رفتن به محتوای اصلی

فردا را نمی توان حدس زد!

فردا را نمی توان حدس زد!

آقای بهزاد،

آقای کیانوش، من یکی از نویسندگان سایت هستم. با دیدن آی پی افراد برای شما یکی دیگه نام مستعار امر بی معنایی هست و می توانید به هویت آنها پی ببرید پس کسی که با نام مستعار آن کامنت را گذاشته حتما با شما آشناست. اما از اینکه از دیدن یک کامنت احساس تحقیر کردید خوشحالم. آری حق با شماست. اینکه زحمات آدم را و حس مسئولیت آدم را هر بی سروپایی از راه برسد به تمسخر و نیشخند بکشد درد آور است.اگر شما تاکنون عکس العمل نشان نداده اید از این رو بوده که نظری را ابراز نکرده اید که با آن برخورد بشود و سراپای تان را به گند بکشند تا بفهمید دیگران چقدر از این توهینها عذاب می کشند. آری، تیراژ سایت بالا رفته.. همانگونه که تیراژ اتاق دکتر سکویی و شوی ترایب بالا میرود. میخواهم هفتاد سال سیاه چنین تیراژهایی بالا نرود. افراد جدید می آیند اینجا که به گه کشیده شدن این و آن را تماشا کنند. امیدوارم دوستان همکاری کنند که شما را نیز گه گاه در این به گه کشیده شدن شریک کنیم. حیفه که فقط تماشا کنید

آیدین تبریزی

آقای بهزاد،

درست است که عده ای در این سایت با سوء استفاده از آزادی بیان نهایت لودگی و بی ادبی خود را به نمایش می گذارند ولی مطمئن باشید که خواننده بسیار باهوش و نکته سنج است و بدرستی تشخیص می دهد که چه کسی حرفی برای گفتن دارد و چه کسی به دلیل کم آوردن به لودگی و فحاشی روی می آورد. آنها نه تنها من و شمای نویسنده را بی آبرو نمی کنند بلکه خود و خط فکری خودشان را بی آبرو می کنند که کارشان از بی منطقی به مجادله چاله میدانی رسیده است! این حرفها را باید نشنیده گرفت. شما ایران گلوبال را با دیگر سایتهای مدعی تراز اول بودن مقایسه کنید، ایران گلوبال همچون رودخانه ای همیشه جوشان و خروشان است که تقابل اندیشه هر آن در گوشه ای از آن به چشم می خورد و هر زمان در مورد موضوعی بحثی جدی برقرار است، هرچند گاهی از شکل طبیعی خارج می شود و جنبه کل کل به خود می گیرد ولی آن همه زنده و شاداب بودن ارزش آن را دارد که در مقابل این خس و خاشاک هم تسامح به خرج داد. اما آن سایتهای دیگر همچون مردابی هستند که بوی دلمردگی و بی تحرکی آنها هر خواننده ای را که یکبار طعم این طراوت و شادابی را چشیده باشد، کم حوصله می کند!

این آزادی موجود در ایران گلوبال قدرت تحمل همه ما را بالا برده است و این برای رسیدن به دموکراسی واقعی بسیار لازم است. وقتی من بحث آقای محسن کردی با آقای شیرازی را در مورد نظر پورپیرار در مورد ناتمام بودن تخت جمشید و پوریم نگاه می کنم واقعا لذت می برم. همان آقای کردی که وقتی اولین بار من تابوی این موضوع را در ایران گلوبال شکستم، چنان خشم آلود بود که می گفت بروید کامیونهایتان را پر از مواد منفجره کنید و اسلحه هایتان را بردارید تا تکلیفمان در میدان جنگ تعیین شود!، با چنان متانت و مدارایی بحث را به شکل منطقی آن پیش می برد که در نگاه اول باور نکردنی به نظر می رسد ولی حقیقت دارد. اینها بی تردید نتیجه آن بحث سنگینی است که قبلا در این زمینه در ایران گلوبال مطرح شد. آیا می دانید شکستن این تابوها و این حساسیتهای بی مورد، چقدر ارزش دارد؟ آیا می دانید که فقط همین تقدس های ساختگی می تواند کشوری را به خاک و خون بکشد؟ اما اگر فضا برای بحث و مجادله باز باشد، و همین حرفهای حساسیت برانگیز نیز مطرح شود، به تدریج هر دو طرف خواهند فهمید که با مطرح شدن این حرفها آسمان به زمین نمی آید!

محسن کردی

آه... آیدین جان.. کیفین؟ اوغلان جان برو یک نگاهی به کامنتهای خودت در آن دوران بیانداز بعد قضاوت کن. درست است، شاید من به شما گفتم بروید و اسلحه بردارید و کامیونهای تان را از مواد مفجره پر کنید اما مسلما در پاسخ آیدین امروز نبود که چنین گفتم. اگر آیدین آن زمان نیز مثل شیرازی کمی متانت داشت، چنان پاسخی نمی گرفت. شما و ساولان و یکی دوتا دیگه بجای طرح مطالبات تان و دادخواهی، تبر و داس برداشته بودید به جان فرهنگ و ادبیات و هر چیز ارزشمند دیگر این جامعه داشتید ریشه آن را میزدید! طبیعی بود که جلوی شما باید ایستاد. اگر توپ و تفنگ را مثال نمیزدم متوجه نمیشدید که تا چه حد سخن شما در معنی بی حقوقی مردمان فارس زبان بود. شما آنگاه دست برداشتید که در یوتوب دیدید که رضاشاه با آتاتورک به زبان ترکی سخن می گوید.

مزدک

سیه چرده مردی که با شیر بز و بادامی می ساخت تا نه تنها انسانیت را به انگیسی مغرور وجنایتکار و تجاوزگر وستمگر کسی که نمیتوانست موجودی را جز انگیسی انسان فرض کند بیاموزد بلکه انسان افتاده و تحقیر شده هندی (شرقی) را انگیزشی برای بر خاستن و به عقل و توان خویش ایمان اوردن بخشد!انسانی که بر نابرابریها و بی عدالتیها خروشید و با ستمگران و تجاوزکاران دراویخت بدون اینکه کینه ای از این جنایت پیشه گان در دل انباشته کند!تحقیر خود و همنوعانش را سلاحی برنده برای برانداختن نطام ظالمانه و طبقاطی بکار گرفت!بدون ترس از تحقیر و شکنجه و مرگ به آزاد بودن و رهایی از بند لبیک گفت و بر نابرابری و بربریت بنام تمدن نه گفت! روحش شاد و راهش مستدام باد!

شیرازی

آقای کردی عزیز با سلام و عرض پوزش بخاطر مزاحمت فراوان

1 – همانطور که میدانید آقای پورپیرار قبلاً بر کتاب «از زبان داریوش" ترجمه پرویز رجبی مقدمه نوشته و از او تمجید کرده و اگر قصد توجیه نظر خود داشته باشد باید بدنبال مدارک و دلایلی برای نوشته قبلی باشد . همچنین وی قبلاً عضو حزب توده بوده و اصولاً امروز باید همانند بقیه اعضا و طرفداران حزب توده از سیاستهای طیف هاشمی رفسنجانی حمایت میکرد که ابداً چنین نیست حتی از سه سال پیش برای انتشار کتابهای وی مجوز داده نمیشود و وبلاگش مرتب فیلتر میشود . بنابر این متهم کردن او به «جانبداری" چندان صحیح بنظر نمی رسد .

2- در مورد دشمنی او با تاریخ ایران نیز گفتنی است که به عقیده ایشان ، تاریخ ایران به هفت هزار سال قبل بر میگردد و تا زمان هخامنشیان از تمدن بسیار والا و پیشرفته ای برخوردار بوده و این ادعا را در کتابها و نوشته های خود بکرات تکرار نموده است . در مورد زبان فارسی هم ایشان خود جد اندر جد تهرانی و فارس زبان است بنا بر این دشمنی با زبان فارسی مترادف میشود با دشمنی با خود که چندان معتبر نیست .

3 – با عرض معذرت ، بنده نگفتم که ما باید بخاطر جرم پدران مان شرمنده باشیم ، من هم با شما همعقیده هستم که «اگر سرزنش و نفرتی هست به اعمال انجام شده توسط فرمانروایان یا دستکم مردمان وحشی دورانی کهن است نه امروز" .

4- شما بهتر از من میدانید که تورات چندین کتاب است که کتابهای لحمیا و اشعیا و استر و ... به موسی پیامبر مربوط نیست و در حقیقت تاریخ یهود است که توسط مولفانی جون «لحمیا" و «استر" ... نوشته شده است .

در "کتاب استر" به کشتن 75000 نفر تصریح شده است که البته همچنانکه شما فرموده اید نمیتواند رقم درستی باشد ، اما اصل مساله کشتار را تایید میکند . در عین حال یهودیان امروز هم واقعه «پوریم" را نفی نمیکنند و از آن بعنوان «عید پوریم" یاد میکنند و همه ساله در روز دوازدهم «ادار" که مقارن با دوم فروردین است آن را جشن میگیرند . استاد گرامی ، بنظر من نمیتوان آن قسمتهایی را که مثلاً از کوروش تمجید کرده صحیح بدانیم و آن قسمتهایی که به کشتار مخالفان اشاره داشته «گزاف" محسوب کنیم .

5- استاد محترم ، من با شما همعقیده هستم که من و من نوعی بخاطر «پوریم" به صورت یهودیان «تف" نمی اندازیم ، اما اگر وقوع این قتل عام در افکار عمومی دنیا برملا شده بود ، در آنصورت یهودیان نمیتوانستند با مظلوم نمایی حمایت افکار عمومی دنیا را جلب کنند و به این حد از تسلط بر جهان موفق شوند . شما خوب میدانید که امروزه قسمت عمده سرمایه های جهان در دست یهودیان است و آنها با این سرمایه های عظیم در سیاستهای دولتهای دنیا و خصوصاً آمریکا تاثیر میگذارند . به همین سبب سرپوش گذاشتن بر قتل عام پوریم قابل توجیه بنظر می رسد . اینکه مورخ بزرگی چون «ویل دورانت" و «توین بی" تمام زوایای تاریخ جهان را زیر ذره بین گذاشته اند ، اما در مورد واقعه «پوریم" نفیاً و اثباتاً کوچکترین اشاره ای ننموده اند آیا شبهه انگیز بنظر نمی رسد ؟ در مورد وقایع تاریخی معاصر ، از جمله کودتای 28 مرداد بین مورخان و تحلیلگران سیاسی اختلاف نظر های فاحش وجود دارد ، در مورد وقایع جنگ جهانی دوم که مربوط به حدود شصت سال پیش است ، مورخان اختلاف نظر دارند اما در مورد تاریخ ایران از زمان هخامنشیان تا صفویه کوچکترین اختلاف نظر دیده نمیشود . شما این پدیده را عجیب نمی دانید ؟ امید راهنمایی دارم .

ادامه2)

6- چناب دکتر کردی عزیز ، بازسازی و تعمیرات با نیمه تمام ماندن یک بنای «سنگی" خیلی فرق دارد . اگر در آن فیلم به دیوار محوطه توجه بفرمایید ، «عدم اتمام" کار کاملاً مشخص است . یا در یکی از دروازه ها ، یک پاشنه درب کامل است و پاشنه دیگر اصلاً وجود ندارد . نقش اندازی کنار پله ها ناتمام است و آنهم بگونه ای که به هیچوجه نمیتوان گفت بعلت مثلاً هزینه زیاد از ادامه کار منصرف شده اند . از طرف دیگر بعداز یونانی ها ، پانصد سال اشکانیان و اگر اشتباه نکنم دویست سال ساسانیان بر ایران حکومت کرده اند ، بنا بر این آنها هم کاخ نیمه تمام را تکمیل نکرده اند تا مقر فرمانروایی خود قرار بدهند و آنهم در حالی است که هیچ بنای حکومتی دیگری از آنها بر جای نمانده است که بگوییم منطقه شیراز را نپسندیده اند و مثلاً در مشهد برای خودشان کاخ ساخته اند . حقیقتاً من مانده ام و نمیدانم چه جوابی به این سوالات بدهم .

7- در مورد «تحریک خشایارشا بوسیله استر" همچنانکه قبلاً بعرض رسید ، این ، گفته پورپیرار نیست ، ادعای «کتاب استر" تورات است . پورپیرار با استناد به کتیبه بیستون که بیانگر قیام سی ملت بر علیه داریوش است ، معتقد است که یهودیان و خشایارشا بخاطر خیزش همگانی ملتها به وحشت می افتند که مبادا شکست بخورند و از اسارت بابل رها شوند و به اسارت ملتهای ایرانی در آیند و در نتیجه تصمیم میگیرند در یک شبیخون همه مخالفان (30 ملت شورش کرده) را به قتل برسانند و در نهایت پس از اجرای قتل عام ، یهودیان به اورشلیم و هخامنشیان به «سرزمین خزران" که خاستگاه آنها بوده مراجعت می کنند . بدین ترتیب ایران خالی از سکنه میشود .

- البته بنا به نوشته پورپیرار ، بعد از آنکه ایران خالی از سکنه شده ، تعدادی از یونانیان بدنبال تصرف آتن بدست رومیها فرار کرده و در ترکیه و عراق و اردن و ایران کنونی سکونت نموده اند و آثاری که در پاسارگاد و نقش رستم باقی مانده و همچنین سکه های موسوم به اشکانی که به زبان و خط یونانی و نقش خدایان یونانی است متعلق به آنان است که بعداز آزادی آتن به سرزمینهای خود بازگشته اند و پس از ظهور اسلام و ریختن خوف و ترس ناشی از خرافات که سرزمین ایران را احتمالاً طلسم شده می پنداشته اند ، مهاجرت به سرزمین ایران کنونی آغاز میشود .

9- نمیدانم از مطالب جدید ایشان که در وبلاگ «حق و صبر" موجود است اطلاع دارید یا خیر ، در مطلب شماره 134 که همین یکی دوروز پیش نصب شده 78 مورد امام زاده در نقاط مختلف ایران را معرفی کرده که بنای آنها به سبک کلیسا های مسیحی ساخته شده و بعبارت دیگر تعلق آنها به اسلام را زیر سوال برده است . به همین سبب و مطالب متعددی که در تنقید از مسئولان جمهوری اسلامی نوشته ، چسباندن او به نظام نیز کار منطقی نخواهد بود چه رسد به احمدی نژاد . در هر صورت امیدوارم با استدلال و اسناد معتبری که از سوی جنابعالی و سایر ایرانیان فرهیخته ارائه میشود اولاً دروغهای احتمالی در تاریخ ایران پالایش شود و ثانیاً جای سوء استفاده برای مغرضان و دشمنان ایران باقی نماند . موفق و شادکام باشید .

5 – بنظر حقیر ، اینکه آن پژوهشگران کودن بوده باشند یا نابغه ، تغییری در اصل موضوع یعنی نیمه تمام بودن بنای تخت جمشید ایجاد نمیکند . پورپیرار با دلایلی از جمله دعوت به مشاهده نواقص اساسی بنا که امروزه نیز پابرجاست مدعی نیمه تمام رها شدن است و از دانشمندان و مورخان ایرانی و حتی آمریکایی و اروپایی انتظار میرود با دلایل روشن و بدون زیر سوال بردن شخصیت یا سوابق زندگی سیاسی و مدرک تحصیلی و ... که هیچ ربطی به صحت یا سقم ادعاهای وی ندارند از تاریخی که بعنوان تاریخ ایران باستان معرفی نموده اند دفاع نمایند و اگر قابل دفاع نیست ، که امیدوارم چنین نباشد ، به حقیقت گردن نهند و کتابهای درسی را بر اساس حقیقت وقایع تاریخی اصلاح کنند .

6 – من تا حدودی با نوشته های آقای پورپیرار آشنایی دارم ، ایشان نه تنها یهودیان امروز را مورد محاکمه قرار نمیدهند ، حتی در جایی که اکنون بخاطر ندارم گفته بودند که یهودیان بخاطر منافع ملی خود و رهایی از اسارت یهود ، کار درستی انجام داده اند و از دید ایشان متهم ردیف اول ، مورخان و باستان شناسان و خاور شناسان غربی هستند که یا ندانسته دروغی را بعنوان تاریخ به ملتهای شرق میانه تحویل داده اند

ا حمد از ايران

هشدار مشاور امنیتی دولت خاتمی نسبت به فروپاشی رژیم

علی ربیعی، مشاور امنیتی دولت خاتمی طی مطلبی در سایتی بنام "پنج صبح" با عنوان "اشتباه پهلوي را تكرار نكنيد"، به سران رژیم نسبت به فروپاشی جمهوری اسلامی هشدار داد.

سایت مزبور نوشت ربیعی با انتقاد از برنامه های اقتصادي دولت نهم در مورد نحوه استفاده از درآمد نفت و شعار پول نفت بر سرسفره هاي مردم هشدار داد و گفت درآمد نفت باید در سرمایه گذاری های بنیادین و برای كارهاي تولیدي وعمراني استفاده شود، در غيراين صورت واردات برای مصرف تنها منجر به رشد فرهنگ مصرف گرایی و ترويج آن خواهد شد. وی با اشاره به تئوری "توقعات فزاینده" در عوامل شکل گیری انقلابها، خاطرنشان كرد ترویج مصرف گرایی تنها باعث افزایش توقع در توده ها خواهد شد و در حالی که میزان سرمایه و انرژی ملي ما ثابت است، توقعات مردم بالا می رود كه اين چرخه در نهایت باعث نارضایتی و فروپاشی می شود.

سیامک ایرانی

چرا مرغ های ِ همایونی یک پا دارند؟ (پاره ی ِ دوم)

جناب بابک، موضوع و موضع شما چیست جانم؟ و همزمان، چه ربطی به حزب مشروطه دارد موضوع مزدک بامدادن؟ و حتما توقع دارید من زرتشتی پاسخگوی طرح پرسمان شما نیز باشم. پس بگذارید موضع درنوشته در کامنت شما را روشن بیان کنم: ساسانیان به علت تن در ندادن به اصلاحات پیشنهاد شده از سوی مزدک شرایط ناخرسندی همگانی را تشدید کردند و در یک بزنگاه تاریخی، تسونامی صحرا بر کشور فرو ریخت و به علت بریدگی عاطفی و سیاسی توده ها با رژیم دینی موبدان، سپاهیان دشمن پیروز شدند. و همزمان، انوشیروان اصلن هم دادگر نبوده است، بلکه خیلی هم بیدادگر تشریف داشته است آن زرتشتی ذلیل مرده. بابک جان، بگذار از آخر آغاز کنیم و به اول برویم، به قول قدما، اندکی فن تاویل به جا آوریم:

عزیزم خلاف به عرضتان رسانده اند آقای مطهری، انوشیروان را دادگر نام نگذاشته اند چون خیلی آدم مهربان و شیعه پسندی بوده است، به عبارت دیگر، مفهوم دادگری در مورد انوشیروان به عدالت هیچ ربطی ندارد. داد در بافتار ساسانی اش یعنی قانون و نه عدالت. برای عدالت دو واژه ی اصلی وجود دارد، "پیمانگی" و "دادستان"، که دومی بسیار پیچیده است و معنی هائی چون فتوی، امر، و مورد دادگاهی (Gerichtsfall) را هم دارد، ولی پیمانگی معنی دقیق عدالت و تراز را دارد. انوشیروان را متون کهن به علت رفرمی که در قوانین به وجود آورد و قوانین ایرانزمین را با قوانین هند و روم باستان مقایسه کرد و نوآوری همه جانبه نمود، دادگر نامیده اند. بنابراین در این میان جای هیچ گونه شیعه بازی و کربلا کربلا کردنی نیست. ولی نکته ای که باید بر آن تاکید کرد، مفهومی ست که داد، یعنی قانون پادشاهان ساسانی در ادبیات پساتازش به خود می گیرد: عدالت! نزد جهان پساساسانی قانون و شیوه ی قانونگذاری ساسانی چنان جایگاه آرمانی و والائی یافت که مفهوم عدالت را به خود گرفت، موبدان هم که در این زمان درو شده بودند و دستشان نمی رسید تاریخ را جعل کنند!

این از این بابک عزیز، که بین این همه پیغمبر دست گذاشته ای رو جرجیس. در مورد داد و جایگاه اش در ایرانشهر مقاله ای مفصل نوشته ام، به نام "جهان از روزن تیسفون و جایگاه قانون در ایرانشهر" که می توانید آن را در اینجا بخوانید:

http://www.fravahr.org/spip.php?article208

*

اما در مورد ربط سرکوب مزدکیان با شکست ایران. آقا بر اساس کائوس تئوری اگر یک پروانه در چین بال بزند جرج بوش در کاخ سفید سرما می خورد، بنابر این، بی اثر دانستن آن جنبش در شکست ایرانیان نمی تواند منطقی باشد و این در حالیست که این شیوه ی نگاه کردن به تاریخ، جز بهانه ای یافتن برای شکست نیست. اگر ساسانیان یک و نیم قرن بعد از مزدک شکست نمی خوردند کل پرسش بی معنی می شد. اما تا کنون هیچ تاریخ نگار جدی ای چنین داوری ای که ذهن تواب زده ی ایرانی از این جنبش داشته است به جا نیاورده است. ذهن تواب زده دنبال پژوهش نیست، دنبال گشتن گناه نزد نیاکان خویش است و به تنها چیزی که فکر نمی کند نیز فلسفه ی سیاسی ست که حرفه ی بنده و موضوع بنیادین این مقاله هم است. بگذریم. شکست ایرانیان از اعراب یک شکست نظامی بود جانم. همانطور که شکست روم از اعراب یک شکست نظامی بود. اشتباه روم مسیحی اما در این بود که در حمله ی اعراب به ایران پشت اعراب ایستاد و بعد خود نیز از میان رفت. حال در این میان، موبدی به نام مزدک، که میان اهل فن دعواهای حل ناشدنی بر سر او و ابعاد خواسته های اش هست، چه نقشی داشته است، بسیار جای پرسش است و چه بسا هرگز نیز بر سر اش توافقی پدید نیاید.

اما آنچه که هیچ کس جدی اش نمی گیرد، تاثیر آن جنبش در شکست نظامی از اعراب است که در قصه نویسی های اسلامی به عمد خیلی کوچک و کم شمار جلوه داده شده اند تا پیروزی حق علیه باطل را موجه کنند. در صورتی که اینچنین نیست و جنگجویان عرب خیلی هم در غزوه ورزیده بودند و سنت جنگی دیرپائی داشتند. مسیحیان نیز که به کمک شان آمدند و شد آنچه که شد. حال هر اندازه که نیز دنبال فساد اخلاقی نزد شکست خورده بگردید و جنازه را این ور آن ور بکنید، کمکی به بالابُرد ِ قوه ی تجزیه و تحلیل شما نمی کند.

*

و اما در مورد موبدان. بابک جان کوتاه عرض می کنم و ارجاع ات می دهم به پژوهش های نوین از ویزهوفر تا گنولی. ویزهوفر به صراحت می گوید که باید از ایده ی اتحاد بین دین و سیاست نزد ساسانیان خداحافظی کنیم، با این حال، دلیل یزدانشناختی نمی آورد و به اشاره به فاکت های تاریخی که عدم این اتحاد را نشان میدهند بسنده می کند.

بنده برای نخستین بار نشان داده ام که دین و سیاست در ایران هرگز یکی نبوده است، و آن هم به دلایل ژرف یزدانشناختی. در همان مقاله ی تیسفون نیز به بخشی از این مهم پرداخته ام. کلا، یزدان شناسی زرتشتی بر این باور است که هنگامی که فرّ ِ دینی و فرّ ِ شهریاری با هم آمیخته شوند، پایان ِ جهان و دوران آمیختگی رسیده است و اهریمن کشته می شود و کل جهان در روشنائی بی پایان به آرامش ابدی و زندگی جاوید دست می یابد. دلیل اینکه جمشید نیز از وسط به دو نیم می شود، هم میهن عزیز، بر خلاف مزخرفاتی که جمالی از آستین اش دراورده است، درست از همین رو است: او فر پادشاهی داشت، و فر دینی را نیز می خواست تصاحب کند و از این طریق، پایان جهان را به جلو بیندازد. از همین رو از سوی اهریمن به دو نیم شد (اهریمن هنوز وقت مردن نداشت). این دو نیم شدن یعنی چه؟ یعنی دین و سیاست دوباره جدا شدند و چرخه ی هستی ادامه پیدا کرد!

بازگردیم به متن دینکرد که بنده محتوای آنرا برای شما توضیح دادم. در دینکرد گفته می شود که یکی شدن فر دینی با فر شاهی فقط و فقط از دست سوشیانت بر می آید و بس؛ جز سوشیانت هیچ تنابنده ای دارای چنین امکانی نیست. از این رو، یکی شدن بارگاه و آتشگاه از بنیاد ناشدنی ست و هرگز نیز در تاریخ ایران چنین چیزی نبوده است. کلا یک موبد زرتشتی و یا یک rishi ِ هندی به مخیله اش نیز خطور نمی کند شاه شود. و آن زبانزد اردشیر نیز که دین و شهریاری چون نگین اند و انگشتر و روشنفکران کلنگی آن را به نشانه ی آمیختگی دین و سیاست گرفته اند و مسلمانان نیز بهانه ای کرده اند برای توجیه خلیفه گری خودشان، از سوی یک زرتشتی ساسانی هرگز چنین فهمیده نمی شده است که امروز از سوی ما. برای آن زرتشتی کاملا مفهوم بود که اردشیر منظور اش چیست. دین و شهریاری، (نگاه کنید به حزبی در برابر تاریخ) بر اساس دینکرد هر دو سرچشمه شان در دانش است. یعنی هم بنیاد دین، و هم بنیاد پادشاهی بر دانش استوار است و به چیزی بیرون از خود ارجاع داده می شوند. این یعنی چه؟ یعنی دین و پادشاهی از طریق یک پل ِ ارتباطی و خارجی به نام دانش همیشه با یکدیگر در پیوند و ارتباط هستند. این همان چیزی ست که اردشیر زرتشتی به آن اشاره می کند و بارها نیز به طرق مختلف در دیگر متون کهن به آن اشاره شده است و در متن فلسفی دینکرد سوم تجزیه تحلیل شده است این مسئله. در باب برزویه ی طبیب هم این مسئله ی دانش-بنیادی ِ دین آمده است و متن سوریانی اش هم در دست و متنفر بزرگ، آقای دوستدار، که ادعا کرده اند آن بخش برزویه را خود ابن مقفع به آن افزوده است و از این طریق خواسته اند آن را استثنائی در تاریخ فکر ایران موید قاعده جلوه دهند، کاملا نادرست است و انبوهی از شواهد و گواهی در دست هست که خلاف نظر ایشان را ثابت می کنند:

دین در فلسفه ی ایرانشهری مستقیما از خرد و دانش برخاسته است و برای همین هم هست که در ایران، آن مفهوم ابراهیمی، یعنی گسست میان دانش و باور بی معنی ست. (حتا خود واژه ی باور یعنی انتخاب کردن، از ریشه ی ِ var!)

کانت در دوره ی آخر عمرش با آشنا شدن با زرتشت به این امر پی برد و واپسین کتاب اش را نیز می خواست با نام زرتشت مزین کند که پیش از چاپ اش مرد و کتاب و تیتر اش امروز در دست هستند. به هر حال بابک عزیز تاریخ فکر و اندیشه در ایرانزمین سر و ته دارد و چفت و بست اش آنقدر محکم است که حتا برای من ِ هوادار و دوستدار اش نیز که قاعدتا نباید جا بخورم، گاهی حیرت آور است. اگر در ذهن ما همه چیز به هم ریخته است، تقصیر تاریخ نیست، کوتاهی از مفسران دوریالی تاریخ است.

مزدک

تلاشها برای کودتای نظامی بر علیه پهلوی ها در ارتش شاهنشاهی!

جناب شیرازی تو یک دروغگوی مکاری چون شیرازی نیستی و یک پان ترکیست هستی!به دلایل زیر!

1.هیچ شیرازی اصیلی اینقدر که شما پان ترکیستها برای تخت جمشید گریه و زاری می کنید و اهمیت و حساسیت قایلید (البته از روی پستی و بدگهری نه خیرخواهی)نگرانی ندارد اگر تو شیراز از ده هزار نفر در مورد تخت جمشید سؤال کنید یک نفر هم پیدا نمی کنید که با این ذوق و شوق درباره تخت جمشید حرف بزند و اصلا اهمیتی بدهد!

2.مردم شیراز مردمی یا اهل دل و بزن و برقص وجشنند ویا امل مذهبی و بینابین هم ندارد!و در هر دوصورت به تخم مبارکشان هم نیست که تخت جمشید تمام شده بوده ویا نه و عرقشونو از همان محله های کلیمی می گیرند و کاری به پوریم و این مزخرفات هم ندارند و اصلا نمی دونند پوریم زنه یا مرد کاکا!

3.تخت جمشید یک جایگاه توریستی و منبع در آمدی برای شیراز و مرودشت و زرغون فارسه و کسی باید اجمق باشه که منافع خودشو با چند اراجیف پورپیرا و پان ترکیستها به خطر بندازه.

4.اگر کسانی هم حساسیتی نسبت به این موضوعات نشون میدن بیشتر شهرستانی هستند و بخاطر حس وطن دوستی و صداقت شون هست و اصلا به اراجیف کسی مثل پورپیرا اهمیتی نمی دهند.

و اما دوست شیاد!برو این دام بر دیگری نه ما ایرانی هستیم و تاریخ ما بکوری چشم شماها هم اینست که می بینید و احتیاجی هم به توجیه زنده مان خود نداریم! اگر شما مشکلی با زنده ماندن ما دارید بفرمایید خود چاره کار کنید!آقای پورپیرا هرچند که هرزه پیوند توده ای -آخوند است ولی باز هم بعنوان یک انسان حق دارد حرفش را بزند ولی این دلیلی نمیشود که ما اجازه بودنمان را از ایشان بگیریم

شیرازی

تلاشها برای کودتای نظامی بر علیه پهلوی ها در ارتش شاهنشاهی! آقای کردی عزیز با سلام و عرض پوزش بخاطر مزاحمت فراوان

1 – همانطور که میدانید آقای پورپیرار قبلاً بر کتاب «از زبان داریوش" ترجمه پرویز رجبی مقدمه نوشته و از او تمجید کرده و اگر قصد توجیه نظر خود داشته باشد باید بدنبال مدارک و دلایلی برای نوشته قبلی باشد . همچنین وی قبلاً عضو حزب توده بوده و اصولاً امروز باید همانند بقیه اعضا و طرفداران حزب توده از سیاستهای طیف هاشمی رفسنجانی حمایت میکرد که ابداً چنین نیست حتی از سه سال پیش برای انتشار کتابهای وی مجوز داده نمیشود و وبلاگش مرتب فیلتر میشود . بنابر این متهم کردن او به «جانبداری" چندان صحیح بنظر نمی رسد .

2- در مورد دشمنی او با تاریخ ایران نیز گفتنی است که به عقیده ایشان ، تاریخ ایران به هفت هزار سال قبل بر میگردد و تا زمان هخامنشیان از تمدن بسیار والا و پیشرفته ای برخوردار بوده و این ادعا را در کتابها و نوشته های خود بکرات تکرار نموده است . در مورد زبان فارسی هم ایشان خود جد اندر جد تهرانی و فارس زبان است بنا بر این دشمنی با زبان فارسی مترادف میشود با دشمنی با خود که چندان معتبر نیست .

3 – با عرض معذرت ، بنده نگفتم که ما باید بخاطر جرم پدران مان شرمنده باشیم ، من هم با شما همعقیده هستم که «اگر سرزنش و نفرتی هست به اعمال انجام شده توسط فرمانروایان یا دستکم مردمان وحشی دورانی کهن است نه امروز" .

4- شما بهتر از من میدانید که تورات چندین کتاب است که کتابهای لحمیا و اشعیا و استر و ... به موسی پیامبر مربوط نیست و در حقیقت تاریخ یهود است که توسط مولفانی جون «لحمیا" و «استر" ... نوشته شده است .

محسن کردی

تلاشها برای کودتای نظامی بر علیه پهلوی ها در ارتش شاهنشاهی!

جناب شیرازی، مقاله آقای ناصر کرمی با عنوان گفتگو با نشریه حزب کومله در بخش نویسندگان سایت هست. روی نام ایشان را کلیک کنید اولین مقاله. در آنجا پاسخ خود را داده ام. میماند بحثهای جدیدی که مطرح می فرمایید. اینکه چرا در مورد تاریخ ایران تا 60 سال پیش اختلافی نیست و از آن پس حتا بر سر 28 مرداد اختلافی وجود ندارد والله من هم دارم یواش یواش قانع میشم که کار کار یهودی هاست! سر نخ مسائل دست یهودی هاست که از همه مردم دنیا باهوش ترند. بقیه مردم دنیا همه از دم پپه و ساده دل هستند ما هم لابد یکی اش هستیم. خوشبحال شما که توسط پورپیرار راهنمایی شدید. اما یک سوال... اگر فرض بر این باشد که تاریخ ما تا 80 سال پیش را یهودی ها نوشته اند چرا که اختلافی بر سر آن نیست، خوب تاریخ بقیه جهان نیز همینگونه است. آیا شما مشکلی با جریان روی کار آمدن ناپلئون دارید؟ نقش تاریخ نویسان یهودی را در جریان انقلاب فرانسه چگونه ارزیابی می کنید؟ چه مقدارش پرورده ذهن یهودیان است؟ ماگناکارتای انگلیس؟ کشف قاره آمریکا؟ سفر مارکوپولو، جنگهای مسلمانان با سپاه ایران.. آیا اینها همه افسانه ساخت دست یهودیان است؟

جناب شیرازی.. یک نگاه به این جمله تان بیاندازید. خطاب به من مینویسید؛ " من با شما همعقیده هستم که من و من نوعی بخاطر «پوریم" به صورت یهودیان «تف" نمی اندازیم ، اما اگر وقوع این قتل عام در افکار عمومی دنیا برملا شده بود ، در آنصورت یهودیان نمیتوانستند با مظلوم نمایی حمایت افکار عمومی دنیا را جلب کنند و به این حد از تسلط بر جهان موفق شوند". خوب جناب شیرازی این که میشود همان تف انداختن به روی یهودی بخاطر گذشته؟؟ اگر این جریان برملا شود یهودیان نمیتوانستند مظلوم نمایی کنند یعنی اینکه ما بخاطر این گذشته به صورت آنها تف میانداختیم. یعنی اینکه ای یهودی، جنایات هیتلر به جنایتی که تو پوریم مرتکب شدی در!! آقای شیرازی، برادر، هموطن، این حرفها را برو به چندتا بچه های نادان حزب اللهی و بسیج مساجد توی در دهات ایران بگو که با دهانهای باز و هاج و واج تو را تماشا کنند. تازه.. اونها هم زبل شده اند. فیلم میان. شما جدی نگریشون. آنها در دل به ریش تو میخندند! جناب شیرازی میبخشید که چاک دهنم را باز می کنم اما من به کسی که حقیقت به این سادگی را میداند و آنرا انکار میکند احترامی ندارم که بگذارم.. من به هیچ تبهکاری احترام نمی گذارم. تو یک حزب اللهی کثیفی هستی که میخواهی صلحی در جهان نباشد. پورپیرا یکی از مهره های کثیف ضد یهود است که به دنبال راه انداختن جنگهای مذهبی جدید است.

شما ها دارید با این هزیان بافی ها زمینه به خطر انداختن صلح جهانی را فراهم میکنید اگرنه تاریخ ایران و تخت جمشید چه ربطی به یهود و اسرائیل دارد؟ یک سری افسانه های کتابهای دینی چه ربطی به سرمایه داری امروز دارد؟ یهودی فاقد سرزمین طبیعی بود که همواره اندوخته ای داشته باشد که بتواند خود را در مقابل ظلمهایی که در طول تاریخ مسیحی و مسلمان به او روا داشته و تحقیرهای فراوان نسبت به آنها میشده بیمه کند و با تغییر جهان در دوره رنسانس و رواج سرمایه داری بر سرمایه او افزوده شود. حقیقتش را بخواهید، من حالم گرفته میشود از اینکه روزی کشف کنم که سخنان پورپیرار در مورد ناتمام ماندن تخت جمشید حقیقت دارد اما اینکه ناتمام ماندن بنای تخت جمشید را به توطئه یهودیان نسبت بدهم یک امر غیر منطقی و ابلهانه است که عقلم نمیپذیرد. بقول شما یا دیگران در فلات ایران مردمانی با 7000 سال سابقه تمدن میزیستند. در چین و مصر نیز تمدن به 5000 سال میرسد. خوب حالا که چی؟ آمریکایی ها بروند خود را از سقف حلق آویز کنند که تاریخ شان بیش از 500 سال عمر ندارد؟ بیست یا سی هزار سال قبل که همه ماها در غارها زندگی میکردیم چه؟ لابد آنکه زود تر از درخت پایین آمد و زودتر دمش را از دست داد و چماق برداشت متمدن تر است!

حتا اگر واقعه پوریم حقیقت داشته باشد، حتا اگر دانشمندان یهودی چنین تقلبی کرده باشند، منافع ملی ایران دوستی و همکاری بسیار نزدیک بین ایران و اسرائیل را ایجاب می کند. ما و اسرائیلی ها منافع مشترک داریم، دشمنان مشترک داریم، اهداف مشترک داریم.

آسیبی که از عرب و مسلمان 1400 سال پیش تا به امروز صدام حسین و سعودی که بحرین را بلعید به ایرانیان رسیده هرگز و هرگز و هرگز از یک یهودی یا کشور اسرائیل به ما نرسیده است. شما این همه جنایات را که اینها بر علیه ما ایرانیان کرده اند کورید ببینید.. اما وقتی حتا یک نمونه از دشمنی یهود و اسرائیلی بر علیه ما ایرانیان نیافتید، رفته اید از افسانه های کتاب ها بهره بگیرید؟ کی را می خواهید گول بزنید؟ من حمله عرب و گرداندن آسیاب با خون مردمان کشورم را فراموش کنم و قربان صدقه عرب بروم اما با یهودی و اسرائیلی که هرگز و هرگز آسیبی به ما نرسانده بلکه همیشه دست دوستی و لبخندش به سوی ما دراز بوده دشمنی کنم؟ شما ها همه از دم مزدوران جمهوری اسلامی هستید و بهتر است که این بحث را با من ادامه ندهید چرا که پاسخ من همینهاست. ضمنا عنوان دکتر برای من بکار نبرید من دکتر نیستم. همان پروفسور محسن کردی کافیست.

حبیب تبریزیان

تغییر رئیس دانشگاه تهران

روزیکه این روضه خوان را به سمت رئیس اولین و بزرگترین دانشگاه ایران منصوب کردن، ایشان را دکتر عمیدی زنجانی ( دکترا در حدیث و روایت!!!) از حوزه علمیه !! معرفی کردند . و من در همان هنگام در یادداشتی در همین سایت نوشتم که او اکابر هم نرفته است و این واقعیتی است.

ولی درد ناک است که آنتن اپوزیسیون ما در این زمینه ها اساساً فاقد حساسیت است لذا اعتراضی را به این انتصاب بر نیانگیخت.

هدف ازانتصاب این آخوند اکابر نرفته به سمت دانشگاه تهران ، تحقیر و تنزل دادن جایگاه دانشگاه در جامعه ما و انتقام از موئسس آن بوده و هست.

ناصر کرمی

ما مدعی حذف کامل سانسوریم!

آقای شیرازی،

من فیلم ویدئویی پورپیرار و شما را ندیده ام و نخواهم دید، چون نمیخواهم شاهد اینهمه بی قانونی و بی فرهنگی و خودسری و آنارشیسم بی بند و بار بر اساس قشری گري بی پرنسیپ حتّی در نطام جمهوری اسلامی دیکتاتور و ضد حقوق بشر و ضد ایرانی، در کشوری بنام ایران باشم، چنین اعمالی تنها بر علیه ایرانیان نیست، بلکه بر علیه بشریّت و فرهنگ و تمدّن جهان امروز هست.

همانطور که خود شما اعتراف کرده اید پورپیرار و شما از تکنولوژی و رشته های فنّی و سایر علوم دیگر در ادبیّات گذشته و حال باستان شناسی و آرشیتکت هیچگونه اطلاعی ندارید، بنا بر این همین بهتر که شما بر سر چاهِ چمکران، به سینه زنی و زنجیر زنی برای رهبر انقلاب هم تبار خویش دعا و ثنا کنید و ایرانیان و فرهنگ گذشته و حال آنها را بحال خود بگذارید، از سویی نخبگان جامعهء مهندسین مکتبی رژیم شما که از این رشته ها سر در می آورند را به میدان بفرستید. بنای تخت جمشید در تمام کتب علمی مربوط به این عرصه از آنتیک تا امروز جهان به عنوان یک بنای تاریخی تمام شده که استیل خاص خودش را دارد ثبت و ضبط هست، شما اگر هم دو تا چشم سالم بی غرض میداشتید بعد از 2500 سال میتوانستید بخوبی این واقعیت را در آن خرابه ها ببینید،

عظمت سیاسی و کشورداری نمادین و اعتبار معماری تخت حمشید را میشود از همین سنگ پاره هایی که بقول شما ناتمام مانده میشود خواند و برداشت کرد، اگر شما با رهبر انقلابتان موفق شوید این سنگ ها را هم نابود کنید، نمونه هایی از این بنای تاریخی در موزه های مشهور دنیا هست و پلانهای آن در آرشیو کتابخانه های دانشگاهی و اماکن علمی دنیا نگهداری میشود، که نسلهای آیندهء ایران اگر غیرت داشته باشند این بنا را کلأ دوباره خواهند ساخت.

مگر شما نمیدانید که افسانهء "پوریم" در کلاس هشتم مدرسه های آلمان برای آشنایی با فرهنگ و جشنهای یهودیان تدریس میشود، چرا با برجسته کردن آن سطح اطلاعات نسبی کشوری مانند ایران را این چنین پائین می آورید، گیریم که در فرمانروایی خشایار شاه چند یهودی هم از اطاعت سر باز زده باشند، چه دلیلی داشت، که آقای "هَمان" رئیس دولت خشایار شاه بخواهد همهء یهودیان را از بین ببرد.

اگر خشایار شاه و همسر یهودیش إستر، رئیس دولت خود یعنی "آقای هَمان" و همدستان را به مرگ محکوم کرده است، رعایت عدالت و دمکراسی را کرده است، و این باعث افتخار ایرانیان هست. در این میان اگر هم 75 هزار نفر افسانه ای از هردو طرف از بین رفته اند مقصر اصلی هم رئیس دولت ایران میباشد، نه یهودیان. امّا این واقعه فقط در ناحیّه شوش پایتخت آن زمان بوده و به سایر نقاط دیگر ایران چه ربطی دارد که میگویید، هیچ موجود زنده ای در این سرزمین باقی نماند.

شما چرا به رابطهء کورش کبیر و یهودیان اشاره ای ندارید، که پس از رهایی بابل تعدادی از آنها که در ایران فرمان روایی شاه را بر گزیدند و در ایران ماندند بیشتر از آنهایی بود که راه اسرائیل را در پیش گرفتند. ایران پس از اسرائیل کشوری هست که شمار شهروندان یهودی آن در خاور میانه بشترین هست، آنهم در استان فارس و شهر شیراز. پیوند مردم اسرائیل و ایرانیان راستین ناگسستنی هست.

شما چرا به رژیم جمهوری اسلامی خودتان که در قرن بیست و یک، 350 هزار زن و مرد ایرانی را اعدام کرده است اشاره ای ندارید، شما چرا به هم تباران تُرک تبار خود که در قرن نوزده میلیونها ارمنی را از بین برد، اشاره ای نمیکنید، 20 میلیون کُرد را با کشت و کشتار خانه بدوش کرده است. چرا به چنگیز هم تبار خودتان که حتّی برادر خودش را سر برید و همه سپاه او را نابود کرد اشاره ای نمیکیند.

محسن کردی

صدور حکم اعدام به جرم نوشیدن مشروب الکلی

والله عقل هم در بی عقلی جوانان کشور ما حیران میماند! خوب جوان.. تو که میدانی شرب خمر شلاق و اعدام دارد چرا این کار را می کنی؟ برو حشیش بکش، تریاک بکش، هرویین بکش، اصلا چرا اینها؟ تازگی که شیشه آمده که میگن نشئگی اش صد برابر اینهاست و نه حرمت شرب خمر داره، نه شلاق داره و نه اعدام و به یکی دوسال نمیکشه از لذت نشئگی اش بدنت کرم میزاره و خودت گوشه خیابون میمیری. تو این همه نشئه جات را میگذاری میری شرب خمر میکنی که میلیاردها مردم جهان هم شرب خمر میکنند و چیزیشون نمیشه؟ چرا با این کارها برادران را برای شلاق و اعدامت به زحمت میاندازی؟ شماها کی میخواهید به راه راست بازگردید؟

مزدک

همه پرسی بزرگ ایرانیان 2008 آیا ما آمادگی پذیرش دمکراسی را داریم؟

دمکراسی احتیاج به آمادگی ندارد بلکه تفکریست که در یک جامعه بتدریج جا می افتد ومردم را وادار به رعایت آن می کند.مگر در این غرب که سیستمی نسبتا دمکراتیک است همه انسانها دمکراتند؟مسلما نه.بنابراین در ایران هم وقتی حکومتی دمکرات و سکولار و انسان و داد(قانون+عدالت+حق)استوار گردد حتی فاشیسترین تفکرات در این سیستم مجبور به رعایت دمکراسی و احترام به حقوق دیگرانند.زیرا سیستم به آنها اجازه تجاوز به مال و ناموس و حقوق دیگر انسانهارا نمی دهد.ولی درمورد دیدغرب نسبت به ایران و ایرانی اگر ملیونها از این پژوهشها هم نشان دهد که ایرانیان مردمانی سوپر دمکراتند تا ما رژیمی وحشی و اسلامی وانسان ستیز و ضد بشر و یهود ستیز داریم نه تنها آب در هاون کوبیدن است بلکه چنین تحقیقاتی بنفع رژیم خواهد بود تا به سود ایرانیان خارج از کشور!درثانی ایرانیان خارج از کشور اغلب از موقعیت بالایی در جوامعی که زندگی می کنند برخوردارند مسلما افرادی در این کشورها پیدا میشوند که یا بعلت نداشتن تعادل روانی یا از روی حسادت و یا رقابت و یا کوته فکری تعرضاتی میکنند ولی درمقابل آنچه ما بر سر بدبخت افغانی و یا عراقی و یا خارجیانیکه از کشورهای فقیر(نه غربی که ما نوعی تحقیر درمقابل غرب احساس میکنیم و این هیستری ضد غربی ما هم از اینجاست) به ایران پناه آورده اند آورده و می آوریم اصلا قابل مقایسه نیست!

مزدک

چرا مرغ های ِ همایونی یک پا دارند؟ (پاره ی ِ دوم)

سیا جان یک کامنت بدون ناسزا به جمالی وروشنفکران دیگر ایرانی که با شما همفکر نیستند بنویس.منهم چون میدانم از بس جمالی رو دوست داری اصلا با اینهمه مطالعه آثار ایشان را نمی خونی برات در زیر چند جمله ازش می آورم!

جام جم همان خرد بهمنیست وبهمن اصل همه اصلها و تخم خرد است.خرد بهمنی آمیخته با انسانهاست.این بهمن که به خرد است و جهان را میآفیند و سامان میدهد و می آراید هسته هستی هر انسانیست.

خردی که تابع ایمان باشد خرد بهمنی نیست.

جمشید با خرد بهمنی مدنیت را می آفریند.

موبدان زردشتی بهمن یا هومن را نخستین صادر از اهورامزداوحاجب و تابع اهورامزداساختند بدین سان اصالت را از بهمن =خرد گرفتند.

تخم همه تخمها و یا اصل همه اصلها آفریده اهورا مزداشد.

انداختن بهمن از اصالت گرفتن اصالت از خرد انسان بود.

بهمن این همانی با تخم خرد کیهان داشت واز آن خرد همه انسانها در جهان سرشته شده بود.

بدین سان استقلال و آزادی انسان وحکومت و جامعه بر گایه خرد بهمنی انسان محو ونابود ساخته شد.

نام بهمن بزمونه یا اصل بزم و خنده بود.بهمن اصل ناپیدای جهان در انسان بود که در خنده می اندیشید.0برپرفته از شهر خرد بجای شهر ایمان از م.جمالی.www.jamali.info

irani

پیشروی نظامیان به سوی قدرت سیاسی ادامه دارد تیتر مقاله

خيزهای نظامی که اکنون به سياست مسلط در جمهوری اسلامی تبديل شده و علاوه بر قوه مجريه، می رود تا قوه مقننه را هم زير نگين فرماندهان نظامی قرار دهد، خيزهائی قديمی است. انديشه و توهم "جنگ جنگ تا پيروزی"، "امروز کربلا، فردا قدس"، "جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم" و... که به جنگ فرسايشی 7 ساله انجاميد و به گفته هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه تهران يک هزار ميليارد دلار خسارت و ويرانی روی دست ايران گذاشت، همچنان به حيات و موجوديت خود در جمهوری اسلامی ادامه ميدهد. ديروز با مين و خمپاره و کاتيوشا، امروز با موشک و اتم و بالگرد و هواپيما. ديروز يک هزار ميليارد روی دست ملت ايران گذاشت، فردا را نمی توان حدس زد!

سیامک ایرانی

چرا مرغ های ِ همایونی یک پا دارند؟ (پاره ی ِ دوم)

مزدک جان، همانطور که گفتم اگر عالیجناب مینوی خرد هم بیاید پائین و به شما بگوید این مرد شارلاتان است، شما، تواب دو طبقه، نمی پذیرید؟ اگر ذره ای از منطق و بی طرفی در تو بود، دوست گرامی، با شواهدی که به شما نشان دادم، و با مقاله ای که در دست دارید و آدرس مقاله ای که در اینجا گذاشتم، نیم مثقال شک می کردی به درستی گفته های آن مرد ِ دروغ سخن. دروغ که می دانی، معنی فلسفی اش با معنی اخلاقی اش فرق می کند. جمالی هر دو نوع دروغ را در خود گرد آورده است. به هر حال این چیزهائی هم که در این کامنت گذاشته ای بر هیچ پایه و اساسی نیستند مزدک عزیز. می گویی نه، خود ات آزمایش کن: به جای بهمن بگذار اردیبهشت و به جای جمشید بگذار کیومرث. هیچ تغییری نمی کند. جمالی قصه می بافد مزدک عزیز. این هایی که این مرد می گوید نازلترین سطح از شعر ِ منثور است. موزهای هزیود به خودشان می بالیدند که هر موقع دوست داشته باشند دروغ می گویند و هر وقت دلشان بکشد راست. موزهایی که در گوش استاد شارلاتان تو دلی دلی می کنند جز دروغ چیزی تو روده هاشون نیست جانم، دریغ از یک کلام سخن راست و درست.

این آقا همه چیز را به همه چیز بطور دلخواه وصل می کند. چرا تو نکنی؟ من هم کمکت می کنم. آنچنان رنگ و آب علمی به اش می دهیم که شش تا لنگه ی جمالی انگشت به دهان حیران بمانند. مزدک جان، همه ی ایده های انسان دوستانه و عدالت طلبانه ی سوسیال الهی ت رو بنویس، دست به قلمت هم که بد نیست، بفرست برای من، من هم چهار تا بهمن و گوش اوروان و هوخشتره و مخلفات لا و لوش می ذارم و میدیم به خورد خلق الله، خلق الله به معنی واقعی کلمه. تازه افاضات سانسکریت و فرس باستان و اوستایی و پهلوی هم بهش اضافه می کنیم که ساختمونش چُخ محکم بشه. آقا تو چرت و پرت گفتنم می شه سلیقه به خرج داد، این مردک سلیقه هم ندارد.

*

و در مورد روشنفکران. مزدک جان، عزیزم. یک ذره به مغزت فشار بیار. آقا من وقتی از روشنفکر و یا روشنگر سخن می گم، از یک تیپ ِ اجتماعی حرف می زنم و نه از یک انسان واقعی. مثالی هم که برای نمونه از آخوندزاده (روشنگر) و یا آل احمد (روشنفکر) می آورم، مثال تیپیک است. چیزی به نام idealtype و یا "نمونه ی ِ آرمانی" ِ ماکس وبر به گوش ات نخورده است؟ آقا این چیزها مقدمات بحث است که اگر بنده بخواهم در هر مقاله آن ها را توضیح بدهم به مردم بر می خورد. همان آل احمد که در گوشدرازی رقیب نداشت، در اثر خود، سنگی بر گوری، به بنیادهای مردسالارانه ی خانواده می تازد و کاری عرضه می کند کارستان. تا که ذهن پهلوی ستیز و ضد آریامهری تو باز شود: هر روشنفکری روشنفکر نیست و نیست هر روشنگری روشنگر. آخر عزیزم آدم ها تاقار ماست نیستند که از سر تا پاشون یه کاسه باشه.

همون مثال دینکرد رو در مورد انسان به یاد بیار: āzād kām ud nē ēw-āhang

یعنی چی؟ یعنی انسان آزاد کام است و نیست تک بُعدی. یه چیزی سرشان می شده است آن فرزانگان ِ ایرانشهری ِ ذلیل مرده و سیمرغ ستیز. برو مزدک جان یک مقدار از تعصباتت کم کن، نذار اون عشقی که توت به انسان ها هست از طرف یک مشت شیاد قارت بشه. فلسفه ی ایرانشهری مثل همون تخت جمشیده، سترگ، در هم پیچیده، جهانی، انسان مدار، و در عین حال ظریف و تا آخرین زاویه حساب شده. یک مثقال احترام قائل شو برای 100 نسل از فیلسوفان و هنرمندان و شاعران کشورت، پیش از اینکه تسونامی صحرا همه چیز رو در هم بپیچه و از یه ملت بزرگ مشتی تواب بسازه. اون انسان ها، فکر کرده اند، و درست هم فکر کرده اند. نسل قبل از من که تخم دو زرده ی انقلاب رو گذاشت، یعنی حضرت عالی. نسل من خیلی حدت کند و بخت باهاش یار باشد، آن چیزهایی را که آن بزرگان گفته اند بفهمد و بازسازی کند. فلسفه، برخلاف ظاهر اش، کار گروهی ست.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید