رفتن به محتوای اصلی

اصلاحات زنده است، همه ما یک آرمان داریم

اصلاحات زنده است، همه ما یک آرمان داریم

می دانیم که شرط گام‌نهادن در میدان سیاست، گذر از امر تئوریک و محقق کردن ایده‌ها در تصویر عمل است. سیاستِ فاقد عمل، جز مشتی مدعیات تخیلی و محصور کردن خویش در زندان توهمات درون نخواهد بود

مهمتر اما بدون شناخت و تحقیق و تفکر، عملی از سَرِ معرفت حاصل نمی‌شود.

نگاه درون به بیرون در عرصه سیاست، امریست که فلسفة سیاسی در پی تحقق مطلوب آن بوده است. بر این اساس نگاه معرفت‌شناختی به عرصه سیاست با روح پراتیک یا همان عمل سیاسی متعارض نیست مگر این‌که ماهیت عملِ سیاسی را درک نکرده باشیم.

ماهیت عمل سیاسی را زمانی می توان شناخت که بتناسب زمان، فرهنگ سیاسی بر آمده از جمع مطلوب تفکر و عمل سیاسی نمود یافته باشد.

حال آیا این دو وجه از تصویر فکر و عمل سیاسی را ما در حرکت سبز می بینیم؟ به گمانم آری، و چه غلیظ، چونانکه شاید بتوان مدعای بی سابقه بودنش را داشت.

بگذارید ابعاد مسئله را روشن تر کنیم.

در شرایط یک دهه اخیر کشورمان، در عمل عاملان و نیروهای کنشگر سیاسی فرهنگی جریان اصلاحات ، به نسبت انقباض و انبساط شرایط می توانیم بازتاب حقیقی ذکر فوقانی را مشاهده نمائیم.

کوشش مستمری که از پس حماسه دوم خرداد رقم خورد و ایجاد فضای حداقلی که برای تحقیق و غور و تولید اندیشه سیاسی و تصحیح نگرش های معیوب سنتی به مقولات روز، ، جهت دفع مخاطراتی که انقباض ایدوئولوژیک حاکم می تواسنت آتی کشور را متاثر از آن سازد، نخستین ملزومه بسترسازی برای مصور کردن یک عمل سیاسی منسجم و هدفمند را، فراهم آورد و طی دوازده سال این فضای حداقلی که سیالیت اندیشه ها و افکار در آن به نسبت مشخص متحقق گشته بود، مقدمات تولد یک فرهنگ سیاسی جدید و به طبع آن یک جریان اجتماعی وسیع ، مقتدر، مصر و موکد را پشت جبهه اصلاح طلبان فراهم آمد و البته پس از فراز نشیب های فراوان، حکایت دفتر اصلاحات نه به سرانجام بل به فصلی نو که امروز در تحقق حرکت سبز ملت نمایان است، رسید.

بسیاری تا پیش از انتخابات اصلاحات و اصلاح طلبان را نیروهای مرده ای می دانستند که بخت اجتماعی حداقلی را نیز نزد جامعه ندارند. اما دیدیم که اینگونه نبود.

دوستانی که حامی تز مرگ اصلاحات بودند، شاید سهوا یا عامدا دیده بر این مهم بسته بودند که عمل سیاسی دوران اصلاحات صرفا در وجوه عرفی و رسمی عرصه سیاست تعریف نیافت بل خصیصه فرهنگ سازی از طریق تزریق اندیشه به بدنه نیروهای اجتماعی را در حرکت خود ملحوظ داشت و همین فرهنگ سامان یافته سیاسی متضمن زنده ماندن و مستعد ماندن و اکنون مقتدر ماندن جریان اصلاحات گشته است.

بوضوح می توان دریافت که از حیث اقتدار نظری که پشتوانه اساسی اقتدار عمل سیاسیست، جریان اصلاحات توفیق ویژه ای داشته و همین توفیق مبارک، سبب تجمیع استعداد سابقا راکد اجتماعی پشت خیمه اصلاحات گشته، چرا که هردو این مقولات یعنی اقتدار نظری و اقتدار عمل در حقیقت محصول، ماحصل خود هستند که همان فرهنگ سیاسی جدید است.

اصلاحات بواسطه اینکه نه یک جریان سیاسی بل یک فرهنگ مسلط سیاسی معقول، معتدل و مطلوب را تولید کرد، دارای چنین جایگاهی گشته و بدیل دیگری ندارد.

اصلاحات زنده است.

بی تردید اصلاحات و اصلاح طلبان نیز مانند هر مشی و جریان دیگر سیاسی، نه مشی شان و نه فعل و عملشان کمال مطلوب نیست و نقص های فراوان دارد.

عدم تلاش در جهت برقراری ارتباط ارگانیک با همه طبقات اجتماعی به شکل مشخص، محافظه کاری ها و مصلحت اندیشی های اغلب مضر و بسیاری دیگر از مصادیق.

اما همچنان مهمترین و منسجم ترین نیروی موثر سیاسی پیگیری مطالبات مسلوب ملت است.

هم اکنون عده ای در خارج از کشور در شیپورها روز و شب می دمند که تمام شد؟ وقت عبور از اصلاح طلبان موسوی ها و کروبی هاست، ما را به خیر اصلاح طلبان امید نیست، لطفا شر مرسانید.

گوئی خواب از سر پر خوری را تعبیر میکنند و چه با غلظت.

این نگاه که نه از دورن استعداد درونی جنبش بل اززبان طیفی از نیروهای شناخته شده خارج از کشور مطرح می شود فارغ از اینکه آیا منطقا می توان این جریان ها را نیروی سیاسی با حوزه تاثیر مشخص نامید یا نه،در خوشبینانه ترین حالت یک جهل سیاسی است و در بدبینانه ترین حالت یک غرض ورزی و دروغ که در راستای افشاندن بذر اختلاف و دلسردی و نا امیدی قابل تحلیل است و به نظرم بعیدست از درون دخمه های وزارت اطلاعات طراحی نشده باشد.

درک این تفسیرها که بر پایه تحلیلهای دگم و غیر مسئولانه برخی از دوستان و هموطنان خارج از کشور مبتنی بر عدم افتراق میان اصلاح طلبان و جریان حاکم است و جریان اصلاح را صرفا جریانی خواستار بدست آوردن هژمونی سیاسی در چارچوب حاکمیت و بی ایمان به تحول و مطالبات ملت می شمارد با عنایت به سوابق و مستندات تاریخی و هزینه های سنگینی که چایوران این جریان در طی یک دهه اخیر در طریق خود بپرداخته اند، یک بی انصافی در خوش بینانه ترین حالت است، برای یک وجدان منصف، مشرف و آگاه سخت و نشدنیست.

باید به شرایط فعلی و کیفیت پراتیک اصلاح طلبان نگریست، با نگاهی به این شرایط تحلیل مشخص اینست که آرامش فعلی نشان از رکود نیست بل در چارچوب نشیب و فراز های طبیعی یک سیر مبارزه معقول و هدفمند و بدور از جو زدگی قابل تعریف است و کماکان می بینیم موسوی و کروبی و جریان اصلاحات در متن شعارهای حامیانه مردم قرار دارند و این البته به معنای عدم دلزدگی جامعه از ساختار حاکمیت نیست بل ترجیح مطلوب معتدل و مطمئن به مطلوب تند و بدون تضمین است.

اگر به اصول و اسلوب دموکراسی و نیل بدان عالم و مومنیم، باید به شعور ملتی که خاصه طی چندماهه اخیر حمایت خود را از رهبران اصلا طلب اعلام داشته و حتی در اوج تبلیغات منفی تزریقی از خارج علیه این عزیزان در حمایت از آنها سنگ تمام گذاشته احترام قائل شویم.

من نمی خواهم یکسویه به قضاوت بنشینم، اما معتقدم بیشینه حملات به اصلاح طلبان فارغ از غرض ورزی های رایج برخی که بهانه هایشان را از نبش قبر تاریخ بیرون کشیده اند، ناشی از چرائیست که در ذهن عده ای پیش امده: چرا رادیکال نمی شوند؟

اگر برخی می خواهند از رادیکالیزم دفاع کنند، آنهم قائده ای دارد، بنده هم شاید در مقطعی با تاکید از رادیکالیزه شدن دفاع می کردم، مهم اینست که نوک پیکان رادیکالیزم ما تازه اگر، تکرار می کنم،اگر بهنگام باشد، به سوی کدام جهت و در چه شرایطی باشد، باید دریافت که رادیکالیزم مفهومی فارغ از نگرش معقولانه و حسابگرانه به نیل به مطلوب نیست. ابزار مان را باید بشناسیم. نه فقط اهدافمان را که صورتا ممکن است خیلی دل انگیز و روح افزا باشد شعار دهیم و در چگونه محقق شدنش تامل نکرده باشیم.

رادیکالیزم هم ظرف تبارز خود را می طلبد و نمی توان از بیرون گود داخلی ها را متهم کرد که چرا؟

زاویه دیگری که باید بدان توجه شود، آلترناتیوهای مشخصیست که می توانند مالادر صورت جدایی مردم از جربان اصلاح و میل ملت به جریان های کاملا متعارض به سیستم، بیرق انتخابی جامعه جهت ادامه حرکت اینبار در مسیر انقلاب و نه اصلاح متصور باشد.

در میان جریان های سیاسی هر چه شناسه ها و شاخصه ها را لحاظ کرده، کنار یکدیگر می گذاریم جز بی نتیجگی حاصلم نمی گردد.

هر چه با چراغ بدنبال صداقت و سلامت و درایتی بیش از مهندس موسوی و شجاعت و جسارتی غالب بر شیخ می گردم و در پی شخصیت و جریانی که بتواند دل های جامعه را بدین سان با خود همسفر کند، به جز یکی دو تن نمی یابم. یکی دو تن که اتفاقا از مشهورترین، موثرترین و صادق ترین نیروها و سرمایه های انقلاب بوده اند و توسط همین برخی های مذکور سالهاست هدف اتهام و بعضا عداوتند و البته سالهاست به واسطه لطایفالحیل منحرف کنندگان انقلاب، جبرا رحل اقامت در کنج فرنگ افکنده اند.

مولفه هایی همچون، تفکر سیاسی مشخص، فرهنگ سیاسی ، استراتژی عمل روشن، نیروی اجتماعی همراه و سابقه مورد وثوق، که وجودشان می تواند اتلاق صفت نیروی عمل سیاسی را ممکن سازد در هیچکدام از طیف های دیگر یافت نمی شود، مولفه های که مثلا بتواند یک نیروی حجیم اجتماعی را پشت جبهه خود گرد آورد.

البته این تعریف نسبیست چه که شرایط بسته داخلی و عدم امکان واقعی فعل این جریان ها در داخل کشور مهمترین دلیلیست که از نظر من امکان عمل موثرشان را محدود و تا حدود ملموسی سلب کرده ، چه که مثلا جریانی مثل جبهه ملی یا جریان های چپ نو که پایگاه های اجتماعی قابل تکیه ای در جنبش زنان و طبقات کارگری و معلمان و دانشگاه ها دارد، اگر شرایط اعمال فعل اقلی را نیز در داخل کشور داشت، شاید امکان مصور کردن یک آلترناتیو را بدست می آورد اما در شرایط کنونی نه.

افزون بر آنکه در رفتار سیاسی بسیاری از جریان ها نوعی دلبستگی غریب به اخلاق کلاسیک و کلیشه ای تشکیلاتی و سازمانی به چشم می خورد که همین مهم موجب می شود در عمل شان واریاسیون های مشخصی را شاهد نباشیم.

بنابراین تمنایم از این برخی های مذکور که امیدوارم من جوان اصلاح طلب را دوست و هموطن خود بدانند و نه دشمن، اینست که همراه شو عزیز، وقت وقت خود زنی نیست. ما نه بیش از شما بل هموزن و همگام شما برای ساختن ایرانی، آزاد و آباد و مستقل که در آن دهان هیچ فرد و جریانی را به اتهام عشق به انسانیت و ایرانیت نبویند، تلاش می کنیم و آنرا آرزومندیم و در مسیر تحقق آن یک لحظه تردید و درنگ به خود راه نمی دهیم.

اگر فریاد برمی آید که هدف این جنبش بازگشت به آرمانهای اصیل انقلاب و تحقق آنست، کیست که نداند آرمان انقلاب در ضرب و زور و شکنجه و اعدام فرزندان وطن و توقیف نشر و قلم و کوچاندن ملیونها عاشق ایران از میهن نبود؟

انصافمان را داور قرار دهیم، جز مشتی کودتا گر چه جبهه ای از این تلاش نابخردانه که تنها عایدی اش ایجاد انشقاق در صفوف هم رای و به هم پیوسته ملت و قطبی کردن جنبش است، سود خواهد برد و لبخند موذیانه رضایت بر چهره کریهش نقش خواهد بست.

باور کنید

نشر نا امیدی جز خسران برای شخصیت و وجدان سیاسی خودتان هیچ خروجی مثبت و یا منفی محسوسی در بر ندارد چه که پدر ان و مادران و خواهران و برادران و همرزمان من و تو اصل عمل هستند و همین اصول هیچ گاه به دل خود نا امیدی راه نداده اند و نمی دهند و همچنان امیدوار و محکم ایستا ده اند.

بیائیم به یمن نوروزمان دست های خود را دوباره حلقه زنیم و همچون روزهای خوب گذشته نزدیک فریاد همبستگی سر دهیم و ارواح مستبدین و دشمنان حقیقی ملت را در کالبد کفک زده شان بلرزانیم و پایانش نزدیکشان را گوشزد کنیم.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید