شهادت منوچهر اسحاقی پانزدهم دسامبر..در دادگاه استکهلم
منوچهر اسحاقی شاهد دیروز، که در هنگام دستگیری فقط سیزده سال داشت،. طبق گفته خود منوچهر ، او شدیدا به داییش علاقه مند بوده است و ایشان از هواداران سازمان مجاهدین خلق بوده اند،دایی منوچهر فارغ التحصیل دانشکده اقتصاد تهران بوده است و شخصیتی بسیار دوست داشتنی بوده است ، که بعد از چندین سال شکنجه در زندان های اوین و گوهردشت اعدام میشود..منوچهر را در سیزده سالگی در اواخر سال شصت دستگیر میکنند و مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار میدهند،و جرمش هم این بوده که فقط در تظاهرات سی خرداد شرکت کرده بوده است. دو برادر منوچهر هم با او در زندا نهای گوهر دشت کرج و اوین بوده اند.منوچهر را پاسداران زندان به روی شکم خوابانده ،دستانش را به همان تخت بسته و پاسداری جلاد بر روی کمر او نشسته ،و پاهایش را هم بالا برده و پارچه کثیفی در دهانش کرده اند و شروع به کابل زدن کردند.کف پا وپشت منوچهر را با کابل سیاه کردند.از اسلحه و قرار و فعالیتهای او میپرسیدند قبل از آن هم او را به صحنه های اعدام و تیر خلاص برده اند کا او باز میگفت من میلرزیدم و اشک میریختم،.باید اشاره کنم و تاکید هم کنم که این کار شکنجه گران معمول بود.مارا که برای اولین بار و چندمین بار به زیرزمین بردند و کابل می زدند،پارچه ای کثیف و بد بو را در دهانمان می چپاندند تا احیانا اگر کسی از درد کابل فریاد میزد ،کسی صدایش را نشنود.چه صداهایی که از زیر مین میشنیدیم شبها و نصف شبها از صدای جیغ بچه ها بیدار میشدیم، آما ا زندانبانان پاسدار گر صدایی از بندها میشنیدند، میریختند در بند و ما را اذیت میکردند یا دوباره به زیر زمین میبردند و کابل میزدند.وقتی منوچهر از انفرادی گفت وکه سلول های دو در سه متر و یا حتی کوچکتر.دقیقا صحنه های انفرادی و شبهای تاریک و مخوف را به یاد میآورم.که آسان نیست،هرگز یادآوری آن سالها راحت نیست.از اعدام گفتن ها و از ،از دست دادن رفقا و هم بندی ها گفتن بسیار دشوار است.و سالها گذشته است و هر گاه سعی کردیم این خاطرات را به گونه ای که خاطرات آسیبی بیشتر از این نبیند را به گوشه ای بگذاریم و در عین حال بتوانیم زندگی عادی تر ی داشته باشیم، اما نشد و اکنون با محاکمه شکنجه گر حمید نوری دوباره خاطرات نه تنها هر چند فراموش نشده بودند بلکه دوباره پیدا شدند و خوانده شدند، و از اول مرور شدند انگار که دوباره تو را دستگیر کرده اند و به زیر زمین برده اند و کابل زده اند.انگار دوباره آن بچه ها هم بندی ها در کنار تواند و هر لحظه میآیند و یا تو و یا آنها را میبرند.و دوباره صدای پاسداران در راهروها و صدای چرخش کلیدها در راهروهای انفرادی و سکوت و ترس و خشم و وحشت از این قلندران و شکنجه گران..اما هر دفعه که شاهدین در این دادگاه میآیند و به وضوح و دقت از رفتار شکنجه گران و پاسداران میگویند، آنهم برای دادن حکم به همان شکنجه گری که سمت چپ شاهد نشسته است و هنوز هم دست از رفتار بیمارگونه اش بر نمیدارد،امیدوار میشوم که شکنجه وشکنجه گر حتما به سزای خویش خواهند رسید.و باز به قول شعر و شاعر.هر که نشیند به جای خویشتن افتد و بیند سزای خویشتن.امروز پنج شنبه شانزدهم دسامبر تظاهراتها و اعتراضات ادامه دارد و شوراهای هماهنگی چپ با شرکت فعالان این گروه و سازمان وتشکل ها در جلوی دادگاه و در اعتراض به قتل های دهه شصت و تمام جنایات و کشتار جمهوری اسلامی دست به اعتراض خواهند زد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید