رفتن به محتوای اصلی

من حداقل در مورد حوزه مطالعات زنان که در آن آثار مکتوب فراوانی با توجه به مطالعات اسلامی زنان وجود دارد، می‌توانم بگویم که آنچه که بیان می‌شود، توجیه و بیان مسائلی است که بیشتر جنبه اخلاقی دارند و در آنها به نابرابری‌های موجود در جامعه امروزی توجهی نشده و راه حلی نیز ارائه نمی‌شود.
جمهوری اسلامی، به مصداق ضرب المثل مرگ خوب است اما برای همسایه، با یافته های منتشر شده توسط پژوهشگران دانشگاهی، محققین و کارشناسان در مورد علل ریشه ای تروریسم انتحاری کاملا ً موافق است و به این یافته ها استناد می کند، اما به شـرطـی که در مورد بقیه کشورها از جمله عملیات استشهادی در فلسطین اشغالی، عراق و افغانستان و غیره صدق کنند، و نه در مورد ایـران! این برخورد دوگانه با کشفیات مستند و علمی، همراه با حاشای واقعیت و انکار حقیقت که با سرشت دوپهلوی جمهوری اسلامی عجین شده است...
«مرا مزن که چرا آواز می خوانم، من کوردم، اجداد من عشق شان را؛ دردهای شان را، مبارزات شان را و بودن شان را در آوازها و سرودهای شان برای من به یادگار گذاشته اند»[1]
جدال اکنون پیرامون تبعیت بی چون وچرا ازخامنه ای و درصورت امتناع تهدید به برکنارشدن، کانونی شده است. هم اکنون سخن ازمقایسه دوران بنی صدر واحمدی نژاد می رود،ومنظورازاین مقایسه چیزی جزتهدید ضمنی به عدم کفایت وحذف وی ازمنصب ریاست جمهوری نیست. ماهیت ومیزان تخریب شخصیت احمدی نژاد واطرافیانش ودامنه تبلیغات وتهدیدهای حریف چنان بالاست که به وضوح ازخطوط قرمز معمول درمناسبات جناح ها عبورکرده است.چیزی درهم شکسته شده است.
پس از کشته‌‎شدن امیر جوادی‌فر در زندان کهریزک ، سرهنگ کمیجانی از دکتر فرهمندپور - رییس بهداری فرماندهی انتظامی تهران بزرگ - می‌خواهد که با امضای نامه‌ای ، سبب فوت وی را بیماری مننژیت اعلام کند اما وی نمی‌پذیرد . سپس همین تقاضا را سرهنگ طوماری - مسئول دفتر عزیزالله رجب‌زاده ، فرمانده‌ی پیشین انتظامی تهران بزرگ - از دکتر فرهمندپور مطرح می‌کند که وی باز هم نمی‌پذیرد . سپس سرهنگ کمیجانی ، این تقاضا را با دکتر رامین پوراندرجانی - پزشک وظ
انديشه تجدد را می توان در چند مفهوم اساسى به شرح زير خلاصه كرد: عقل‏گرايى، اومانيسم، ليبراليسم، فردگرايى، آزادى، برابرى، كارگزارى تاريخى انسان، داعيه معرفت انسان و اصل ترقى و پيشرفت‏ بی حد و حصر. اينها، اجزاء پروژه انقلابى و بنيان‏ برافكن تجدد را تشكيل می ‏دهند و براى فهم درست تجدد بايد هريك از آنها را تا نهايت منطقى خود دنبال كنيم تا اهميت انقلابى آنها آشكار شود. به اين معنا، تجدد متضمن نفى هر خصوصيت و تمايزى، جز انسانيت، است كه بتوان براساس آن درباره انسان داورى كرد.
مسئله فرد در اجتماع و سیاست مسئلهء جدیدی نیست و همانا در هر مسئله ای که در مورد حقوق فرد و نقش او در اجتماع و سیاستهای جاری در آن مطرح می گردد، خودنمایی می کند. از این مسئله عده ای به عمد و عده ای دیگر به سهو گذشته اند، اما هیچوقت این مسئله از بین نرفته است. چون این امر در زندگی انسان نقش اساسی دارد و اگر شخصی را درنظر بگیرم، در درجهء اول فردیت اوست که در نظر گرفته می شود. هیچگاه فردی که جرمی را انجام داده است را با جامعه ای که او در آن زندگی می کند، معاوضه نمی کنند و...
در این اوضاع و احوال، و در آغاز اعتراضات ما شاهدیم جمعیت فعال و سیاسی به این واقعیت پی می برد که رژیم معنای وجودی اش را از دست داده و بدون مشروعیت شده است و بنابراین او در چهارچوب این نظام سیاسی آینده ای برای خود متصور نیست. حال چنانچه تغییر در طرز فکر و جهان بینی جمعیت جوان و فعال توام شود با نزول مشروعیت رژیم در عرصه بین المللی، در این صورت اعتراضات سمت و سوی انقلابی می یابد.
تمام نیروهای سیاسی، منتظر یک رخداد هستند که دیر یا زود به وقوع خواهد پیوست و آن مرگ خامنه ای است. لذا همه تلاش دارند تا بیشتر در عرصه قدرت باشند تا بتوانند سهم بیشتری از قدرت را پس از خامنه ای کسب کنند. عدم وجود هیچ چهره مقبولی بین تمامیت نیروهای سیاسی نظام، جهت کسب این مقام، برای هر گروه فرصت و تهدید دارد و این نیروی تند رو شبه نظامی، خوب می دانند که اگر خامنه ای نباشد، کسی که کلید خزانه و فشنگ اسلحه در دستش باشد، شانس بیشتری برای جانشینی دارد. لذا آن ها به فکر فتح مجلسی هستند که در انتخابات دو
تورهاي امنيتي و رهگيري هاي اطلاعاتي براي شناسايي مرتبطين با آقايان مشائي و بقايي در حال فعاليت و زمينه سازي رواني و رسانه اي هستند. نگاه آقاي خامنه اي روي مهره «قلعه» احمدي نژاد خيره مانده است. او بدون حذف مشائي، مورد سرزنش حاميان ولايت قرار خواهد گرفت. در ديگر سوي اين شطرنج، احمدي نژاد هنوز در فكر حذف مهره «وزير» محبوب رهبري، حيدر مصلحي است كه با شنود مكالمات آقاي مشائي و گزارش دادن آن به خامنه اي، باعث شد »رابطه پدري و فرزندي» احمدي نژاد با رهبري قطع شود.