رفتن به محتوای اصلی

عزیزی به نام نظاره
گر سرزنشم کرد که چرا به پرخاش بر می
آیم و سامان باربد، که امیدوارم روزی به سخن آید و به جای کامنت نویس مقاله
نویس شود، هم سرزنشم کرد که چرا نام مقاله
ام را گذاشته
ام «آن که با مادر خود زنا کند»
این مثنوی تقدیم به هردوشان باد.
ستیزه
جو شده
ام منتقد چه می
گوئی؟
ستزیه
جو شده

ای نک، بهانه می
جوئی؟
با فروپاشی اتحاد شوروی و گسترش گلوبالیسم در جان سرمایه داری رویکرد نوینی در احزاب سوسیال دمکراسی اروپا بویژه سوسیال دمکرات های سوئد که جایگاه ویژه ای در جهان داشت پدید آمد. با ترور شخصیت برجسته سیاسی اولاف پالمه گرایش به راست در حزب تقویت شد. به باور حزب ساختار جامعه دگرگون شده، عملکرد سرمایه رو به فزونی است، دیگر نمی توان بگونه پیشین از کار حمایت کرد و آن را تنها عامل مهم تولید دانست، از آن رو گردش به راست و پیش روی در آن همچنان ادامه یافت.
بسیاری از آذربایجانی ها بودند که وقتی من به آنها می گفتم باید ریاضی، فیزیک، شیمی... هم به زبان ترکی آموزش داده شود تا آموزه های علم نوین وارد ادبیات روزمره ترکی آذربایجانی شود و فرهنگ تفکر علمی را وارد ادبیات محاوره ای ما کند و آن را از یک زبان کوچه و بازاری به زبانی علمی و دقیق تبدیل کند، مرا مسخره می کردند که مگر می شود، ریاضی، فیزیک، شیمی و... را به زبان ترکی خواند؟!! چون آنها تا چشم باز کرده اند، دیده اند که علوم را باید به زبان فارسی یاد گرفت و مثلا فحش های کوچه و بازاری را به ترکی!؟
سه
شنبة پیش در اطاق فرهنگ گفت و گو، گفتم از یک دیدگاه استراتژی
نگر اگر نگاه کنیم آمریکا در صورت ادامة وضعیت کنونی، هیچ راهی جز حمله به جمهوری اسلامی نخواهد داشت. یکی دو نفر سخن مرا حمل بر دعوت از آمریکا برای حمله به ایران کردند و به این اشاره داشتند که آمریکا در عراق و افغانستان درمانده است و توان حمله به ایران ندارد. و مردم ایران مقاومت خواهند کرد و از این حرف
ها........
دوپارگی ِ تمدنی ِ ایرانزمین امری نیست که با دعا و صلوات ِ روشنفکران ِ دوازده امامی و به کوچه ی ِ علی چپ زدن های ِ چپ های ِ میهنی و تخلیه ی ِ تمدنی ِ راست های ِ میانه، که از ایرانزمین تنها نامی بی نمود بازگذاشته اند، بتوان بر آن برامد؛ این دوپارگی حامل ِ یک «فرداخش ِ مهین» است که از روز ِ نخست ِ رویارویی و سرنگونی آغاز شده است: «وارونگی ِ ارزش ها».
در مجموع، دوره ١۳۴١-١۳۵١ یکی از دوره های موفق نوسازی ایران میباشد. اما، به لحاظ سیاسی، از آغاز این دوره نظام سیاسی کشور با سرعت به استبداد فردی فروغلتید، تا آنجا که در آستانه ١۳۵۲ مکانیزم موثری برای حسابرسی فعالیت های نظام وجود نداشت. نبود رقابت سیاسی به سرعت به شکل گیری انحصارات و تخصیص امتیازات اقتصادی بر مبنای روابط سیاسی منجر گردید، به نحوی که پیشبرد هیچ پروژه بزرگی...
آقای مهرآسا آنچنان از خواب و خیال دمکراسی در 1400 سال گذشته سخن می گویند که گویی در این 1400 سال این اسلام بوده است که مانع دمکراسی بوده اگر نه از همان 1400 سال قبل ما دمکراسی میداشتیم!! عمر دمکراسی در اروپا هنوز به 100 سال نرسیده و تازه همان قوانین هم پر از اشکال بوده. دیگر اینکه جناب مهرآسا، این "باید" ها که شما می آورید بسیار بسیار خطرناک است و بوی جنگهای مذهبی و کشتار میدهد. "باید دین از زندگی مردم بیرون برود" یک عبارت از سر نادانی و ناشی گری و نا پختگی است.
حدود ده استرا تژی و جنبش اعتراضی در 10 سال گذشته شکست خورده است یعنی موجب تغییری در وضیعت ایران نشد : طرح سرنگونی بشکل پیشاهنگ مسلح؛ جنبش دوم خرداد؛ جنبش رادیکال 18 تیر ؛جنبش مدنی سکولار ها؛ منشور 81 ؛ طرح ملی رفراندم ؛ پارلمان در تبعید ؛ گنگره ملی رفراندم ؛ طرح نشست برلین و سرانجام مبارزه مسلحانه جاری در مناطق ملی؛ را می توان نام برد بنابراین بر کسی پوشیده نیست که علل عدم پیشرفت این طرح ها و جنبش ها به دلیل کم کاری مسئولین و رهبران این گونه طرح ها نیست و موضوع ریشه ای تر است...
همسنجی ِ دمکراسی ِ ناقص ِ پهلوی با فاشیسم ِ الهی ِ برامده از انقلاب ِ شکوهمند ِ رفقا، از روزن ِ فلسفه ی ِ سیاسی، یک شوخی ست، شوخی ای که فقط خود ِ رفقا می توانند به آن بخندند. خنده دار تر از آن، همسنجی ِ ساواک است با دستگاه ِ اطلاعاتی ِ اسلامی. ساواک از دل ِ یک بحران و خرابکاری به وجود آمد، بحران و خرابکاری ای که حزب ِ توده با رخنه کردن اش در ارتش ِ ملی آن را پدید آورد. ساوامان اما، "برای ِ فرا رفتن از مناسبات ِ سرمایه داری"، و همزمان، برای ِ امنیت ِ جاده ی ِ منتهی به قدس...
اقاي جعفرزاده در وبلاگ خودشان در ياداشتي به آقاي رضا پهلوي از حمله نظامي آمريکا به ايران دفاع ميکنند و ميگويند اين نوعي پرداختن بدهي امريکا به رژيم سلطنتي است چرا که آمريکا در گذشته شاه را تنها گذاشتند. کاري به تحليل ايشان ندارم، ولي آيآ همين حرف را امروز وزارت اطلاعات نميتواند بگويد که خيانت به کشور و دعوت دولت خارجي به حمله به ايران است. خسروگلسرخي و همه آنهائي که در مصاحبه هاي بالا نام برده شده اند هيچگاه خواستار حمله شوروي به ايران نشدند.