رفتن به محتوای اصلی

چرا روزنامه نگاران سال 54 افشاگری نکردند؟ کشتار نه نفر بر تپه های اوین..

چرا روزنامه نگاران سال 54 افشاگری نکردند؟ کشتار نه نفر بر تپه های اوین..

 

 سخنان آقای احمد فراستی که دوستان با بی میلی به آن گوش دادند بلکه چیزی به نفع خودشان بیرون بکشند موجب بحث های فراوانی شد. جای تاسف است که فقط من باشم که مبلغ منطقی فکر کردن باشم و دست و پا زدن های ترحم برانگیز مخالفان نظر نگارنده واقعا باعث تاسف بود. خیلی آدم باید مغرض باشد که تصور کند که من دارم برای ساواک آبرو دست و پا میکنم. شکنجه آبرو نیست و در ساواک شکنجه بسیار رخ میداد. من هم آدم ابلهی نیستم که بخواهم تبلیغ ساواک را بکنم. فقط زیر بار این نمیروم که دوغ و دوشاب را کسی به خوردم بدهد و دهه ها به ریشم بخندد. تا دوسال پیش دوغ و دوشاب را بعنوان حقیت پذیرفته بودم تا آنکه سخنان احمد فراستی مرا به فکر واداشت و خودم را ملامت کردم که چرا راحت این روایت را پذیرفتم و سبک سنگین نکردم. اما بپردازیم به این مقوله.

دلیل این که دوستان باور نمی کنند که کشتار تپه های اوین دروغ باشد باز میگردد به ساختار ذهنی خودشان در مورد کار و فعالیت گروهی. نگاه شان به ساواک نگاهی سازمانی و چریکی است. خیال میکنند که چون در سیاهکل رفقا برای خلاصی رفیق شان از پاسگاه اقدام کردند پس ساواکی ها هم برای انتقام رفیق شان نه نفر را به رگبار بسته اند. رفقا در نگاه به ساواک برای تحلیل بهتر باید از این ذهنیت بیرون بیایند. ساواک یک دستگاه دولتی بود نه یک جمع گانگستری یا جمع درویشان یا سازمان تروریستی و چریکی که بخاطر رفیق کشته شده شان بخواهند انتقام بگیرند و این تکه را رفقا نمیگیرند چون به ساواک به چشم تیم چریکی مثل خودشان نگاه میکنند. رفقا لازم است که از این چارچوب ذهنی بیرون بیایند  و از بیرون به صحنه نگاه کنند. ساواک یک دستگاه مسئول دولتی است و کارهایش باید قانونی باشد. یک ساواکی حتا اگر از قتل همکارش بدست چریک ها هرقدر هم تشنه انتقام باشد حتما میداند که اگر کشتار بر تپه های اوین صورت بگیرد و گندش در بیاید اینها به جرم قتل عمد اگر اعدام نشوند حتما به زندان های طولانی مدت محکوم خواهند شد. چه کسی حاضر است چنین ریسکی بکند و زندگی خود و خانواده اش را بر باد بدهد؟ اگر شما بودید میکردید؟ با شناختی که امروز از شاه پیدا کرده اید تصور می کنید اگر گزارشی از این قضیه جلوی شاه میگذاشتند چه عکس العملی نشان میداد؟ اگر فکر می کنید که شاه که به آنها کارت صدآفرین میداد با شما حرفی ندارم و تربیت کسی را که نمیخواهد بفهمد چون گردکان بر گنبد است. و غیر ممکن است که ساواکی ها از این اخلاق شاه بیخبر بوده باشند. شما عضو ساواک باشید آیا حاضرید برای همکاری که در راه انجام وظیفه کشته شده دست به آدم کشی بزنید؟ چرا؟ چرا مرتکب قتل عمد شوید و خطر اعدام و زندان را بجان در حالیکه هیچ مسئولیت قانونی در این مورد ندارید؟ آنهم در شرایطی که دارید همه خانه های تیمی را از دم تار و مار می کنید و از کشته پشته ساخته و پیروز صحنه هستید؟ اگر انتقامی میخواهید بگیرید خب به هنگام حمله به خانه تیمی آنها را به قتل میرسانید و دلتان را خنک می کنید چرا بلاهت روی تپه های اوین را مرتکب شوید؟ اگر شما یک ساواکی بودید اینطور عاقلانه فکر نمی کردید؟ مشکل اینجاست که شما توانایی تجسم یک ساواکی بودن را ندارید و ضعف ذهنیت شما ذهنیت رفیقانه و چریکی و دراماتیک است و مطمئنم بسیار علاقمند به فیلم قیصر هم هستید!
حال فرض شما که بر اساس اعترافات تهرانی بر تپه های اوین کشتار صورت گرفته  بررسی کنیم. فرض کنیم که همه آنچه فراستی می گوید صحنه سازی باشد. یعنی ممکن است چریک های زندانی روی تپه های اوین تیرباران شده باشند، تیر خلاص به آنها زده باشند، بعد در خیابان جلوی مردم و دوربین تلویزیون صحنه سازی کرده باشند (حال جسد تیرباران شده و تیر خلاص خورده چگونه میتواند از جلوی مردم شاهد از ون بیرون بپرد و فرار کند و شرح آنرا مردم شاهد در مصاحبه با تلویزیون بگویند توضیحش با شما).  بعد اجساد را برده باشند بیمارستان ارتش (مجروح را به بیمارستان میبرند و جسد را به پزشکی قانونی میبرند نه بیمارستان بماند) بعد پزشک هایی که گزارش فیک داده اند و پزشکی قانونی که گزارشش موجود است و همه اینها پرونده سازی کرده باشند و  فرض کنیم ساواک صحنه سازی و پرونده سازی کرده باشد. آبا شما دوستانی که مخالف نظر من هستید به این فکر کرده اید که چرا در جریان محاکمه تهرانی کسی را از پزشکی قانونی یا بیمارستان ارتش نیاوردند که شهادت بدهد که اعترافات تهرانی حقیقت دارد؟  و مثلا... شاهدان در دادگاه شهادت بدهند که ساواک کارمندان پزشکی قانونی و پلیس راهنمایی و سربازان را با تهدید به نوشتن گزارش فیک وادار کرده؟ چرا هیچ شاهدی در دادگاه حاضر نشد که به صحت اعترافات تهرانی شهادت بدهد؟ ینی آن همه حقوقدان و قاضی امثال شیرین عبادی انقلابی کسی به ذهنش نرسید که اینجای کار میلنگه؟ کسانی دکتر حقوق مثل دکتر سنجابی و سایر دوستان جبهه ملی؟ بخاطر داشته باشیم که قبلا نوشته ام که صرف اعتراف به قتل توسط متهم اثبات جرم نیست. محاکمه کنندگان خیلی راحت میتوانستند دهها شاهد از پزشکی قانونی که حالا انقلابی شده و نیز پلیس راهنمایی و بیمارستان شاهد بیاورند که شهادت بدهند که اجساد تیر خلاص خورده و آنچه تلویزیون گزارش کرده  و گزارش های ما همه فیک بوده و ساواک ما را به این کار مجبور کرد. چرا در این سالها در شرایطی که حتا از بی اهمیت ترین مسائل مربوط به رژیم سابق گزارش و خاطره تعریف شده چرا حتا یک نفر از اینها از پلیس راهنمایی، مردمی که شاهد بودند، پزشکی قانونی نیامد در دادگاه شهادت بدهد یا بعد ها خاطره تعریف کند؟ قضیه خیلی ساده برای این است که بیرون کشیدن حقیقت به نفع هیچ کس بجز ساواک و محمدرضاشاه تمام نمیشود. کسانی که اعترافات تهرانی را باور کردند چگونه به تاول های ذهنشان بگویند که تمام این مدت گول خورده اند و ساده لوحانه آنچه دادگاه به خوردشان داده با کمال میل بلعیده اند. و حالا به آنها بگویی که آنچه بلعیده ای نجاست بوده.. خب طبیعی است که پذیرش آن سخت است. اما از نظر دور نداشته باشید که شما دارید به حقیقت خیانت می کنید. ساواک کسی را ماچ نمی کرد و شکنجه میکرد. اما یک داستان را ساخته و پرداخته باشند و طی دهه ها شما به آن باور داشته باشید و حالا به شما بگویند که بازی خورده اید همانقدر تغییر ذهنیت در این مورد سخت است که یک مسلمان را بخواهید مسیحی کنید. اما ضرر اصلی روشن شدن حقیقت را اول از همه رژیم اشغالگر اسلامی و به دنبالش حزب توده، چریک های فدایی، سازمان مجاهدین، جبهه ملی و سایر داستان سرایان و دروغ گویان تاریخ ضرر می کنند. گزارش های تلویزیونی مسلما در آرشیو تلویزیون و نیز گزارش های پزشکی قانونی و پلیس راهنمایی در دسترس هست. هیچکس صدای رگبارها و شلیک های تیر خلاص را از فاصله چند کیلومتری نشنید؟ حتا زندانیان سیاسی زندان اوین که صدای گلوله بیخ گوش شان بود یا نگهبانان؟ مگه ممکنه؟ مگه میشه؟  خاطرات مردمان شاهد. و من یکی که آن زمان دقیقا آن گزارشهای تلویزیونی را دیدم و در روزنامه ها خواندم. و هیچ کس نه خبرنگاران روزنامه های وقت و نه مخالفان رژیم که گناه نکرده برای رژیم شاه میتراشیدند نگفتند که این گزارش ها پیرامون کشته شدن آن نه نفر در حال فرار فیک بوده. آیا در روزنامه ها هم کسی اسلحه بیخ گوش هیات نویسندگان و سردبیری روزنامه ها گذاشته بود که گزارش فیک بنویسند؟ ینی یک نفر هم از آن روزنامه نگاران چپی و انقلابی نبود که در همان سال 1354 به خودش زحمت بدهد و دروغ ساواک را برملا کند و بین مردم پخش کند؟ من مطمئنم اگر ساواک چنین بلاهتی و جنایتی را مرتکب میشد حتما خبرنگاران مغرض این روزنامه ها آنرا ده برابر میکردند و در شبنامه ها مینوشتند و یا خبرش به ارگان ملکه الیزابت بی بی سی عزیز میرسید و عفو بین الملل غوغا بپا میکرد. آخه بابا.. رفیق، عزیز، نازنین، ... التماس یک جو تفکر! ساواک میگوید که این نه نفر روز روشن در مقابل چشم مردمان فرار کرده و از پشت تیر خورده اند. و حتا یک نفر در آن جو هیات تحریریه انقلابی نباشد که بگوید این قضیه فرار از ون  رخ نداده و ساواک دروغ میگوید. 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید