فضاهای بسياری برای «اين گروهک» باز خواهد شد. و ديديد که طفلک مهره اطلاعاتی با چه وحشتی گفت «با تأکيد عرض می کنم که (اقدامات مجاهدين) بسيار اثرگذار است».

نکته ديگر اين که در حالی که وجه غالب تبليغات مجاهدين در اين روزها برای تلاش در کاستن از برق پيروزی تاريخی مجاهدين و مقاومت ايران، اين است که طبق دستورالعمل وزارت اطلاعات، بگويند و بنويسند که مجاهدين در شرايط نابسامانی هستند و آمريکا برای جلوگيری از فروپاشی سازمان آن را از ليست خارج کرده و کذا… اما ببينيد کارشناس رژيم چطور از قدرت همه جانبه مجاهدين ابراز وحشت می کند:
ايزدی:
«… اين خيلی مهمه چون بالاخره يکی از اهداف اين ميتونه باشه که پکيچ اينها بتونه مؤثر باشه، يا فشار بياره بر يک نظام سياسی، اينها وجود نداره، اما اين جريان يک قدرتی داره که ابزارگونگی و شی گونگی اينها رو بالا می بره، اون اين است که در يک پروسه زمانی اينها پولهای کلانی دريافت کردند هم از رژيم عراق و هم از غربيها، الآن بر موج اون امکانات مالی سوارن، خوب هم کاسبی کردند کشورهای مختلف سرمايه گذاری کردن در نتيجه قدرت مالی و ثروتشون بالاست و خب ثروت هم قدرت هم ميآره برای همين لابيگری که عرض کردم اين يکی، دوم اين که بزعم غربيها و آمريکاييها و اروپاييها مشخصاً اينها قدرت تشکيلاتی بالايی دارن، چون سالها ديگه فرمودند از سه دهه در واقع شايد بيشتر اينها…».

و حالا بيچاره نيروهای رژيم که لابد اين برنامه ها، قواره مغز آنها تهيه می شود، مانده اند که بالاخره کدام حرف را باور کنند؟ اين را که خروج مجاهدين به قول پاسدار شريعتمداری «هيچی نيست» و هيچ اثری ندارد، يا نه، بسيار اثرگذار است! و فراتر از اينها، اين را باور کنند که مجاهدين هيچی نيستند و در جامعه ايران هيچ جايی ندارند، يا اين همه جزع و فزع و سوز و گداز را؟