امروز تو را دیدم
امروز تو را دیدم
دیوانه شدم دیگر
من جز تو ندارم ، نه
شور دگری در سر
می گفت کسی در من :
" آهسته قدم بردار
چون عاشق او هستی
کوتاه شود دیدار "
در خلوت خوب باغ
از عشق سخن گفتی
حرف دل تنگت را
با چشم به من گفتی
امروز ....کنار تو
خوشبخت ترین بودم
در پیش غم دنیا
سر سخت ترین بودم
امروز ....کنار تو
من غرق در این رویا:
ای کاش که می شد کاش
هرگز نرسد فردا...
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
داریوش حاجبی
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید