رفتن به محتوای اصلی

در دادگاه هاي نمايشي تاوانشان را پس میدهند

در دادگاه هاي نمايشي تاوانشان را پس میدهند

در دادگاه هاي نمايشي تاوان روزهای اصلاح خواهی شان در مجلس و دولت اصلاحات را پس می دهند! خبر می رسد از رهبران و سران اصلاح طلب که این روزها در حبس و بند هستند در مورد دلیل فعالیت ها و عملکرهای گذشته شان بازجویی می شود و یکی از دلایلی که تاکنون برگزاری دادگاه برخی از نمایندگان سابق مجلس ششم و وادار ساختن آنها به اعتراف نیز طول کشیده است

مقاومت آنان برای پاسخگویی به برخی سوالهای قدیمی در مورد دوران نمانیدگی شان است . در بلبشوی بازخواست شدن نمایندگان مجلس ششم به دلیل نامه معروفی که به رهبری نوشته بودند و برخی دیگر از عملکردهایشان، نمانیدگان مجلس هشتم مشغول دادن رای اعتماد به کابینه احمدی نژاد بنا بر توصیه مقام رهبری بوده اند.

«اگر توصیه رهبری نبود احتمال داشت که هشت الی نه نفر از وزرا رای نیاورند…ما بیشتر به دنبال نظر رهبری بودیم….وقتی پیام رهبری رسید نمایندگان ن‍ظرشان این بود که اگر عدم صلاحیت احراز شد رای ندهند…اگر پیام رهبری نبود وزرای صنایع ، بازرگانی ، تعاون، راه و ترابری و حتی وزارت خارجه رای نمی آوردند…البته با توصیه رهبری به خیر گذشت…به هر حال پیام رهبری باعث شد که در مجلس تغییر تحلیل ایجاد شود…پیام رهبری نقش مهمی در این زمینه ایفا کرد…رهبری به مجلس توصیه کرده بودند که نظر مراجع را لحاظ کنند…»

در هفده خط مصاحبه ای که از باهنر در خبرگزاری ایسنا تنظیم شده است ده بار تاکید شده است که مجلس بعد از حمایت رهبری چگونه تغییر عقیده داد و به اکثر وزارای احمدی نژاد آری گفت. به ادبیات برآمده از اکثریت مجلس هشتم که ادامه مجلس محافظه کار هفتم است در جریان رای اعتماد به وزاری دولت دهم که ادامه دولت نهم است، باید با تامل بیشتری نگاه کرد. محمدرضا باهنر در روزهایی که مجلس ششم اصلاحات، برنده انتخابات شده بود در برابر شوخی یک خبرنگار اصلاح طلب گفته بود که جریان متبوع او به زودی سکان های تصمیم گیری را از اصلاح طلبان پس خواهد گرفت. درست می گفت، هم مجلس را و هم دولت را پس گرفتند و در دو دوره متوالی با برنامه و نقشه های سیاسی چنان بر کرسی های تصمیم گیری محکم نشسته اند که در بزنگاههای انتخاباتی نیز در راستای همان برنامه های مدون خود، چشم بر اختلافات درون گروهی می بندند تا مبادا رقیب به میدان آید و این جریان برای همیشه در انزوای سیاسی فرو رود. ادبیات بالا نیز برآمده از تفکر اکثریت حاکم بر این جریان است که در اوج اختلافات سیاسی نیز به آسانی گردش ناگهانی می یابند و همدل می شوند. حال هرچقدر دلخوری های سیاسی در خانواده بزرگ اصولگرایی پررنگ و جدی باشد این جریان باز نمی تواند در برابر حکم نهایی مقامت کند. شاید پرداختن به اختلافات و یا همان جنگ زرگری میان اصولگرایان مجلس و دولت همان است که این روزها گردانندگان انتخابات پراما و اگر ایران آن را تشنه اند و برایش برنامه ریزی نیز کرده اند. یعنی پس از کشته شدن دهها تن از مردم معمولی در جریان اعتراضات پس از انتخابات و افشا شدن شکنجه و تجاوز در زندان ها و بازداشتگاهها و برگزاری دادگاههای دسته جمعی و پروزه اعتراف گیری از فعالان سیاسی و بلاتکلیفی گمشده های بی نام و نشان در سردخانه ها و بازداشتگاهها و بهشت زهرا بهترین چیزی که می تواند به جای همه این فجایع دل آزار بر صدر اخبار بنشیند، اختلافات ساختگی یا اساسا معمولی و طبیعی این جریان است. بدین ترتیت پرداختن به دعواهای دولت و مجلس این روزها ظلم مضاعفی است به همه مردمی که اخبار درد و رنج شان مغفول خبررسانی از اختلاف نظرهای بی اساس یک خانواده شناسنامه دار است. خانواده ای که در نهایت یک نفر حرف آخر را می زند و بازی را به تعبیر باهنر به خیر و خوشی پایان می دهد.

مقایسه دو مجلس اصلاح طلب و اصولگرا بی شک حوصله ای فراخ تر از این نوشتار می طلبد اما می شود با اتکا به ادبیات اخیر محمدرضا باهنر نایب رییس مجلس هفتم و هشتم و ادبیات بهزاد نبوی نائب رییس مجلس ششم، شاید رزونه ای باشد برای نقدهای اساسی تر. چنانچه می شود کردار و رفتار و جایگاه این روزهای علا الدین بروجردی رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس هفتم و هشتم را با عملکرد محسن میردامادی رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم مقایسه کرد و به ترتیب نماندگان دیگری از مجلس ششم از جمله محسن صفایی فراهانی را به عنوان نماینده مردم تهران با پرویز سروری نماینده این روزهای تهران در مجلس، داود سلیمانی نماینده دیگر تهران را با حسین فدایی نماینده پایتخت، علی تاجرنیا نماینده شهرستان در مجلس ششم را با فرهاد تجری نماینده دیگری از یک شهرستان را در مجلس هفتم مقایسه کرد. آنگاه از این مقایسه کماکان می توان به سطوح دیگری رسید و عبدالله رمضانزاده را با غلام حسین الهام مقایسه کرد و بررسی کرد که کسانی چون محسن امین زاده، مسطفی تاجزاده، سعید حجاریان، فیض الله عرب سرخی و مدیران و مشاوران دیگر خاتمی در مقایسه با مدیران و مشاوران احمدی نژاد از چه جایگاهی برخوردار هستند و این روزها جایشان چگونه عوض شده است که جمعی در اوین و کهریزک حساب پس می دهند و جمعی دیگر در بهاستان و پاستور دولت گردانی و مجلس داری می کنند.

بهزاد نبوی پس از آنکه در مجلس ششم آن نامه معروف به رهبری را امضا کرد از جایگاه نایب رییسی مجلس پایین آمد و با خواندن متن استعفا نامه اش در مجلس، عطای نمایندگی را به لقای آن بخشید و در عین حال گردن بالا گرفت و گفت که صدای پای استبداد می آید و کسانی دارند انتصابات را جایگزین انتخابات می کنند. پس از آن مقام رهبری در سخنانی به صراحت از شورای نگهبان خواست تا در برابر « گردن کلفت های سیاسی» هرگز از نظرش مبنی بر رد صلاحیت بر نگردد. بهزاد نبوی کماکان در مجلس، مدیریت تحصن را عهده دار بود تا در برابر ردصلاحیت های گسترده، دولت خاتمی را متقاعد کند که تن به برگزاری انتخابات مجلس هفتم ندهد. این روزها اختلاف دولت و مجلس اگرچه قابل مقایسه با اختلاف مجلس اصلاحات با دولت خاتمی نیست اما در انتهای این اختلاف، رفتار بهزاد نبوی و باهنر نواب رییس دو مجلس قابل تامل است که یکی در مواجهه با نامه صریح مقام رهبری به دولت خاتمی مبنی بر اینکه انتخابات باید برگزار شود، نایب رییس از نمایندگی کنار می کشد و اعلام می کند که در انتخابات نمایشی شرکت نباید کرد اما نائب رئیس این روزهای مجلس در برابر پیام رهبری مبنی بر اینکه مجلس با دولت مدارا کند چه واکنشی نشان می دهد؛ در یک مصاحبه هفده خطی، دقیقا ده بار تاکید می شود که بعد از پیام رهبری مجلس دچار تغییر عقیده داد و همه چیز «ختم به خیر» شد.

روزهای بحرانی و تلخی که این روزها بر بازداشت شدگان می گذرد و خبر هایی که از مرگ دسته جمعی زندانیان می رسد را شاید نتوان با روزهایی که تنها یک نفر در زندان ایران جان داد مقایسه کرد. در زمان مرگ مشکوک زهرا کاظمی خبرنگار کانادایی- ایرانی، ریاست کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم، بر عهده محسن میردامادی بود و خبرنگاران مجلس از یاد نمی برند روزهایی را که میردامادی در حلقه آنان هر روز شرح ماوقع می گفت و رسانه ها را در جریان پیگیری پرونده مرگ مشکوک زهرا کاظمی قرار می داد. روسای کمیسیون های مجلس آن روزها و این روزها عوض شدند و شاید خبرنگاران نیز، اما پرسش ها در برابر خبر مرگ زندانی هرگز عوض نمی شود تا شاید صدایی از خانه ملت شنیده ه شود برای پیگیری وضعیت ملت قربانی داده و تحت تعقیب قرار گرفتم مظنونان. آنچه محسن میردامادی در سوگ مرگ زهرا کاظمی می گفت با آنچه بروجردی مجلس هشتم این روزها پس از دیدار از زندانیان و کشته شدگان می گوید فرسنگ ها با هم فاصله دارد که اولی صدای خانواده زهرا کاظمی را به کرات در مجلس انعکاس داد و تمام دنیا نیز می شنید که مجلس ایران پیگیر اوضاع نابه سامان زندانیان است و دومی صدای دادستانی تهران و تبلیغات یک زندان خوب را به کرات در مواجهه با خبرنگاران عهده دار بود و دنیاه هیچ صدای رسایی از مجلس ایران در مورد این همه کشته و تجاوز نشنید.

وقتی دانشجویان یکی یکی به بند شدند و دیگر دست خانواده های آنان به جایی بند نبود مجلس ششم مامن آنان بود و شیخ مهدی کروبی نیز هیاتی را مسول پیگیری وضعیت زندانیان کرد، درست مشابه همین کاری که این روزها علی لاریجانی در کسوت رییس مجلس هشتم انجام داده است و هیاتی را روانه زندان ها کرده است تا از نزدیک ببینند و گزارش بیاورند. در زمان مجلس ششم ، محسن صفایی فراهانی یک از اعضای آن هیات مامور بود تا به زندان برود و با دانشجویان از نزدیک در مورد وضعیت شان گفتگو کند و برای رییس مجلس نیز گزارش بیاورد. چهره صفایی فراهانی هم از یاد خبرنگاران نرفته است که به کرات خبرنگاران را به صبوری فرا می خواند تا به هر شیوه ممکن راه آزادی دانشجویان را باز سازد. پس از دیدار با زندانیان جوان ، گاه چنان غمگین می شد که ترجیج می داد به تعبیر خودش هیچ اظهار نظر سیاسی نکند تا سرنوشت دانشجویان دربند به مواضع سیاسی او گره بخورد و روزنه های امید بسته شود. اما این روزها چه؟ پرویز سروری نماینده دیگر تهران جای او نشسته است و هر بارکه از بازدید کهریزک و اوین و بازداشت گاه های دیگر همپای مرتضوی بر می گشت پیش از آنکه گزارش وضعیت جوانان دربند را بدهد ابتدا یک نطق سیاسی در مورد آشوبگران می کرد و بعد هم که به سادگی همه خبرهای مربوط به شکنجه و تجاوز را علی رغم تایید دیگر همکاران خود در مجلس تکذیب می کرد و مهمتر از همه آنکه حتی رییس مجلس نیز منتظر گزارش هیاتی که خود تایین کرده بود نمی ماند و هرگاه مهدی کروبی یا هر کسی خبر از تجاوز و شکنجه می دادند او با سرعتی وصف ناشدنی، پیش از تحقیق هیات دست نشانده، به تکذیب بر می آمد. بر این اساس اگر چه در یک مجلس، صفایی برایش آشکار بود که زندان صفایی برای دربندان ندارد اما در مجلس دیگر، سروری دهان در برابر خبرنگاران چنان می گشود که انگار سروری و شوری در زندان برپاست و هیچ کس اصراری برای آزاد شدن هم ندارد.

در یک مجلس داود سلیمانی در کسوت نماینده تهران برای پیگیری طرح جرم سیاسی پیشقدم می شود و در شب حادثه کوی دانشگاه خودش به کوی می رود بعد ها افشا می کند که سردار احمدی را هم در یک لباس سفید در کنار لباس شحصی ها و چماقداران می بیند. تا پای زندان هم پای دفاع از دانشجویان و زندانی سیاسی می ایستد در مجلس دیگر اما حسین فدایی به گفته نمایندگان، خودش مسوول بازداشتگاه سیاسیون در کهریزک می شود و مشابه همان حرف هایی که در اعتراف زندانیان سیاسی در دادگاه باید مطرح شود را او پیشاپیش در گفتگو با خبرگزاری فارس می گوید. در یک مجلس علی تاجرنیا برای دانشجویان دربند تحصن می کند در یک مجلس دیگر در برابر چشمان فرهاد تجری، زندانی از تجاوز به خود پیش وکلای ملت، مظلومانه شکوه می کند و این نماینده نه تتها از درد به زمین نمی نشیند بلکه وقتی زندانی را ناپدید می کنند او هم با خیال راحت تری دوره می افتد تا بگوید تجاوزی در کار نبود زندان امن و امان است.

این تفاوت دیدگاهها و تفاوت عملکردها تنها در یک نگاه گذرا به چشم می آید و تامل و تعمقی بیشتر بی شک تفاوت های بیشتری را نمایان می سازد. خوب هم که نگاه کنید در متن کیفرخواست نیز، نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم و همراهان و مدیران دولت اصلاحات که تنها چند روز بعد از انتخابات دستگیر شده اند، فقط برای انتخابات اخیر بازجویی نمی شوند بلکه آنها تاوان روزهای اصلاح خواهی شان در مجلس و دولت اصلاحات را پس می دهند. چنانچه در متن کیفرخواست دوم تاکید می شود که عملکرد محسن میردامادی در دوره تصدی ریاست کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم نمونه دیگری از این عملکرد خائنانه است یا در بازجویی های داود سلیمانی نیز در مورد اتفاقات ده سال گذشته از او بازجویی می شود و دیگر زندانیان نیز احوالی مشابه دارند. کینه محافظه کارانه شاید چنین اصلاح طلبان را به دام انداخته است . مجلس ششم و دولت اصلاحات نمایندگان و مدیرانی داشت که به کرات به دادگاه احضار می شدند اما به دلیل مصونیت پارلمانی و یا معذوریت های عرفی، راه اقدام جدی برای دستگیری و حبس آنان بسته بود، این روزها که از آن مصونیت پارلمانی یا از آن ملاحظات سیاسی خبری نیست، شاید فصل خوبی باشد برای انتقام گیری از اصلاح طلبان دیروز که در قاموس محافظه کاران تا همیشه گناهکار اند و باید مواخذه و شکنجه شوند. کسانی که به دنبال حذف شکنجه و رعایت حقوق متهمان در زندان ها و تعریف مشخص جرم سیاسی بوده اند این روزها تاوان زیاده خواهی های خودشان را در همان زندان ها پس می دهند و در مقابل اما اکثریتی در ساختمان بهارستان و پاستور نشسته اند که تاکنون حتی یک طرح و لایحه و اعتراض ساده به شکنجه و تجاوز و حبس های غیر قانونی نداشته اند.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

برگرفته از:
اخبار سبز

تصویر

تصویر

تصویر

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید