رفتن به محتوای اصلی

خانم اردلان : اولآ بشما و تمامی زنانیکه در منگنهء فساد دینی قرار دارید و با شهامت و چنگ و دندان از حق من و امثال من خودخواه و پرمدعا و یله داده درفرنگستان دفاع میکنید/ هزار آفرین میگویم/ اما امیدوارم نا خواسته و نا دانسته و خدا نکرده بدام تبلیغات ولدالزناهای استعماری و سیاستهای کثیفتر از آن نیافتید / چرا که روزگار بسیار بسیار کثیفیتر از آنستکه تو من فکر میکنیم. نازنین هیچکس دلش برای ما نمیسوزد/امیدوارم جنبش زنان برای حق طلبی مسلملشان به ورطهء خواستهای استعماری واژگون نشود!
نه جبهۀ ملي و نه اسلامگرايان، هيچ يک جمهوريخواه نبودند، و تا آنجا هم که به سکولاريسم مربوط مي شد، رهبران جبهۀ ملي حتي حق «وتو» ي پنج مجتهد آمده در قانون اساسي قديم ايران را به چالش نکشيده و هميشه با روحانيت شيعه از نزديک کار مي کردند و «اسلاميت و ايرانيت» را به عنوان دو رکن اتحاد ايران مي ديدند. حتي در ميان رهبران جبهه ملي، هواداري دکتر فاطمي از جمهوري نه مورد پشتيبابي دکتر مصدق بود و نه جبهه ملي بمثابه يک تشکيلات.
اگر در سیستم سرمایه داری غرب بانکها، در جریان رقابتی آزاد سالم برای جلب مشتری ، سیستم خود را ارزانتر و راسیونال تر کرده و نرخ بهره خود را نزدیک به هزینه تأمین منابع اعتباری خود تقلیل میدهند، در ایران اسلامی ما تمام سیستم بانکی به شبکه ائی از نزول پول خوری قرون وسطائی که در دوران رژیم پهلوی کاملاً به حاشیه سیستم مالی و بانکی رانده شده بود، تبدیل شده است و بهره بالای بیست در صد مسئله ائی عادیست ، مقایسه شود با بهره بین 3 ـ 6 درصد در غرب.
راساس اخبار منتشر شده جرج بوش بعلت ناتوانی در کنترل جمهوری اسلامی و فریب خوردن در مذاکرات مخیفانه از دیپلماسی رژیم که سوزاندن فرصتها و فرسایشی کردن این مذاکرات بود ، در صدد است تا ضرب شستی بعنوان جبران شکستهای خود به رژیم جمهوری اسلامی ایران نشان دهد تا هم انتقام شکستهای خود در عراق را بگیرد و از همه مهمتر رساندن و تفهیم این پیام به سران و دستگاه سیاسی جمهوری اسلامی است که : نه من ساده لوح و فریب خورده هستم و نه شما آنقدرها که تصور میکنید باهوش هستید
این شعر را سالها پیش وقتی نوشتم که دوستی خودش را در روح من کشت. جدالی قلمی که یک دوستنمای پیشین، این اواخر، با من به راه انداخت، مرا به یاد این سروده انداخت. سرگیجه گرفته ایم و به راستی هر یک از ما داریم بدل به گورستان کسانی می شویم که اگر نه دوست، دست کم، روزی آشنامان بوده اند. به آنها مهر داشته ایم. نان و نمکی باشان خورده ایم و وقتی در ما خود را می کشند...
قربانی تجاوزدر ایران بر خلاف دانمارک ، حقایق دردناک تجاوز را به دلایل اجتماعی و قوانین زن ستیز جمهوری اسلامی نه تنها به پلیس گزارش نمی دهند بلکه اکثر دختران و زنان آن را پنهان می کنند . قربانیان نا گزیر به سکوت می شوند چرا که از" آبروریزی" می ترسند ویا حتی سنگسار ، اینگونه زنان را تهدید می کند
در" اینجا " اگر زنان از کم لطفی و احتیاج به محبت از دوست پسر سابق خود انتقام می گیرند و اکثرا به پلیس گزارش دروغ می دهند در" آنجا " یعنی در ایران...
اما وقتی از «عباس اميرانتظام» (مردی که تقريباً به اندازه‌‌ی عمر من در «زندان» در زندان و «ايستاده» روزگار را سپری کرده است) می‌شنوم که «تا قدرت‌های خارجی نخواهند هيچ تحولی در وضع‌مان صورت نخواهد گرفت. تمايلی در آنها برای تغيير در ايران نمی‌بينم»؛ رفته‌رفته دارد باورم می‌شود پس در همینجا باید گفت اگر مجاهدین خلق و سلطنت طلب ها به انتظار بیگانه ها نشسته اند بیهود نیست همچنان که انقلاب مشروطیت و روی کار آمدن خاندان پهلوی و کودتای 28 مرداد و انقلاب اسلامی با حمایت های خارجی ها بوده است
انقلاب مشروطیّت صرفأ یک ائتلاف سیاسی ملّی بر علیه استعمار و استثمار و برکناری حکومت مطلقه بود. سکولاریسم، انقلاب فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، مدرنیته، حقوق فردی و شهروندی فراگیر عمومی، از برنامه های اساسی و هدفمند با برنامه ریزی شدهء قبلی این جنبش نبود، به زبانی دیگر زمان آن فرا نرسیده و به دلیل آمیختگی لایه های اجتماعی توان آنرا هم نداشت، فقط حزب و یا افرادی خاص خواهان چنین تحولاتی بودند. شاهان پهلوی با هر کوتاهی در شناخت مشکلات زمان خویش و مصدق ها با هر تند روی و اشتباه...
ولی اگر منظورتان این است که تنها زبان رسمی در کشور باید فارسی باشد و دولتهای ایالتی حق ندارند مثلا زبان، تاریخ، فرهنگ و هنر بومی را گسترش دهند، چون آنوقت می شود فدرالیسم قومی! یعنی دولت مرکزی، حکومتهای ایالتی را خواهد پایید تا مبادا قومگرا شوند، انتخابات ایالتی را تحت کنترل درخواهد آورد تا آنچه که قوم گرایان می نامد اجازه شرکت در انتخابات را نداشته باشند و آنها رد صلاحیت خواهند شد و دولت مرکزی این اجازه را برای خود قائل است که هر آن در امور داخلی ایالات دخالت کند و...
برخورد با چنین جنبشی دشوار است. برای حمله به آن باید آن را از تداوم انداخت اما چگونه؟ ایجاد وحشت و ارعاب، اتهام براندازی نرم و سخت،وابستگی به بیگانه، دریافت کمک مالی و... به فعالان آن می تواند ریزش های کوتاه مدتی را سبب شود اما آن را از تداوم نمی اندازد. از این رو با اتخاذ چنین روش هایی است که می توان الگوهای پیشین تاریخی جنبش ها و حکومت ها را از جهش و سرکوب مداوم به سمت مقاومت و تغییر مداوم سوق داد. کمپین یک میلیون امضا نقطه کانونی چنین روشی است