رفتن به محتوای اصلی

داستان تماس فریدون فرخزاد با چریکها فدایی ؛ 1600 دلار کمک؛ برا ی زنان بنویسید؛ به رفراندم جمهوری اسلامی نه گفتیم

داستان تماس فریدون فرخزاد با چریکها فدایی ؛ 1600 دلار کمک؛ برا ی زنان بنویسید؛ به رفراندم جمهوری اسلامی نه گفتیم

هشت سال زندگی مخفی از کجا و چگونه اغازشد؟!

تصویر
Image removed.

از روز  22 بهمن 57 ؛ آخوند ها  ستاد های رهبری خود را درمساجد متمرکز کرده بودند و سازمان  چریک های فدایی نیمی از دانشگاه تهران   را به اشغال خود در آورد و ساختمان فنی دانشکده را  به ستاد سازمان تبدیل کردند,

اما  این  ستاد ؛  پس از یک هفته به خیابان میکده   ( عبدالله‌زاده فعلی منشعب از بلوار الیزابت یا بلوار کشاورز کنونی)  منتقل شدند .    ساختمان بزرگ 5 طبقه ای بود با اتاق های فراوانش که ساواک  آن را رها کرده  بود

تصویر
Image removed.

 ... جلوی ستاد محوطه نسبتا بزرگی  قرار داشت  که روزانه معیادگاه هزاران بازدیدکننده  بود , از سوی مدارس دختران دست دسته دانش اموزان   برای حمایت از چریک ها می امدند؛ ولی من از خجالت سرم را از پنجره اتاق می دزدیم وبا خود می گفتم : " آه ...ما بدنبال طبقه کارگر بودیم ولی این النگو بدست ها بسمت ما می   امدند.  

در واقع   ترس از خطر حاکمیت ارتجاعی آخوندی اقشار مدرن و متوسط  جامعه نظیر زنان مخالف حجاب اجباری ؛ اقلیت های مذهبی ؛ قومی ؛  کارمندان ؛ ارتشیان ؛ هنرمندان را   بسوی این سازمان چپ گرا متمایل ساخت.

 ستاد از بخش ها و کمینه های متفاوتی تشکیل می شد که در طبقه اول ان دفتر تدارکات(نظامی) قرار داشت که  من احمد غلامیان  در این اتاق کار می کردیم 

 احمد غلامیان (هادی) ، فرمانده  کل ستاد  بود .من  شب به شب سلاح ها و پولهایی  که  از سوی هوداران دریافت می کردیم مستقیم به خانه تیمی در مجیدیه تهران منتقل می کردم .

تصویر
Image removed.

اتاق بغل دستی تدارکات دفتر کارگاه هنر قرار داشت که رضا علامه‌زاده؛ سعید سلطان پور  و تعدادی از هنرمندان سر شناس هوادار چریک ها برای سازماندهی مسایل هنری سازمان در آنجا گرد هم می امدند. و طبقات دیگر به انتشارات ؛ اسلحه خانه ؛کارگری ؛ بخش سیاسی و....  اختصاص داشت و در زیر زمین ان اتاقکی بود که  یکی و دو  تا ساواکی در آن  بازداشت شده  بودند.  

 در ان روز ها حتی هوداران سرشناس چریک ها فکر می کر دندکه یک  رهبری قوی وقدرتمند  وجود دارد ؛ مجموعه چریک ها حدود 30   نفر بودند این سازمان بعنوان بزرگ ترین سازمان چپ خاورمیانه  با بدنه ای قوی و مغزی خیلی کوچک  اداره میشد.

_  پس از کشته شدن حمید اشرف در تیر 55  ابتدا  مرکزیتی با شرکت : حسن جان فرجودی ؛ مجيد عبدالرحيم پور ؛ صبا بیژن زاده و احمد غلامیان( هادی) تشکیل شد  اما  چیزی نمی گذرد که  حسن فرجودی، صبا بیژن زاده  کشته می شوند

در سال 56 رضا غبرایی به این جمع می پیوندد که این مرکزیت  3نفره   تا انقلاب  57 ادامه یافت.

من  با فرجودی و ؛ صبا بیژن زاده  آشنا بودم    ولی با رضا غبرایی در زندان مشهد  و با  احمد غلامیان( هادی) و مجید  نزدیک به  یکسال در  شرکت پوششی که در تهران پارس ایجاد کرده بودم  بطور روزانه تماس داشتم و این شرکت عملا به  مرکز ارتباطی داخل و خارج مبدل شد و یا  به اصلاح پاتوق رهبری چریک ها  در ان روز ها شده بود

 

تصویر
Image removed.

 

تصویر
Image removed.

 

تصویر
Image removed.

در تابستان سال ۵۷ توسط مرکزیت 3 نفره ، ارگانی بنام شورای سیاسی مرکب از مجید عبدالرحیم پور، رضا غیرایی، مهدی فتاپور، هادی میرمؤید، علیرضا اکبری و اکبر دوستدار تشکیل شد. این ارگان مسئولیت تصمیم گیری در رابطه با سیاست ها و صدور اطلاعیه ها و بیانیه های سازمان را برعهده داشت.

و همچنین چند ماه قبل از انقلاب تیمی با شرکت فرخ نگهدار، علیرضا اکبری و بعدتر جمشید طاهری پور و برای مدتی بهروز خلیق تشکیل شد. موضع‏گیری‏های سازمان در چند ماه آخر قبل از انقلاب عمدتا توسط فرخ نگهدار تنظیم و در این تیم آماده شده و انتشار می یافتند.

سازمان  از همان ابتدا   با یک تناقصی مواجه شد  در حالی که در اولین شماره نشریه کار شعار نابود باد امیریالیسم و نوکرانش و برقرار باد حاکمیت خلق  با حروف درشت طزح شده بود .  

 اما این  آخوندهای حاکم بودند که   هیج گونه حقی برای مبارزان دگر اندیش قایل نبودند. تقریبا همه  تجمع ها و سخنرانی ها   مستفل از حاکمیت از همان آغاز مورد حمله چماق داران حزب الله ای قرار می گرفت. زنان مخالف حجاب اجباری قبل از همه ؛  خطر فاشیسم مذهبی را درک می کردند بگذارید یک فاکت مشخصی را برایتان باز کنم:

 

 روزی _خانمی  سانتیمانتال Sentimentalism که هیج شباهتی به زنان هودار چریک ها نداشت با یک سگ کوچلو وارد اتاق تداراکات که من انجا نشسته بودم  شد و11 هزار تومان(1600 دلار) بعنوان کمک مالی گذاشت روی میزم وگفت بیشتر در باره زنان بنویسید  

منهم با خوشحالی پاسخ مثبت دادم ولی واقعیت این بود که ما ها هنوز خطری که این زن که داشت _احساس نمی کردیم

 

رفراندم جمهوری اسلامی : خمینی نفی سلطنت را مترادف با اثبات جمهوری اسلامی اعلام کرد. مهندس بازرگان و مجاهدین پیشنهاد جمهوری دمکراتیک اسلامی را طرح کردند که مورد پذیرش قرار نگرفت و جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر ونه یک کلمه کمتر 

_   عدم شرکت  سازمان چریک ها دررفراندم جمهوری اسلامی یکی از بهترین موضع گیری ها بود که  تاریخی شد. این سازمان تنها سازمان سراسری سیاسی بود که به رفراندم خمینی گفت نه ؛

 

_ از این رو سازمان ؛ تنها تشکیلاتی در اردوی انقلابی ها  بود که موضعی اپوزیسیونی در  مقابل جمهوری اسلامی و خمینی قرار گرفت 

در حالی که خمینی نقشه تضعیف ارتش و تقویت نیروهای نظامی موازی را داشت  متاسفانه ما هم با شعار  انحال ارتش و پلیس و تسلیح توده ها و تشکیل ارتش خلقی و شوراهای کارگری و دهقانی  به این تقشه خمینی کمک کردیم

 

_  در خصوص اعدام ها :ما همه گروههای انقلابی از مذهبی تا مارکسیست هیج اعتنایی به حقوق انسانی متهمان نداشتیم . نه تنها اعدام  وابستگاه به نظام پادشاهی را محکوم نکردیم بلکه به دولت موقت بازرگان را هم سرزنش می کردیم دیم  که چرا   به اعدام ها اعراض می کند . هر چند در فایل صوتی ازمهدی بازرگان  باقی مانده است او مخالف همه اعدام نیست فقط افراط گری  در این خصوص را محکوم می کند 

 

__

«تماس» فریدون فرخزاد با ستاد چریک های فدایی 

در اردیبشهت 58 کار گاه هنر یک آگهی تبلیغی در روزنامه کیهان منتشر کرد که در آن از هنرمندان کشور می خواست که به ستاد چریک ها آمده و برای همکاری با آنان تماس گیرند.

روز بعد از آگهی تبلیغی من و هادی در اتاق تدارکات نشسته بودیم که فریدون فرخزاد وارد ستاد شد و سراغ کارگاه هنر را گرفت و مطرح کرد که حاضر است که با کارگاه هنر همکاری نماید ....یکی از اتاق کارگاه هنر  پس از چند دقیقه نزد هادی آمد و در خواست همکاری فریدون را با او در میان گذاشت که نا گهان هادی بر افر وخته شد و چهره اش از عصبانیت سرخ شد ه بود و خطاب به او  گفت :« فورا این بچه قرتی،... از ستاد بیرون می اندازی ......»

راستش با برخورد افراطی هادی همه ما جا خوردیم ، هر چند در مجموع دید مثبتی به  فریدون  فرخزاد نداشتیم ... شو منی که در تلویزیون شاه برنامه اجرا می کرد و به یک همجنس گرا در بین مردم مشهور بود... چگونه می توانست با چریک ها همکار کند ... غافل از این که فریدون ازاده ای چپگرا و جز معدود مارکس شناسان ایرانی بود ،........سر انجام کار گاه هنر از ترس هادی کوتاه آمد و فریدون را دست بسر کرد.

 گفته می شود که فریدون فرخزاد پس از کشته شدن حمید اشرف با دسته گلی به دیدار مادر حمید اشرف رفت و برای این دیدار بازداشت و پس از کتک و دشنام و تهدید می شود..!
 

 چریک فدایی  احمد غلامیان( هادی) و فریدون فرخزاد هر دو بدست مزدوران جمهوری اسلامی کشته شدند ولی فریدون فرخزاد جاودانه شد ومن و ما چپی شرمنده از آن همه پیشداوری نادرست در باره فریدون فرخزاد !

 


 

جنگ اول گنبد و ماموریت من 

اگر مسلمانان  هودار شیعه خمینی از حاکمیت اخوندی بسیار  خوشحال بودند ؛ مناطق سنی نشین بشدت نگران آینده خود بودند  نگاه کنید در عرض دو هفته چه جابجایی سیاسی در بین ترکمن افتاد بود و چرا در گنید و سندیج در همان اوایل سقوط شاه  جنگ شد

  در بیستم بهمن 57 یعنی دو روز قبل از انقلاب وابستگان به  نظام پادشاهی به طرفداری از شاه و قانون اساسی  در شهر گنید برپا کردند که در ان حدودا 20000 نفر( که عمدتا  ترکمن) ،  شرکت کرده بودند . اما بعد از  دو هفته  از انجا که اکثر روشنفکران ترکمن هوادار چریک های فدایی بودند فضای سیاسی بکلی تغییر می کند .

 کانون  فرهنگی سیاسی خلق ترکمن و  سپس شورای دهقانی و ستاد مرکزی شورا ها   در 25 اسفند 57 تشکیل می شود و زمین های بالای  50 هکتار  بین اهالی  تقسیم می شود . این اقدامات و تشکل های به وجود آمده  نوعی  نطفه حاکمیت محلی بود. دو هفته از موجدیت کانون   نگذشته بود که جنگ اول گنبد آغاز شد. 

خمینی و حامیان او نمی توانستند تمایلات اپوزیسیونی مستقل از حکومت در ترکمن صحرا  را تحمل کنند. آنان  نشان دادند برای هیج کس؛  حتی سازش کار ترین  دولت در تاریخ ایران یعنی دولت بازرگان هم تحملی وجود نداشت و بازرگان پس از  ۹ ماه  مجبور به استعفا می شود.  بنابراین قابل پیشبینی بود که در گیری ها در گنبد و کردستان آغاز خواهد شد

منطقه بشدت نظامی می شود .  از آنجا که مازندرانی بودم ؛ ماموریت یافتم که دستگاه بی هوشی همراه با  متخصص بی  هوشی را به منطقه جنگی که از سوی کمیته ها  هودار خمینی محاصره شده بودند؛ برسانم. جاده ساری بسوی گنبد بشدت مراقبت می شد و ایست بازرسی های زیادی بر پا شده بود. نامه جعلی از کمیته طالقانی را بهمراه داشتم و خودم از هوداران او جازدیم .در ایست بازرسی ساری  ؛ کمیته چی ها بسیار خوشحال شدند و ما را  بطرف گرگان اسکورت کردند که دیگر ایست بازرسی ها جلوی  ما را نگیرند .حرکت کردیم لیست بازرسی را رد کردیم و هم قبل گرگان به جاده ای در سمت چپ بسوی مناطق ازاد شده ترکمن ها رسدیم؛ وسال را تحویل دادم و دو روز بعد از راه دیگر به سوی تهران بازگشتم

 

خانه تیمی من در مجیدیه تهران لورفت

تصویر
Image removed.

 

_    همانطور که گفتم ؛ خانه تیمی اسکلت اصلی سازمان چریک های فدایی بود و پس از انقلاب  خانه های  مخفی و تیمی حفظ شد . 

 من دو تا خانه مخفی در تهران داشتم - یکی خانه (تکی)  در تهران پارس ودیگری خانه تیمی که  با دو نفر دیگر  بنام های سوسن نصیری و مسلم باقری  در مجیدیه تهران 

 اکثر شب ها به خانه تکی می رفتم و برخی شب ها هم به خانه تیمی که در واقع انبار اسلحه و پول سازمان  شده بود_  می رفتم . 

در اول  تیر 58 شبی با یک وانت  روزنامه کار از مرکز انتشارات  گرفته به مرکز توضیح روزنامه   بردم و  پس از  بسمت خانه تیمی رفتم.

ساعت  12 شب بود که به مجیدیه رسیدم. خانه یک طبقه  داشت ؛ چشمم به پشت بام خانه افتاد که در ان تاریکی کله ادم ها را می شد دید که  دیده بودم که  درازکش کشیده بودند ؛ اول فکر کردم که دچار توهم شدم و این کله ها واقعی نیست .  به محض اینکه از ماشین پیاده شدم ؛ ناگهان حدود 50  تا کمیته چی اسلحه به دست مرا محاصره کرده و  سلاح ها را  در حالی که بسوی من نشانه گرفته بودند  ازازمن  پرسیدند:" اینجا زندگی می کنی ؟؛ با خونسردی عجیبی  گفتم خیر اینجا زندگی نمی کنم ؛ به شک افتاده بودند بعد برای اطمینان که  صاحبخانه را کت بسته به طرف من  آوردند و او گفت ایشان دایی ان  زن و شوهراست . چشم هایم را بستند مرا بسوی نقطه نامعلومی بردند..  روزبعد روزنامه ها با تیتر درشت نوشتند: یک انبار بزرگ اسلحه با 240 قبضه کلاشینکف و یک جبعه کلتو مقداری زیاد دلار  کشف شد  .بقیه داستان در برنامه بعدی

بخش اول :  سفر به تاشکند , تعقيب - مراقبت ؛ داستان فرار بزرگ _ چگونه 57 تی ها را قضاوت کنیم؟

بخش دوم : دستمایه ای برای پژوهشگران بی غرض و مرض؛ تشکیلات مخفی در شرایط اختناق عمر درازی ندارد

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

انتشار از:

کیانوش توکلی
برگرفته از:
ایرانگلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید