رفتن به محتوای اصلی

زن در شعر شاملو

زن در شعر شاملو

در شعر "مه" (1332) می‌خوانیم:

در شولای مه پنهان،

به خانه می‌رسم. گل كو نمی‌داند.

مرا ناگاه در درگاه می‌بیند. به چشمش قطره اشكی بر لبش لبخند،

خواهد گفت:

بیابان را سراسر مه گرفته است ...

با خود فكر می‌كردم كه مه گر همچنان تا صبح می‌پایید

مردان جسور از خفیه‌گاه خود به دیدار عزیزان باز می‌گشتند

 ---------------------------------------------------------

نه در خیال كه رویاروی می‌بینم

سالیانی بارور را كه آغاز خواهم كرد

خاطره‌ام كه آبستن عشقی سرشار است

كیف مادر شدن را در خمیازه‌های انتظار طولانی

مكرر می‌كند.

 .........................................................

تو و اشتیاق پر صداقت تو

من و خانه مان

میزی و چراغی. آری

در مرگ آورترین لحظه انتظار

زندگی را در رویاهای خویش دنبال می‌گیرم؛

در رویاها

و در امیدهایم !

---------------------------------------------------------

نخست

دیر زمانی در او نگریستم

چندان كه چون نظر از وی بازگرفتم در پیرامون من

همه چیزی

با هیات او در آمده بود.

آن گاه دانستم كه مرا دیگر

از او

گریز نیست (شبانه)

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید