رفتن به محتوای اصلی

لرها و بختیاری های آگاه

لرها و بختیاری های آگاه
اقبال اقبالی
عنوان مقاله:
«رضا شاه روحت شاد» و دیدگاه‌های متفاوت

لرها و بختیاری های آگاه "رضاشاه روحت شاد" می گویند؟ بخشی از جنایات جنگی و نسل کشی رضا خان پالونچی در لرستان بروایت ویلیام داگلاس

لرها و بختیاری های آگاه "رضاشاه روحت شاد می گویند؟
بخشی از جنایات جنگی و نسل کشی رضا خان پالونچی در لرستان بروایت ویلیام داگلاس
قاضی مشهور دیوان عالی آمریکا بود، که در سال‌های ۱۳۲۸ و ۱۳۲۹ از ایران و مناطق عشایری جنوب‌ بازدید کرده است
خاطره ای هولناک از یک پیرمرد ۸۰ ساله لر از عملکرد جنایتکارانه امیر احمدی نقل میکند که بسیار فجیع است! لازم بذکر است که امیر احمدی نخستین سپهبد ارتش رضا خانی و از همدستان وی در کودتای انگلیسی سوم اسفند ۱۲۹۹ بود!
جنایت امیر احمدی در لرستان(معروف به قصاب لرستان)
امیر احمدی فرمان داد تا جوانان لر را اسیر کنند! در همین زمان آتشی از زغال و هیزم برافروخت! من به فوریت دریافتم که چکار میخواهد بکند. او ورقه ای بزرگ از آهن را آنقدر داغ میکرد که گداخته و قرمز میشد! او به افرادش دستور داد تا یکی از اسیران لر را بیاورند! دو سرباز هر کدام یک سمت اسیر را نگه میداشتند! سرباز سوم با شمشیر پشت سر اسیر قرار میگرفت و سر او را از بدن جدا میکرد! وقتی سر اسیر از بدنش جدا میشد, امیر احمدی فریاد میزد "بدو"!کله بر روی خاک میفتاد و کلنل ورقه داغ شده را بر روی گردن اسیر میگذاشت مرد بی سر گام هایی برمیداشت و بر زمین فرو میغلتید!
امیر احمدی فریاد میزد که یکی بلندتر از این بیاورید تا بهتر از این بدود! لرها یکی پس از دیگری بی سر میشدند! این ورقه آهن گداخته بارها و بارها بر روی گردن بریده اسرا قرار میگرفت!
پس از این جنایت, فکر تازه ای به سر امیر احمدی جنایتکار زد تا بر سر مسافتی که اجساد بی سر میدویدند, شرط بندی کند و بر سر تعداد قدمهایی که قبل از فرو افتادن میدویدند, بساط برد و باخت راه بیندازند! هر بار هم که این عملیات وحشیانه انجام میشد, خود سرهنگ و افسران و درجه داران مثل تماشاچیان مسابقه فوتبال با دست زدن و هورا کشیدن و هلهله, دوندگان را تشوق میکردند که قبل از مرگ بیشتر بدوند!
امیر احمدی را در سالهای سرکوب لرستان, "قصاب لر" میخواندند چه خود او در سخنرانی اش در بروجرد در سال ۱۳۰۳ "برانداختن نام لر از لرستان" را همه جا بر زبان میاورد! (بنقل از روزنامه ایران ۱۲ جوزا ۱۳۰۳ - سخنرانی بروجرد بنقل از عملیات لرستان, اسناد سرتیپ محمد شاه بختی)
https://www.balatarin.com/permlink/2021/2/7/5504359
بلوشر سفیر وقت آلمان در ایران، شرایط بازداشت سردار اسعد را اسفناک توصیف کرده و نوشته است که سردار در نخستین روزهای بازداشت خود به سبب سوء ظن فقط و فقط از تخم مرغ‌هایی که خود می‌پخت تغذیه می‌کرد اما مدتی بعد رئیس زندان دستور داد که سردار اسعد نیز باید مانند دیگران از غذای زندان بخورد . سردار اسعد سرانجام در دهم یا به قولی بیست و هفتم خرداد ماه سال 1313 خورشیدی در زندان قصر در سن 55 سالگی چشم از جهان فروبست، دکتر جلال عبده دادستان دادگاه کیفری که بعد از تبعید رضاخان برای رسیدگی به جرائم و جنایات عوامل رضا خان در نظمیه تشکیل شد تاریخ مرگ سردار را 27 خرداد و علت مرگ سردار اسعد را تزریق سم بوسیله پزشک احمدی نوشته (در کتاب 40 سال در صحنه) و احمد سمیعی در کتاب « برکشیده به ناسزا» به نقل از نعمت اله قاضی ( شکیب) تاریخ مرگ سردار را سی‌ام خرداد ماه 1313 و علت مرگش را سم ریخته شده در غذا به وسیله پزشک احمدی بیان کرده است .
ملک الشعرای بهار در کتاب تاریخ احزاب سیاسی حکایتی نقل می‌کند که نشان دهنده دوستی عمیق رضاخان و سردار اسعد در دورانی که قدرت یافتن رضاخان روند صعودی به خود گرفته بود، است . به نوشته مرحوم ملک الشعرای بهار شبی در باشگاه ارامنه به مناسبتی تاتر و جشنی بر پا بود و در فاصله پرده اول و دوم نمایش میهمانان برجسته از جمله رضاخان، سردار اسعد و... به یک اتاق برای استراحت راهنمایی شده که روی میزهای آن انواع تنقلات چیده شده بود و سخن از درگیری با اشرار اردبیل و نواحی شمالی به میان آمد و سردار اسعد گفت: در این نبرد که در معیت حضرت والا (سردار سپه) بودم که سردار سپه فورا حرفش را قطع کرد و گفت: خیر، بنده در رکاب حضرت اجل بودم .اما سرانجام این دوستی نیز فرجامی سخت و صعب یافت و رضا خان بار دیگر پنجه در صورت یک یار دیگرش کشید.