رفتن به محتوای اصلی

ی شک بین تمام جمهوریهای

ی شک بین تمام جمهوریهای
آشچی

ی شک بین تمام جمهوریهای استقلال یافته از شوروی، جمهوری آذربایجان زیر ضرب بیشترین حملات از جانب نویسندگان فارسی زبان بوده است.

این رفتار چه در بین نویسندگان طرفدار رژیم، چه بین نویسندگان اوپوزوسیون قابل مشاهده است. مثالها فراوانند. از جمله نامهایی از قبیل جمهوری جعلی آذربایجان، آران، جمهوری باکو، استان باکو و غیره. ناسیونالیستهای آریایی همچنان که تحقیر و تمسخر ترکان ایران را شوخ طبعی، تفریح و حق مسلم خود می بینند، تحقیر و تمسخر مردم یک کشور مستقل را نیز امری طبیعی می پندارند. همین چند وقت پیش بود که در حین مانورهای ارتش و سپاه و شاخ و شانه کشیدنها برای جمهوری آذربایجان، طیفی گسترده از افراد نزدیک به جمهوری اسلامی و اوپوزوسیون از ریشو تا کراواتی، از معمم تا مکلا، علنا و صراحتا خواستار آن بودند که جمهوری آذربایجان به اصطلاح گوشمالی شود و بسیاری هم از موضع ایران در جریان جنگ قره باغ ابراز ناخشنودی میکردند. یکی از حضرات ناخشنود همین آقای امیر طاهری است که امروز هم موضوعی را بهانه کرده تا به تحقیر رهبری جمهوری آذربایجان بپردازد. در درجه اول این را بگویم که تصور قالبی از یک ترک در بین ناسیونالیستهای آریایی، فردی دگم، متعصب، بی کفایت و کودن است. همین نگرش به آقای علیوف از روز نخست بین این افراد وجود داشت و تصور می رفت که ایشان خیلی راحت ملک و مملکت را بر باد خواهد داد. کما این که در این مقاله نیز اثرات چنین نگاه و نگرش دیده می شود. مثلا:
«پوتین سوت زد و علی‌اف با سر به سوی مسکو دوید.»
«علی‌اف که سند روسی را با‌شتاب امضا کرد، بی‌تردید از هول حلیم توی دیگ افتاد.»
«همین یک ماه پیش بود که او با دنگ‌و‌فنگ فراوان به کی‌یف رفت»
«علی‌اف دقیقا نمی‌دانست چه چیزی را امضا می‌کند»
«متنی که علیف در نهایت مفلوکی امضا کرد»
این قبیل جملات در هیچ تحلیل جدی و کارشناسانه جایی ندارند و بیشتر یادآور یک صحبت سرپایی در کوچه و بازار هستند. الهام علیوف و خانواده و اطرافیانش البته که افرادی فاسد، آنتی دموکرات و سرکوبگر هستند و مسلما بهترین گزینه برای هدایت کشور نیستند. اما الهام علیوف ابدا کسی نیست که متنی را نخوانده امضا کند. برعکس و بر خلاف نگاه ساده لوحانه ناسیونالیستهای آریایی ایشان کاملا صبورانه، حساب شده و با احتیاط گام بر می دارد. نشان به آن نشان که بر خلاف گرجستان و اوکراین تا به امروز نه تنها تمامیت ارضی آذربایجان از طرف روسیه تهدید نشده است که آذربایجان موفق شد بخشی مهم از اراضی تحت اشغال خود را از دست ارمنستان نجات دهد. باز، این ساده اندیشانه خواهد بود اگر تصور شود روسیه از چنین تحولی رضایت دارد. بلی، نیروهای روس امروز در قره باغ حضور دارند ولی حضورشان مشروط و طبق قرارداد مکتوب موقتی است. اعتقاد دارم که چند سال بعد و در هنگام خاتمه مقاوله صلح بانی اگر رهبری جمهوری آذربایجان از روسها بخواهد که منطقه را ترک کنند، رهبری روسیه مانع تراشی نخواهد کرد. این موضوع اولا در سایه این توافق اخیر رخ خواهد داد (باز این را بگویم که پیشتر برخلاف توهمات آقای طاهری، رهبری جمهوری آذربایجان، اگر اشتباه نکنم در پیامی که به مناسبت سال نو منتشر کرد، از افزایش سطح مناسبات با روسیه خبر داده بود؛ یعنی روی این قرارداد مدتها کار شده بود. نه این که همین جوری علیوف احضار شود و مابقی ماجرا ).
اما مهمتر از قرارداد اخیر، وضعیتیست که به لحلظ سیاسی و اقتصادی روسیه چند سال بعد به آن مبتلا خواهد بود. شخصا اعتقاد دارم که پوتین و روسیه با تجاوز به اوکراین اشتباهی مهلک مرتکب شده اند که می تواند به زوال فدراسیون روسیه در چند دهه آینده منجر شود. تصور روسها این بود که ارتش اوکراین مقاومت جدی نشان نخواهد داد، زلنسکی بلافاصله فرار خواهد کرد و غرب به قرقر کردن اکتفا خواهد کرد. ولی چنین نشد و تا این جا ارتش، مردم و رهبری اوکراین قهرمانانه مقاومت کرده اند. هزینه های فعلی جنگ، تحریمهای غرب، هزینه های یک جنگ فرسایشی چریکی در اوکراین و فضای جهانی ضد روسی در نهایت کمر روسیه را خواهد شکست و تحقیری بسیار بیشتر از آن چه فروپاشی شوروی و شرایط نابسامان پس از آن به وجود آورد را به این ملت تحمیل خواهد کرد. آمریکاییها به این شرایط تله خرس می گویند (گودالی کنده می شود و کف و دیوارهایش با کنده های نوک تیز پوشانده میشود. وقتی خرس داخل گودال افتاد بلافاصله جان نمی دهد؛ دست و پا می زند و بیشتر خودش را زخمی می کند تا این که نهایتا از خونریزی بمیرد) بنابراین اساسا روسیه در شرایطی نخواهد بود که بخواهد در آذربایجان نیز ماجراجویی کند و وارد یک جنگ و درگیری جدید در قفقاز شود.