رفتن به محتوای اصلی

ديدی که آسمان، آبی نيست؟

ديدی که آسمان، آبی نيست؟

 

ديدی که آسمان، آبی نيست؟
و ابر های سترون
چيزی به جز سياهی و تاريکی را
بر هيچ جای خاک نمی بارند؟

ديدی که ماهيانِ برآماسيده،
بر آب های مرده و ساکن، شناورند
و هيچ گوهری از قلب پاره پاره ی افسانه های دور
بر ساحل نگاه های منتظر تو
ـ ای کودکِ هميشه! ـ نمی آرند؟

٭

ديدی که چشمه ها همه فوّاره های خون هستند؟
و باد های مهاجم
تنها
با داربست های سحرگاهان
پيمان صلح و دوستی و عشق بسته اند؟

ديدی که شاخه های جوان
ـ حتی درخت های کهنسالِ پرغرور ـ
يک يک، شکسته اند؟

٭

ديدی که کوچه ها و خيابان ها
از سنگ های لی لی، لی لی
و های و هوی دخترکان
خالی است؟
و عابرانِ بغض کرده و مغموم
از هم گسسته و
در خود تکيده اند؟

ديدی که بام ها تهی از بغبغو شدَه سْت؟
و از ميان پنجره های عبوس و تنگ
همسايگان
تنها، صدای مويه ی هم را شنيده اند؟

٭

ديدی که روی سفره های تهی، شب ها
با دست های مرتعش مادر
نان و پنير و اشک
تقسيم می شود؟

ديدی که صبح، حادثه يی تلخ است
در گردش زمين مدوّر
روی مدار درد؟
و می دمد
از مشرق سياه
يک تکه سرب سرد؟

٭

ديدی که لا به لای هجا ها
سنگی پريد باز بر پر و بالِ 
يک شعر ناتمام؟

ديدی که باز ـ شاعر تنها! ـ
اينجا تو مانده ایّ وُ آينه های محدّب وُ
شايد هنوز هم
يک آرزوی خام؟
 
۱۲ خرداد ۱۳۹۳

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

محمد علی اصفهانی
منبع:
www.ghoghnoos.org

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید