رفتن به محتوای اصلی

مستزادِ آزادی

مستزادِ آزادی

در چشمه ی دل یادِ تو جوشید

موّاج وُ فریبا

خون در بُنِ اندیشه خروشید

چون شورشِ دریا

نامت چه بزرگ ست وُ زلال ست

ای شاهدِ شادی

شب روشنِ شولایِ تو پوشید

ای پاکیِ گویا

در تیره ترین موسمِ این خاک

چون بادِ صبایی

گُل آمد وُ عطرِ تو درخشید

در بطنِ تنِ ما

زندانیِ درمانده ی رنجور

درها بگشایی

جز نامِ عزیزِ تو که بخشید

این آتشِ گیرا

در ذاتِ زمان ذره ی ناچیز

خنیاگرِ رازت

رویینه تن از جوشنِ خورشید

رامشگرِ بی تا

در جامِ جهان بین که تو داری

جان ها همه جاری

بسپُرده به انسان پسِ جمشید

با شوکت وُ شیدا

انسان که سرودست وُ رهایی

بُستانِ روان شد

این باده ز لب های تو نوشید

رخشان شد وُ زیبا

آن بی خبرِ خونیِ ظالم

تابوتِ خود آورد

در آینه دق کرد وُ پریشید

نفرین شده هر جا

هان سلسله بندِ ستم آور

شرمنده ز کردار

آزُرده پشیمان شده از شِید

تاری شده رسوا

 

آنجا که بشر عاشق وُ شیداست

همپای رهایی

در راهِ شرف زایِ تو کوشید

زان گشته مُهنّا

آغازِ جهانی وُ جهاندار

ای روشنِ بیدار

دل با تو پَرَد شَرزه به فرشید

همواره وُ شیوا

ــــــــــــــــ

شِید = مکر و حیله

فرشید = شکوهِ عشق. بالاترین مکانِ ممکن

2012 / 4 / 18

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید