رفتن به محتوای اصلی

کوهِ غروری، کوبانی

کوهِ غروری، کوبانی

 

کوبانی:

ای کوهِ غرور

سرفرازِ جهانِ بیداد زده،

آبرویِ مهرِ بر باد رفته،

ای عقابِ شگفتِ جهانگیرِ گشته!

 آفــــــــــــــرین برتو!

تو، همــــــــانا از دیرباز،

 در آن بالا بالا های ظلم، خوبِ خوب دیده بودی، 

و به دروغ های سران عالم، یکجا پی برده بودی،

 و می دانستی که سرمایه ی تنگ چشم،

با دریدگی،

آخرین نفس های پروازت را می شمارد.

و اعماقِ خواری ات را در تهِ دره های ذلت می پاید.

و تو، آزادهِ بال و همچنان گشاده،

سر بر فلک نان و وجدانِ برابر می کشیدی،

او، ترا می دید

که تو

در درندشت خشکِ جهل و جور

تنها مانده ای تنها!

و می دانست

که تو

نه نان داشتی و نه آب

بی شگفتا، او

هیچ یاری ات نداد.

تو آنگاه، در بزنگاهِ مرگ و زندگی  

در دلِ شبِ بی انتها

بیداری و استواری را برگزیدی

و بر دل زندگی ماندگار بتاختی

ایستاده بر پای خویش بماندی

و آگاه و سرفراز بمُردی.

+

در گذر از شب

 آسمانِ پُرگو،

در حیرت از بلندای باورِ کوبانیِ تو

بر خواری خویش

ابری تیره از شرم کشید

تا جهان یکسر ناراستِ راست

در غیاب توی کوبانی یکسر چپ

شاید اندکی آرامش گیرد.

بهنام چنگائی 15 مهر 1393

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

بهنام چنگائی

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید